به گزارش اصفهان زیبا؛ ایجاد مدرسه و پدیده آموزش سابقهای کهن در کشور ایران داشته است؛ از دانشگاه جندیشاپور در دوران پیش از اسلام گرفته تا مدارس علمیه و مدارس نوین که هر یک به نحوی پرچمدار این مهم در کشور ما بودهاند. اگر مکتبخانهها را که به امر آموزش علوم پایه مانند خواندن و نوشتن و حسابکتاب مشغول بودند برابر مدارس امروزی تلقی کنیم، مدارس علمیه را میتوان به شکلی برابر با دانشگاهها در عصر مدرن دانست.
در مدارس علمیه، طلاب با گذراندن دورههای آموزشی زیر نظر اساتید میبایست از پس قبولی سرفصلهای آموزشی برآمده و سالبهسال با تکمیل علوم موردنظر به مراحل مختلفی از استادی یا فقهات برسند و بهنوعی فارغالتحصیل شوند تا صلاحیت تدریس یا مرجعیت در علوم مختلف را کسب کنند. این رویه تا دوران قاجار و اوایل دوره پهلوی ادامه داشت.
علوم جدید در ایران
از حدود قرن پانزده میلادی در دنیای غرب، اهمیت یافتن علوم تجربی و علوم مستقل از تعلیمات و سیطره کلیسا و بعدتر با وقوع انقلاب صنعتی، فصل جدیدی از تاریخ بشریت رقم خورد. متعاقب این تحولات در دنیای غرب، بهتدریج در دانشگاهها هم شکل گرفت و علوم پزشکی و شیمی و فیزیک و… جای خود را در دنیای سنتی باز کرد.
در ایران اعزام دانشجویان بورسیه به خارج برای تحصیل توسط عباس میرزا و همچنین تأسیس دارالفنون توسط امیرکبیر (با بهرهگیری و استخدام اساتید اروپایی یا فارغالتحصیلان ایرانی از دانشگاههای اروپایی) را میتوان اولین تلاش برای ایجاد سیستم آموزشی نوین در ایران دانست؛ هرچند این تشکیلات به دلیل حذف امیرکبیر، فقر فرهنگی جامعه، نالایقی حکام و بیثباتی سیاسی در کشور در همان حد مدرسه به کار خود ادامه داد و آنچنان که انتظار میرفت نتوانست نقش مؤثر سراسری و سیستماتیک در آموزش کشور ایفا کند.
ایجاد اولین دانشگاه در ایران
همزمان با دارالفنون، مدارس عالی دیگری همچون مدرسه طب، مدرسه فلاحت مظفر، مدرسه صنایع و هنر کمالالملک و… نیز شکل گرفتند که هریک در رشتههای مختلف بهصورت تخصصی به امر آموزش مشغول شدند. در سالهای ابتدایی دوره پهلوی اول یعنی در حدود سال 1305 شمسی، بهتدریج زمزمه ایجاد دانشگاه در ایران شنیده شد.
عیسی صدیق در سال ۱۳۱۰ مأمور شد به ایالاتمتحده آمریکا سفر کرده و با مطالعه تأسیسات علمی آن، طرحی برای تأسیس دانشگاه در کشور به دولت ارائه کند. او با بازدید از مراکز و دانشگاههای آمریکا به ایران بازگشت و طرحی از تأسیس دانشگاه ارائه داد که نهایتا این طرح پیشنهادی موردقبول علیاصغر حکمت وزیر معارف قرار گرفت و سرانجام تأسیس اولین دانشگاه ایران در شهر تهران در تاریخ هشتم خرداد ۱۳۱۳ به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
در ۱۵ بهمن همان سال، کلنگ تأسیس دانشگاه تهران را در زمینهای جلالیه تهران به زمین خورد و در تاریخ ۲۴ اسفند دانشگاه تهران رسما تأسیس شد. این مرکز آموزشی جدید با ادغام شدن دارالفنون، مدرسه علوم سیاسی، مدرسه طب، مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی، مدرسه فلاحت مظفر، مدرسه صنایع و هنر، مدرسه عالی معماری، مدرسه عالی حقوق و چند مرکز آموزش عالی دیگر دایر شد و راه را برای تأسیس دانشگاه در دیگر شهرها باز کرد.
جرقه اولین آموزش عالی در اصفهان
اولین جرقه تأسیس دانشگاه در اصفهان در سال ۱۳۲۵ شمسی زده شد و در این سال بود که مدرسه عالی بهداری در اصفهان به وجود آمد. این آموزشگاه در یکی از کلاسهای دبیرستان سعدی که دارای آزمایشگاه نسبتا مجهزی بود آغاز به کار کرد و آزمایشگاه دبیرستان و سالنی برای تشریح در اختیار اساتید و دانشجویان قرار گرفت.
تصویب قانون ایجاد دانشگاه در اصفهان
بااینحال سه سال بعد یعنی در سال ۱۳۲۸ شمسی، قانون تأسیس دانشگاه در شهرهای اصفهان، شیراز، مشهد و اهواز با اولویت دانشکدههای پزشکی و کشاورزی به تصویب رسید. متعاقب تصویب این قانون، در سال ۱۳۲۹ دانشکده پزشکی اصفهان در جوار آموزشگاه عالی بهداری آغاز به کار کرد.
ازاینرو آموزشگاه عالی بهداری بهتدریج تعطیل و دانشجویان آن به دانشکده پزشکی منتقل شدند. در سال تحصیلی ۱۳۳۵ نیز دانشکده داروسازی تشکیل و به دانشکده پزشکی ملحق شد.
پس از تشکیل دانشکده علوم پزشکی در اصفهان، دانشکده ادبیات فارسی و انگلیسی نیز در سال ۱۳۳۷ تأسیس شد و در ابتدای آغاز به کار خود، در خانهای اجارهای با دو اتاق گشایش یافت؛ اما بعدتر در سال ۱۳۳۸ با افزایش چند رشته دیگر، به محل جدید خود یعنی جنب بنای شاهزاده ابراهیم در خیابان شمسآبادی امروزی منتقل و چند سال بعد نیز دانشکدههای علوم و علوم تربیتی و روانشناسی در سال 1343 در همین ساختمان پایهگذاری شد.
دانشگاه اصفهان چگونه شکل گرفت؟
با افزایش رشتههای تحصیلی دانشگاه اصفهان و استقبال دانشجویان برای حضور در دانشگاه، مسئلهای جدید ظهور کرد که عبارت بود از محدودیت مکان آموزشی و نیاز به فضای آموزشی بزرگتر. همین مسئله سبب شد متصدیان امور درصدد یافتن محلی جدید و بزرگ برای دانشگاه اصفهان باشند.
متعاقب پیگیری برای محل تأسیس دانشگاه در فضایی بزرگتر، ورثه حاج محمدحسین کازرونی و دو نفر دیگر، بخشی از سهم خود از باغ صفوی هزارجریب را بخشیدند و بخشی را به بهای کم بهمنظور ساخت دانشگاه اصفهان اختصاص دادند. درنتیجه فضای لازم برای ساخت یکی از بزرگترین دانشگاههای کشور در اصفهان برای جبران کمبود فضای آموزشی ایجاد شد.
باغ هزارجریب و دانشگاه اصفهان سرسبز
باغ هزارجریب یکی از زیباترین، وسیعترین و مشهورترین باغهای اصفهان بود که در دوران شاهعباس اول در انتهای خیابان چهارباغ بالا و در دامنه کوه صفه بنا شد. توماس هربرت سیاح انگلیسی که در آخرین سال سلطنت شاهعباس به اصفهان آمد، باغ هزارجریب را «بهشت شاهعباس» نامید و نوشت: «باغهای این سامان از لحاظ شکوه روایح جانفزا چنان است که در هیچ شهری از شهرهای آسیا نظیرش وجود ندارد، اندک مسافتی به شهر اصفهان مانده این باغها در نظر مسافر بیشه عظیمی جلوه میکند، چندان بزرگ، خوشبو و سبز که گوئی اینجا را بهشت ثانی خواندن اغراق نیست.
«هزارجریب بیشهای پر از اشجار میوه است. دورتادور آن، دیواری به طول سه میل کشیده شده و در این دیوار سه دروازه وسیع و باشکوه تعبیه کردهاند. در وسط باغ، استخر بزرگ کثیرالاضلاعی که دروازه بخش متساوی دارد و پهنای هر بخشی پنج گام است و از همه سو فوارههای زیبایی بر روی این استخر آبفشانی میکند.
«اما آنچه بیشتر مایه بهجت خاطر ما شد، تماشای منظر شهر از بالای ایوان باغ هزارجریب بود. ازاینجا به علت همواری زمین قسمت اعظم اصفهان در برابر دیدگان ما دلفریبی میکرد. این باغ آکنده از همه گونه درخت است: درختانی که از آنها دارو میگیرند، میوه میخورند یا در سایه آنها میآرامند، تمامی این اشجار چنان سبز و چندان خوش رایحه و مطبوع است که اینجا را میتوان نمونهای از مجموع روایح جانفزای جهان یا بهشت شاهعباس نام نهاد.»
این توصیفات ازآنجهت در اینجا جالبتوجه است که هرچند باغ هزارجریب در طول تاریخ فرازوفرود بسیاری پیمود و حتی در دوران قاجار به دلیل بیتوجهی و اهمال و حتی بهعمد، رو به افول نهاد، اما سرنوشت آنچنان کرد که با تأسیس دانشگاه اصفهان در این محل، این باغ صفوی جانی دوباره گرفت و اضافه بر این، موجب شد تلفیق دانشگاه اصفهان با این باغ صفوی، یکی از سبزترین و وسیعترین محوطههای دانشگاهی کشور را در مساحت سیصد هکتار به وجود آورد.
گسترش رشتههای تحصیلی در دانشگاه اصفهان
پس از اختصاص زمین وسیع و آغاز عملیات ساختمانی و عمرانی، در سال ۱۳۴۷ بالاخره ساختمان دانشکده ادبیات با ۱۳ رشته (زبان و ادبیات فارسی، زبان و ادبیات انگلیسی، فلسفه، علوم تربیتی، زبان و ادبیات ارمنی، زبان و ادبیات عرب، تاریخ و ایرانشناسی، جغرافیا، زبان و ادبیات فرانسه، پاکستانشناسی و زبان اردو) در هزارجریب آماده بهرهبرداری و از خیابان شاهزاده ابراهیم به محل جدید دانشگاه منتقل شد. پسازاین و در اواخر سال ۱۳۴۷ با توجه به اینکه چارچوب اصلی دانشگاه اصفهان شکل گرفته بود، مدرسه عالی کورش نیز به این دانشگاه الحاق و در نتیجه دانشکده علوم اداری و اقتصاد در دانشگاه اصفهان تأسیس شد.
دانشگاه اصفهان بهسرعت گسترش یافت و رشتههای جدید در آن شکل گرفت. در سال ۱۳۴۸ گروه علوم اجتماعی، در سال ۱۳۴۹ دانشکده علوم تربیتی، در سال ۱۳۵۳ رشته زبان و ادبیات آلمانی، در سال 1354 دانشکده تربیتبدنی و علوم ورزشی، در سال ۱۳۵۵ دانشکده زبانهای خارجی و در سال 1356 دانشکده علوم اداری و اقتصاد تأسیس شد. در سالهای اخیر نیز دانشکدههای متعددی همچون الهیات، هنر، عمران، صناعت، کامپیوتر، علوم و فناوریهای نوین، حقوق و… شروع به فعالیت کردهاند.
دانشگاهی تخصصی برای صنعت لازم بود
همزمان به گسترش و توسعه دانشگاه و نظام آموزش عالی و توسعه صنعتی ایران در دهه 50، این فکر به وجود آمد که باید دانشگاهی تأسیس شود که مختص به علوم فنی و مهندسی باشد تا بتواند نیروی متخصص و کافی را برای صنعت کشور تأمین کند.
بنا به همین فکر، در سال ۱۳۴۹، مسئولیت طرح ایجاد پردیس جدید دانشگاه صنعتی در اصفهان به دکتر ضرغام واگذار شد. اختصاص زمینی به مساحت ۱۶ میلیون مترمربع در محل فعلی دانشگاه جهت ایجاد پردیس اصفهان این امکان را میداد تا این مکان بتواند یکی از مراکز پیشرفته پژوهشی و صنعتی منطقه و حتی جهان شود. دانشگاه صنعتی اصفهان بهعنوان شعبه دوم دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف فعلی) از مهرماه سال ۱۳۵۶، فعالیتهای آموزشی خود را رسما شروع کرد.
طراحان اصلی و اولیه این دانشگاه صنعتی عبارت بودند از: شرکت مشاوره آموزشی آرتور دی لیتل، گوردون براون ریاست کل دانشکدههای مهندسی و از مدیران اصلی دانشگاه امآیتی، جرج بوگلیارلو ریاست دانشکده فنیمهندسی دانشگاه ایلینوی شیکاگو و مهدی ضرغامی معاونت دانشگاه صنعتی در تهران.
درواقع نوع ساخت دانشگاه صنعتی مستقیما بر اساس دانشگاه امآیتی در آمریکا الگوبرداری و تأسیس شده بود. دانشگاه صنعتی هماکنون با بیش از ۲۳۰۰ هکتار مساحت بزرگترین دانشگاه کشور ازلحاظ وسعت است و با بیش از 10400 دانشجو در رشتههای علوم پایه، مهندسی برق، مهندسی کامپیوتر، مهندسی مکانیک، مهندسی عمران، مهندسی شیمی، مهندسی مواد، مهندسی صنایع و سیستمها، مهندسی نساجی، مهندسی معدن، مهندسی کشاورزی و بسیاری دیگر از پژوهشکدههای تحقیقاتی یکی از قطبهای بزرگ تولید علم در کشور است.
رشد مراکز آموزش عالی غیردولتی
پس از انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب فرهنگی بهتدریج فعالیت در دانشگاههای کشور شروع شد. اما این فعالیت منحصر به دانشگاههای دولتی نماند و در کنار آن انواع دیگری از دانشگاهها نیز در ایران و اصفهان به وجود آمدند.
دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه پیام نور و تا حدی دانشگاه علمیکاربردی در دوران جنگ و دوران سازندگی پس از جنگ، شروع به کار کردند. پس از انقلاب اسلامی تعداد دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی از ۱۰۲ واحد در سال ۱۳۶۷ به بالغ بر ۲۷۰۰ دانشگاه و مرکز آموزش عالی رسیده که بهعنوان توسعه در امر آموزش عالی ایران در سالهای بعد از انقلاب، شناخته میشود.
هرچند در طی این سالها در تعداد مراکز آموزشی و میزان پذیرش دانشجویان جهش بزرگی رخ داده است، اما عدم برنامهریزی صحیح برای استفاده از این نیروی آموزشدیده و اشتغالزایی مناسب منجر به برخی معضلات و ناهماهنگیهای اجتماعی شده که درنتیجه آن شاهد بروز پدیدههایی همچون بیکاری دانشآموختگان، اشتغال نامناسب آنها پس از پایان تحصیلات عالی، مدرکگرایی و فرار مغزها هستیم. هماکنون شهر اصفهان دارای 28 مرکز آموزش عالی، 3951 نفر استاد، 69853 دانشجوست که وزن سنگین و مؤثری در سیستم آموزش ایران محسوب میشود.
نمای کلی دانشگاه در ایران
اصفهان یکی از صنعتیترین شهرهای ایران است و بسیاری از فارغالتحصیلان نیز در بخش صنعت مشغول به کار میشوند و بسیاری از شرکتهای دانشبنیان نیز در این زمینه فعالیت دارند. اما معضل ایجادشده، عدم تناسب مهارت فارغالتحصیلان با مهارت لازم در کارهای صنعتی است.
روایتی که از شکلگیری دانشگاه در اصفهان ذکر شد، نشان از رشد شتابان علوم جدید در اصفهان است؛ روایتی که نشان میدهد همپای توسعه صنعت و جامعه صنعتی در دهههای قبل و بعد از انقلاب، رشتههای مرتبط با آن نیز در بسیاری از دانشگاهها گسترش یافت؛ اما خلائی که به وجود آمد، خلأ مهارت بود. بسیاری از فارغالتحصیلان در زمینه علوم فنی و مهندسی توانستهاند از کوه علم بالا بروند، اما در چاله مهارت افتادند.
این در علوم فنی و مهندسی، بارزتر است؛ همین در زمینه علوم انسانی نیز قابلرؤیت است. عدم استقلال تئوریک آکادمی دانشگاههای ایران بهخصوص اصفهان از روایتهای غالب، موجب شده بسیاری از فارغالتحصیلان توان پرداخت و تفسیر درست مسائل را نداشته باشند و عموما بهصورت غیرتاریخی و تقلیلگرایانه، مسائل را از زمینه اصلیشان جدا و بررسی میکنند که موجب میشود راهحلهایی که ارائه دهند، ربطی به ساحت اجتماعی جوامع ما نداشته باشد.
رشدی که در تعداد دانشگاههای کشور به وجود آمد و تورمی که فضای آکادمیک کشور در دوران صنعتی شدن کشور، قبل و بعد از انقلاب تجربه کرد، هیچگاه موجب پویایی و تحرک جامعه نشد. البته که تأثیری در افزایش سطح تولید و همچنین مصرف جامعه داشت، اما هنجارمندی لازم را به جامعه تزریق نکرد و جامعه سرشار از علم تئوریک را در وضعیتی تخدیرگونه غوطهور کرد.
همین مشکله، در اصفهان نیز مشاهده میشود. اصفهان با داشتن دانشگاهی تخصصی و برتر در زمینه علوم فنی و مهندسی و همچنین دانشگاهی مادر که علوم انسانی و پزشکی را نیز در خود دارد، باید برای بسیاری از مشکلات جامعه محلی خود دارای راهحل بوده و برای ارائه راهحل بهمنظور رفع بسیاری از مشکلات ایران پیشرو باشد.
اما خمودی در فضای علوم انسانی و عدم تطبیق با پرسشهای روز از یک طرف و عدم ارتباط محیط دانشگاهی با محیط متناسب با نیاز واقعی از طرف دیگر، دانشگاه صنعتی و دانشگاه مادر را دچار رکود و بیخاصیتی کرده است؛ بهگونهای که بسیاری از مسائل، جلوتر از فضای این محیطهای آموزشی طرح و بروز پیدا میکنند و این دانشگاهها نسبت به حل معضلات عقب افتادهاند.