کتاب را که باز میکنیم، غروب است. یعنی نه اینکه بهوقتِ غروب این کتاب را بخوانیم. بلکه «غروب بود و آسمان کمکم رو به تاریکی میرفت. پدر مثل همیشه با دستهایی پُر، درِ خانه را زد. سریع دویدم تا در را برایش باز کنم. پدر، شتابان، وارد حیاط شد و من هم به دنبالش دویدم. هراسان به من گفت: محمد زودتر آماده شو . فرصت زیادی نداریم. به مادرت هم خبر دادهام. گفتهام باید تا پیش از طلوع آفتاب از این شهر برویم.»
این حرفهای بهاءالدین محمدبنحسین عاملی معروف به شیخ بهایی است که به ما میگوید. یعنی بهتر است بگوییم به کودکان بالاتراز هشتسالی میگوید که مخاطبان سرگذشتنامهاش هستند.
او در ذهن مرضیه بابازاده خامنه، نویسنده این کتاب، این فکر را جای داده که خوب است از همان دوران کودکیام شروع کنی به قصهگویی و همینطور آرام بیایی جلو تا برسی به وقتی که من شیخبهایی شدهام و در جایجای اصفهان ردی از خود به یادگار گذاشتهام.
کتاب را که ورق میزنیم، بیشتر و بیشتر درباره شیخبهایی میفهمیم و ابروهایمان بالا و بالاتر میرود و احتمالا شما هم مثل من از خود مدام میپرسید: «این را هم شیخبهایی ساخته؟ آن را هم؟»
شیخبهایی، عالم دینی، دانشمند، منجم، شاعر و معمار بزرگی بود. اینکه او دقیقا در کجا و چه تاریخی به دنیا آمد، مهم است. ولی نه مهمتر از کارهایی که در طول عمرش کرده است.
در کتابهای درسی مثل تاریخ آنقدر بر تاریخ و اعداد و رویدادها تأکید کردهاند که یادمان رفت حسوحال آدمها و آنچه در سرشان میگذرد هم مهم است.
در کتاب «شیخبهایی» از مجموعه چهارجلدی «دانشمندان مسلمان» که ویژه کودکان و نوجوانان نوشته شده و انتشارات کتاب جمکران آن را منتشر کرده است، با قصهای مواجه هستیم که دافعهای ندارد و اتفاقا هر ورقش ما را به خواندن ادامه مطلب جذب میکند. ما با شیخبهایی همراه میشویم.
از بعلبک (واقع در لبنان امروزی) به قزوین میآییم و همراه خانوادهاش وارد خانه شیخ علی منشار، یکی از استادان دربار شاه طهماسب صفوی، میشویم و میبینیم که دختربچهای درِ خانه را به روی آنها باز میکند و همان هم در آینده میشود همسر شیخبهایی.
با این پسربچه کنجکاو و اهل دانش، درس میخوانیم و از محضر استادان بزرگ زمانه خود استفاده میکنیم. میبینیم که او روی نقشهها و طرحهای مختلف کار میکند و کنجکاو میشویم که قرار است طرح چهچیزی باشند.
به دستور شاهعباس اول با شیخبهایی رهسپار اصفهان میشویم و دیگر باید متمرکزتر از قبل به کارهای این دانشمند توجه کنیم. دقیقا دارد چه میکند؟!
نخستین کاری که شیخبهایی در اصفهان انجام میدهد، این است که حق آب رودخانه زایندهرود یا زندهرود را بهدرستی بین اهالی این شهر بزرگ و زیبا تقسیم میکند؛ سپس به فکر گسترش شهر اصفهان میافتد تا درخور پایتخت کشور ایران شود.
«سپس حمامی بزرگ و زیبا را طراحی کردم و طرحش را نزد شاه بردم. شاه، بیدرنگ، دستور ساختنش را داد. بعد به فکر افتادم که محلههای مختلف شهر اصفهان را که در دو طرف رودخانه زایندهرود قرار داشتند، به هم وصل کنم. به همین دلیل چندین پل طراحی کردم که هم به زیبایی شهر افزود و هم راه گذر مردم از رودخانه بود.»
تابهحال به حمام بزرگ و مشهور اصفهان که به نام شیخ بهایی نیز معروف است، رفتهاید؟ من تاکنون نرفتهام. اما اگر شما رفتهاید، به یاد بیاورید که چه کسی آن را طراحی کرده و ساخته است. حتی وقتی عمارت عالیقاپو را هم دیدید، به خودتان بگویید که این را هم شیخبهایی ساخته است؟
اولین طرحی بوده که به شاهعباس نشان داده و شاه هم از دیدنش به وجد آمده و تحسینش کرده است. اینها را منابع مستند کتاب «شیخبهایی» به ما میگوید و نویسنده اثر نیز به سادگی و با استفاده از کلمات روان، خوشخوان و آشنا قصه زندگی هفتادوپنجساله پرفرازونشیب و پربار شیخبهایی را برای کودکان روایت میکند. البته با تصاویری که حسوحال متن را به خوبی به مخاطب میرسانند و اثرگذارند.
شیخبهایی فعالیتهای علمی و دینی بسیاری داشته است. وقتی کتاب سرگذشتنامه «شیخبهایی» را بخوانید متوجه آنها خواهید شد. پس از مطالعه این کتاب دیگر اصفهان را مثل قبل نمیبینید.
دیگر ساختمانها و بناهای تاریخیاش فقط یک ساختمان و بنای تاریخی نیستند. بلکه میدانید چه کسی آنها را طراحی کرده و ساخته است، چه زندگیای داشته و چطور با علم و دانش و ذهن خلاقش ردی از خود در تاریخ تمدن ایرانیاسلامیمان به جای گذاشته است.
راستی آخرینبار کی بود که نان سنگک خوردید؟ باید بگویم که در تولید آن هم دست شیخبهایی در کار بوده است. میبینید؟!
اینقدر این دانشمند و عالم بزرگ در زندگی روزمرهمان نقش دارد و ما از آن بیخبریم. بالاخره عمر شیخبهایی نیز به انتهای زمان خود رسید و در مشهد مقدس و در جوار بارگاه امامرضا(ع) دفن شد.
احتمالا نام رواق شیخبهایی به گوشتان خورده است. از این به بعد، هر زمان به آنجا رفتید، به یاد کتاب «شیخبهایی» میافتید و از اینکه کتابها چه قدرتی در انتقال اطلاعات و آگاهیبخشی از گذشته به آینده دارند، متعجب خواهید شد و لذت خواهید برد.
سوم اردیبهشت روز بزرگداشت شیخبهایی و روز معماری است. اصفهان را با شناختن معمار برخی بناهای زیبایش و دانستن زندگیاش بیشتر دوست خواهید داشت.
کتاب سرگذشتنامه «شیخ بهایی» را برای کودکان و نوجوانان خود تهیه کنید و مطمئن باشید که شما نیز به عنوان یک بزرگسال از مطالعه این اثر پشیمان نخواهید شد.