به گزارش اصفهان زیبا؛ دستگرد محلهای قدیمی در کنار رودخانه زایندهرود است، محلهای محصور در میان خیابانهای باغ فردوس، بلوار کشاورز و قسمتی از خیابان قائمیه؛ همسایه زایندهرود و ناژوان است. به دستگرد خیار معروف است؛ چون خاستگاه خیار اصیل اصفهانی بوده که این روزها نایاب شده است. همسایگی با رودخانه آنقدر روی محله تأثیر گذاشته که شغل اغلب مردمانش کشاورزی وباغداری است. کشاورزی در خونشان است و عجینبودن با زمینی که سخاوتمندانه به آنها میبخشد، جزو خلقیاتشان شده است.
با آنکه زایندهرود خیلی وقت است بیرمق شده، هنوز سرسبزی زمینهای کشاورزی وباغهای محله دستگرد تو را به وجد میآورد. هنوز مردم این محله تلاش میکنند زمینهایشان را زنده نگه دارند؛ اما توانشان مثل گذشته نیست. از کوچهباغهای محله دستگرد که وارد محله میشویم، بایرماندن زمینهای کشاورزی دل آدم را به درد میآورد. خاک مرده روی زمینهایی پاشیده شده است که روزی بوتههای خیار جایشان بود.
کوچهباغهایی که رنجور شدهاند
کوچههای خاکی که از کنار دیوار باغهای دستگرد عبور میکند، هنوز فقط برای دسترسی محلی است و خاکی. پیچهای کوچهباغها را که رد میکنیم، میرسیم به خانههای فرسوده و زمینهای رهاشده انتهای محله؛ خانههایی که روزگاری قصههای زیادی به خودشان میدیدند؛ اما از بد روزگار گرد فراموشی روی آنها پاشیدند وحالا اسم بافت فرسوده گرفتهاند و نمایی ناخوش در دل محله دارند، نمایی که مردم محله را آزار میدهد و مردم از این بافتها دلخور هستند و دوست دارند دوباره سرپا شوند و باعث رونق محله.
کوچهها در داخل محله با همان پیچوتاب قدیمیشان و با اندکی عرض بیشتر ادامه پیدا کردهاند، پیچهایی که برای اهالی امروز محله که سبک زندگیشان ماشینیشده، دلچسب نیست و مشکل تردد، داد از نهادشان بلند کرده است. نزدیکی به ناژوان بهغیراز سرسبزی و طراوت، این روزها برای اهالی محله دستگرد ناخوشی به اسم ترافیک و ازدحام را به ارمغان آورده است. خیابان باغفردوس مشرف به ناژوان است و شبها ترافیک و شلوغیاش مردم را کلافه میکند. جلوههای ناخوش فرهنگی در لابهلای این ترافیک که به محله تحمیل میشود، باعث گلایه مردم بومی شده است.
تکلیف زمینهایمان را روشن کنند
اهالی کشاورز محله دستگرد هم گلایههای دیگری دارند، گلایه از بلاتکلیفی زمینها و باغهایشان. قرارگرفتن در کمربند سبز ناژوان و اجازهنداشتن برای دیوارکشی باغها سردرگمشان کرده است؛ مردمی که کشاورز بودهاند و حالا در میان قوانین گرفتار شدهاند و دلخور هستند. از اینکه قوانین روشنی برای آنها در نظر گرفته نمیشود و راهحلی پیش پایشان گذاشته نمیشود که بتوانند گرههای زندگی را باز کنند، شاکی هستند. زمینهایشان را میخواهند وارد فاز شهرنشینی کنند؛ اما خاک باارزش و حفظ آن مانع میشود.
خشکسالی زایندهرود و خشکشدن زمینهایی که روزی برای برخی از اهالی، رزقوروزی داشت، درددل برخی دیگر از ساکنان است. پیرمردهایی که سالها مشغول کشاورزی و بوتهکاری بودند، به مخیلهشان هم نمیرسید که رودخانه زایندهرود خشک شود. حالا نه توانی برایشان مانده است و نه قوتی برای کار جدید دارند. میخواهند زمینها را بفروشند تا کمکخرجشان شود؛ اما قرارگرفتن در کمربند سرسبز و بلاتکلیفی رنجشان را بیشتر کرده است و میخواهند قسمتی از زمینها را آزاد کنند یا مجوز برای باغ بدهند تا ارزشافزوده بشود برایشان؛ اما قوانین دستوپایشان را بسته
است.
کمبود تفرجگاه و مکان تفریح کودکان وسالمندان
محله دستگرد سالمندان زیادی دارد؛ اما پارک و مکانی برای این قشر در محل دیده نمیشود.
تعدادی از آنها عصرها کنار زمینهای خشک داخل محله روی چهارپایههایی مینشینند وخاطرههایشان را مرور میکنند. دستگرد همیشه سبز بوده است و در محاصره باغها. همین ویژگی باعث شده است در طراحی شهری از پارک و فضای مناسب برای سالمندان و کودکان محروم شود.
حاج علیرضا قمشهای از معتمدان محلی است؛ از آنهایی که تلاش میکند دردی از محله کم شود. خودش کشاورز بوده و حالا دیگر چندان نمیتواند کشاورزی کند. عمده صحبتهایش بلاتکلیفی باغ وزمینهای محله دستگرد است. از بیتوجهی و کمبود امکانات در محله دستگرد گلهمند است. میگوید: «محله دستگرد مردم خوبی دارد.وقتی زایندهرود جریان داشت، محله هم رونق داشت؛ اما وقتی کشاورزیها نابود شد، مردم هم فقیرتر شدند. امکانات ما در این محله خیلی کم است. ما درمانگاه حسابی نداریم؛ امکانات شهری خوبی هم نداریم.»
این کشاورز قدیمی از قوانین دستوپاگیر شهری هم گلایهمند است. «چاههای ما خشکیده است؛ اما میگویند باید کنتور ببندیم. ما آب نداریم. چطور کنتور ببندیم؟ قانونگذار باید ببیند ما آب داریم یا نداریم. باید قاعدهمند حرف بزنند.»
به محلههای اطراف اشاره میکند و میگوید: «همسایههای ما پارک و ورزشگاه دارند؛ اما ما امکانات خوبی نداریم. این وسط ماندهایم. خانههای کلنگی و فرسوده در محله ما بیداد میکند. مردم نمیتوانند بسازند؛ چون هزینه ساخت ندارند.»
آسفالت نامناسب برخی کوچهها، ترافیک عصرگاهی محله، پیچوخم نامناسب کوچهها و خانههای مخروبه و زمینهای بایر که گاهی محلی برای تخلیه زباله میشود و البته بههمخوردن تناسب جمعیتی محله با ورود اتباع بیگانه و غیربومیها، عمده گلایههایی است که به گوشمان رسید.