فرزانه فرجی

فرزانه فرجی

خبرنگار گروه پایداری

آرشیو مطالب منتشر شده
یک تریلی میلگرد از ذوب‌آهن خریدیم، حجله ساختیم!
پنجشنبه 1402/08/25
یک روایت و هزار حرف از 25 آبان 61:

یک تریلی میلگرد از ذوب‌آهن خریدیم، حجله ساختیم!

بیست‌وپنج روز از آبان ۶۱ می‌گذشت. اصفهان ‌زیبا، پاییز دلربایش را محکم در بغل گرفته بود؛ سردی هوا هم قشنگی پاییز را نوازش می‌کرد. شهر میهمان داشت. همه میهمان داشتیم. پسرهایمان می‌آمدند؛ برادرهایمان و پدرهایمان.

مدیری که با دانش‌آموزانش راهی جبهه می‌شد!
شنبه 1402/08/13
گزارشی از اولین هنرستان اصفهان فعال در جبهه و پشت‌جبهه؛ «هنرستان ابوذر»:

مدیری که با دانش‌آموزانش راهی جبهه می‌شد!

مهندس اصغر شریفی‌پور مدیر سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۹ هنرستان ابوذر بوده است، مدیری که در طول سال‌های جنگ تحمیلی کنار دانش‌آموزانش مانده، با آن‌ها جبهه رفته، با آن‌ها در عملیات شرکت کرده، با آن‌ها پای تابوت دانش‌آموزان شهید هنرستان گریه کرده و خودش هم مجروح شده است.

کاش با شهادت قد بکشیم و بزرگ شویم!
شنبه 1402/08/13

کاش با شهادت قد بکشیم و بزرگ شویم!

نمی‌دانم… نمی‌دانم تک‌تک حرف‌های امروزم در قدوقواره ذهن کم‌وبیش بی‌قرارم می‌گنجد یا نه؟! اما بسم‌الله می‌گویم و مثل همیشه می‌سپارم به خودشان…

یکی‌یکی به هم رسیدیم و یکی شدیم!
چهارشنبه 1402/07/26

یکی‌یکی به هم رسیدیم و یکی شدیم!

ترس را ریختیم دور. دست‌هایمان به هم رسید. قلب‌هایمان در هم گره خورد. صدایمان یکی شد و حرف‌هایمان مشترک. زن و مرد و بزرگ و کوچک هم نداشت. شدیم یک پیکر و یک واحد و قطع کردیم هر دستی را که دست‌درازی کرده بود به مشتی از خاک سرزمینمان.

مصطفای ما اصفهانی‌ها!
چهارشنبه 1402/05/18

مصطفای ما اصفهانی‌ها!

قربان مناجات‌های نابت با خدا در ساعت دلتنگی، فدای عاشقانه‌هایت با حضرت حق رأس ساعت بی‌قراری‌های دل نازنینت. چقدر رفتنت طولانی شد! چقدر بی‌خبریم از تو! چقدر بی‌خبری سخت است! چقدر نیامدی مَرد…!

«مصطفای» جبهه‌ها یادش به‌خیر!
شنبه 1402/05/14
به بهانه پانزدهم مرداد؛ سالروز شهادت حاج مصطفی ردانی‌پور:

«مصطفای» جبهه‌ها یادش به‌خیر!

از مرداد سال 62، 15 روز می‌گذشت. هوا هم حسابی گرم بود. منطقه‌ حاج عمران، پیکر مصطفی همان‌جا روی زمین ماند و روح مطهرش رفت تا آسمان…!

تلاش می‌کردیم محرم و صفر را جبهه‌ باشیم
چهارشنبه 1402/05/4
روایت‌های حجت‌الاسلام «محسن طالب‌پور»، طلبه روزهای جبهه و جنگ:

تلاش می‌کردیم محرم و صفر را جبهه‌ باشیم

جبهه، سراسر محراب بندگی بود و سنگرها، میعادگاه عاشقی. مردانش، عابدان شب بودند و شیرمردان روز. هم میدان رزم بود و هم میدان رازونیاز باخدا و میعادگاه قول‌وقرارهای حسینی.

واحد پشتیبانی و مهمات؛ واحدی اثرگذار اما گمنام!
پنجشنبه 1402/04/15

واحد پشتیبانی و مهمات؛ واحدی اثرگذار اما گمنام!

قدرت توکل و ایمان بچه‌های ما کنار مدیریت نظامی آن‌ها در طراحی و اجرای عملیات در کنار تجهیزات نظامی چنان ترکیب دوست‌داشتنی شد که تنها برنده این نبرد نابرابر، نبردی که هیچ‌گاه، هیچ تجاوزی از سمت ما به کشور عراق انجام نشد، بچه‌های ما بودند.

برای تو پایانی نیست حاج‌احمد…!
پنجشنبه 1402/02/7

برای تو پایانی نیست حاج‌احمد…!

باید از او گفت، باید از او همیشه گفت. خنده‌هایش، آرامشش، صبوری‌اش و تمام حرف‌هایم انگار لای این صبوری خودش را پنهان و آشکار می‌کند. با دلتنگی‌هایش سخت کنار می‌آمد، با دورافتادن از رفقایش سخت‌تر. تا اینکه روز موعود فرارسید.