بانو جان، از میان القاب و صفات برتر و نیک شما کوثر را عجیب دوست دارم. کوثر همان خیر کثیر است؛ یعنی موجودی که منشأ خیرات و برکات فراوان است و در عین وحدت، مولد کثرت است.
آیه تطهیر…همان آیهای که پیامبر اکرم (صلیالله) هر صبح به وقت نماز، آیه شریفه را تا چند ماه بعد از نزول آن بر درِ خانه شما میایستادند و میخواندند. این خانه همان خانه است و اهالی آن همان اهلبیت رسول خدا… چرا و چطور اینطور موردحمله قرار گرفته؟!
باید طلبیده شویم. باید دعوتنامه را امضا کنند. باید اذن دهند تا بتوانیم قدم از قدم برداریم… باز هم آه میکشم و خیره به تصاویری هستم که دلم را آتش میزند. حسرت میخورم برای سفری که قسمت نشده. برای دیداری که مهیا نشد. برای حرمی که مدتهاست دلتنگش شدهام.
به اربعین رسیدیم. همان شور و شعور جاری، همان عشق و ارادت بی انتها و همان کرامت و معجزهها… خدا را شکر به قدر اربعینهای هر ساله چشمان ما این وحدت و برادری را میبیند.
در زمین قدم بر میداری و در کربلا هستی. چشمانت خیره به تصاویر زائران کربلاست، در دلت شوری عجیب به پا شده. لحظههای زیارت، خاطرات سفر و همه لحظات چشم نواز مسیر را مرور میکنی.
سری به عکسها میزنم. روزهای پردرد التیام میخواهد. با تکتک این عکسها خاطرههایی ناب و لحظههایی ویژه را مرور میکنم. انگار جان دارند و من را به تکرار وادار میکنند. هنوز مزه چای عراقی زیر زبانم هست و همان اشتیاق رسیدن به عمود دیگر…
در ورودی درِ دل من، صافی موجود هست که غیر تو را نمیپذیرد …دلم تو را طلب میکند …غیر تو را خوار میشمارد. آری واقعیت اینگونه است حقیقتی به جز حسین (علیه السلام) حقیقتی فرومایه است…
ماریه هم رسالتی چون خدیجه در بذل ثروت برای نشر اسلام داشت؛ با این تفاوت که آن سالها برای رونق اسلام هزینه میشد و امسال برای احیای اسلام نبی!
اگر اسلام و دین ما با قیام امام حسین (علیه السلام) زنده است، بانوان سهم عظیمی در این تاریخ حسینی داشتهاند.
در مورد زنان حماسهساز ما به مادران دلاوری میرسیم که وقتی صدای غربت اباعبدالله را شنیدند، به فرزندان خود امر کردند امامشان را اطاعت و یاری کنند.