کموبیش مغازهها و پاساژهای این حوالی بستهاند. بازارِ داغِ چهارباغ، سرد، اما بازار شکم همچنان گرمگرم است. مثل گاز و فرها برای راهانداختن مشتریها! قارچ و فلافل و بستنی و ذرت مکزیکی ندارد؛ مغازهدارها مثلا با رعایت پروتکلهای بهداشتی مشتری راه میاندازند. شیشههای رنگی محلولهای ضدعفونی که روی دخلشان چیده شده و جعبه دستکش یـکبـارمــصـــرف، ایـــن را مـیگـــویــــد. فروشندهها ماسک دارند؛ البته برخی ماسکها از دهان بالاتر نیامده و انگار بینی در محدوده کاریشان نیست!
رفتوآمد پرحجم عابران پیاده در این اوضاع فوقوخیم کرونایی چشمگیرتر است و البته نسبتی با تعطیلی و دستورالعمل کاهش تردد در سطح شهر ندارد. این حجم از عبور و مرور گاهی بدون ماسک نشان میدهد مردم هنوز پاترس نشدهاند و انگار بدنشان از دیدن و شنیدن اعداد مرگ همشهریانشان و وخامت اوضاع نلرزیده است.
از چهارباغ شلوغپلوغ که بگذریم، سطح شهر هم دستکمی ازاینجا ندارد.«مثلا قرار بوده در خانه بمانیم!» اما زندگی تقریبا طبق روال همیشه جریان دارد. با همان کیفیت، با همان کمیت! در خیابانهای اصلی شهر، بهجز مغازههای گروه یک که مجوز باز بودن دارند، مغازههایی هم پیدا میشود که باید تعطیل باشند؛ اما تعطیل نیستند. مغازههایی که کرکرهشان تا کمر بالا کشیده شده و صاحبانشان نشستهاند جلوی در شاید به انتظار اینکه فرجی شود و بتوانند محل کسبوکار خود را بازکنند. این را از سوسوی چراغ مغازههایشان که توی پیادهرو سایه انداخته و آدمهایی که تا کمر خم میشوند تا سرشان به کرکره نخورد و وارد مغازه شوند، هم میشود فهمید. البته ماجرا در خیابانهای فرعی کاملا متفاوت است و کرونا بیشتر برایشان شبیه یک جوک است تا یک واقعیت تلخ! یکی از این مغازهدارها در پاسخ به این پرسش که چرا در این شرایط باز هستید، میگوید: «حالا که فعلا باز هستیم. مگه اینکه بیان و پلمبمون کنن. وقتی همه باز هستن ما هم باز میکنیم تا اگر مشتری اومد، تو مغازه باشیم.» برخی مغازهدارها اما مرام به خرج دادهاند و روی در بسته مغازهشان یک بنر زدهاند با این مضمون که «بهمنظور پیشگیری از بیماری کرونا، فروش بهصورت اینترنتی و از طریق اینستاگرام برای همشهریان انجام میشود.» برخی هم که مرامشان بیشتر است اضافه کردهاند «با پیک رایگان». البته عدد این مغازههای آنلاین به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد!
از سوی دیگر مقررات مربوط به دورکاری کارمندان در شرکـتهـــای دولــتـــــی و خصوصی نیز چندان جدی گرفته نشده است و این موضوع این روزها از زبان خیلیها شنیده میشود وقتی میگویند مجبوریم از خانه برویم بیرون؛ برویم سر کار. یکی از همین آدمها که معتقد است از ابتدای کرونا حتی یک روز هم دورکار نبوده است به ما میگوید: «توی ادارههای دولتی، دورکاری خیلی سلیقهای اجرا میشه. همهچیز رو گذاشتن بهعهده مدیر مجموعه. توی اداره ما تقریبا به هر بهانه جلوی دورکاری رو گرفتن. درباره شغلهای خدماتی که عملا دورکاری نداریم؛ چون کار دست پیمانکاره و پیمانکار اجازه نمیده کسی دورکاری کنه.»
باوجود همه هشدارها و اعلام اینکه روزها و هفتههای سختی در پیش است؛ اما بیتوجهی، هم از سوی مردم، هم از سوی دستگاههای نظارتی به قرمز بودن شرایط ادامه دارد تا آنجا که کمال حیدری، معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی اصـفـهـان، مـیگـویــد: «نـمیدانـیـم کجای کار را بگیریم؟» او معتقد است «علت شلوغی شهر را باید از دستگاههای مربوط پرسید، بررسی کنید چه تدبیری برای کاهش ترددها و تجمعات در سطح شهر اندیشیدهاند؟ و چرا باوجود همه هشدارها، شاهد این حجم تردد در سطح شهر هستیم.» او اضافه میکند: «باوجود همه اینها معتقدم محدودیتها صددرصد به بهبود وضعیت فعلی کمک میکند؛ همانطور که در همه جای دنیا محدودیتهای اعمالشده مؤثر بوده است؛ اما محدودیتها باید با جدیت بیشتری اعمال شود.»
افزایش پنجبرابری مرگومیر در اصفهان
و دیروز دوشنبه، آخرین روز از فروردین 1400، آرش نجیمی، سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی استان اصفهان، در صفحه اینستاگرام خود از افزایش پنج برابری کل موارد فوتشده در مدت 30 روز خبر داده و با درج کلمه «هشدار» نوشته: «احتمال چندبرابر شدن این تعداد تا یک ماه آینده هم وجود دارد!» صدای آژیر قرمز بلند شده، وضعیت از کنترل خارج شده، بیمارستانها پرشدهاند از دو هزار و پانصد کرونازده، تخت خالی نیست، پشت سر هم آدم میمیرد و سیاهی بر سر در خانهها علم میشود، کرونا بد زمینمان زده است؛ اما جریان زندگی و کار یواشکی زیر پستوها ادامه دارد. کاسبیها برقرار است، بیشتر شرکتهای دولتی و خصوصی با کل ظرفیت باز هستند و مردم بیخیال همهچیز با کرونا در سطح شهر پرسه میزنند؛ از این خیابان به آن خیابان… از این مغازه به آن مغازه…. از این اداره به آن اداره… از این بانک به آن بانک!