در کوچهپسکوچههای قدیمی اصفهان در محله چهارباغ پایین، مردی دغدغهمند برای جهانیشدن پیام صلح و دوستی از مرکز اصفهان به همه دنیا، در میان آثاری ارزشمند از معرق و مشبک بر روی فلز، روزگار میگذراند. درست کنار خانه تاریخی بخردی، سردرِ خانه ملکزاده، مشخص است. با ورود به خانه و چند قدمی پیش رفتن، موزه کوچکی از خاک در ابعادی یک متر در یک متر اما به وسعت دریایی از اطلاعات و ناگفتهها تورا سرپا نگه میدارد که رمز و راز خاکهای اسطوره خیز، چراغ دیگری از دانستنیها را برایت روشن کند. شور و اشتیاق، رویی گشاده و صبوری در ارائه اسناد، مدارک و توضیح درباره اهداف و آرمانهایش برای جهانیشدن پیام صلح، یادآوری خلقی صلحآمیز دارد و چنان با آرامش و متانت مخاطب خود را مجاب میکند که گویی پیام صلح را از درون خود آغاز کرده است. مجید ملکزاده که اکنون دهه چهارم زندگی خود را میگذراند، طی ۱۴ سال است که دو رویکرد «خاک، بهانهای برای صلح» و «هنر در خدمت صلح و مفهوم» را دنبال میکند و تقریباً ۴۰ نمونه خاک از دیار اسطوره خیز این مرزوبوم در این موزه نگهداری میکند.
روی میز، شیشههای کوچکی از خاک گندم کشاورزی که هرکدام رنگ منحصربهفردی دارند چیده شده است. به گفته ملکزاده این خاکها از دیار بزرگانی است که در آنجا رشد یافتهاند و از این خاک اسطوره شدهاند. او میگوید: همیشه برایم سؤال بود که در این خاکها چه چیزهایی وجود دارد که اسطوره خیز هستند. اسطوره مانند اسفنج عمل میکند، موجهای منفی را به خود میگیرد و آرام میکند و بعد به جامعه برمیگرداند. از خاک تبریز ستارخان، شهریار، پروین اعتصامی و…، از خاک تفرش پروفسور حسابی، از خاک اراک امیرکبیر و پدرش و چند نمونه خاک دیگر که هرکدام برای خود حرفی برای گفتن داشتند. او تأسیس اولین موزه خاک را بهانهای برای صلح میداند که حتی سعدی و حافظ برای ارزشمندی خاک، شعری سرودهاند و طبق نظریه جهان وطنی، «چنانچه اصل من از خاک باشد، پس در این صورت همه سرزمینها سرزمین من و همه مردم خویشان من هستند.»
ملکزاده با اشارهای به منشور کوروش کبیر و جایگاه آن در سازمان ملل و دو آیه از قرآن و چند حدیث، تصریح میکند: ما بیشتر دنبال این هستیم که مردم را به وحدت و همگرایی برسانیم، توسعه امری است انسانی و نمیتوان آن را از ملتها جدا کرد. راه به اتاق بزرگتر پیدا میکنی و آثار متفاوت گرانبهای مشبک و معرق فلزی روی دیوارها تو را مبهوت میکند که هرکدام چه پیامی میتواند داشته باشد. ملکزاده بخشی از زندگیاش را با مرحوم پدر بر روی مشبک و معرق فلز سپری کرده که ۵۰ سال پدر و خودش حدود ۲۰ سال است که با خوندل خوردن و ریش و موسفید کردن این آثار را جمعآوری کرده است. او ریشهای قوی در این مرزوبوم دارد و برای ادامه این مسیر، پسر دوازدهسالهاش را نیز با خود همراه کرده است و همپای پدر و با زبان انگلیسی پیامهای صلح را بازخوانی میکند؛ نوجوانانی که قطعاً میراثدار تاریخ گذشته و حافظان تاریخی آینده خواهند بود و نیاز به سرمایهگذاری و توجه بیشتر دارند.
جد پدریاش میرزا عبدالله ملک التجار تبریزی، تاجر تبریز بود که به درخواست حکومت وقت به استان مرکزی رفت و در تفرش ساکن شد و مرحوم پدرش مهدی ملکزاده نیز در آنجا به دنیا آمد. او قصه پدر را اینگونه شرح میدهد: زمانی که مرحوم استاد عیسی بهادری(بنیانگذار هنرستان هنرهای زیبا) از اصفهان برای دیدار اقوام خود به اراک رفته بود، کارهای پدر او را در بازار میبیند و از او میخواهد که با به اصفهان برود تا در هنرستان مشغول تدریس شود.
از اندیشه به صلح میرسیم
در میان اینهمه اثر فاخر از مس و برنج و برنز، کتابهایی با عنوان «جنگ و صلح»، روی میزی انباشتهشده است و روی این کتابها قابی با پیام صلح، همه در محاصره پرچمهای کشورهای مختلف قرار دارد. «ما از اندیشه به صلح میرسیم». این همان پیغامی است که ملکزاده میخواهد به دنیا بدهد و میگوید: از هر المانی که انسان را به صلح برساند مانند زنگ، ساعتها، گلوله و … استفاده میکنیم. میتوانیم فلز را در خدمت جنگ و خشونت بگیریم یا آن را در خدمت صلح و دوستی، این ناشی از رویکرد ماست که میتواند تغییر ایجاد کند.ساعتهای دیوارکوب، زمان را در ۱۰:۱۰ تسخیر کرده بود تا در همان خواب ابدی اعلام پایان جنگ جهانی دوم باقی بماند و این عقربهها، از علامت« v» ویکتوریا و لبخند نشان داشت.او درباره اهداف و آرمانهایش که یکی از آنها توسعه پایدار در راستای صلح است، توضیح میدهد: «چهار محور اقتصاد، اجتماع، محیطزیست و فرهنگ محورهای توسعه پایدار هستند که آسمانخراش آن بنا میشود و گل آن صلح است». توسعه بهآرامی رخ میدهد و رشد و پیشرفت سریع و جالب است که توسعه ریشهدار و بقیه بدون ریشه هستند. او در ادامه صحبتهایش یک کشور را به یک عقاب تشبیه میکند که به دو بال اقتصاد و فرهنگ، بدن بهعنوان اجتماع و محیطزیست هم نیاز دارد.
از نام«صنعت صلح» خبری نیست
« تعادل بههمخورده و وظیفه ما برقراری تعادل در هر بخشی است که تخصص داریم و بدانیم که همه بخشها و حوزهها به یکدیگر مرتبط هستند» او با گفتن این جمله معتقد است که اگر هنرمندان، هنر را در خدمت مفهوم بهکارگیرند و جریان سازی کنند، در این صورت است که میتوانیم اندیشکده جهانی صلح را در اصفهان افتتاح کنیم که در حال حاضر نشستهای گفتمانی آن در حال اجراست. ما عملاً با این کار به حقوق بشر احترام میگذاریم؛ بنابراین باید گفتوگو در محور فرهنگ و هنر قرار گیرد. «صنعت صلح»، مهمترین موضوعی است که برای آسمانخراش صلح در نظر گرفتهایم؛ چراکه بیش از ۶۷ صنعت در دنیا وجود دارد، اما از نام «صنعت صلح» خبری نیست.
او اشارهای به جمله یکی از برندگان نوبل کرد و گفت:« یکی از چشماندازهای اقتصاد سالم، صلح پایدار است و هر زمان که اقتصاد سالم نباشد، آتش جنگ شعلهور میشود که البته در دستورهای اسلامی هم به این امر اشارهشده است. پس باید مراقب اقتصاد باشیم؛ چراکه میتواند جنگآفرین یا صلح آفرین باشد.»
صلح در سه قاب مینیاتوری
سه اثر معروف مینیاتوری صلح که نتیجه کار تیمی و گروهی است در سه قاب بزرگ و در چند نقاشی کوچک بهاندازه یک بتهجقه با هنرمندی تمام از مشبککاری و معرق بر روی فلز تمام توجهمان را به خود جلب کرد؛آثاری به نام «صلح و بزرگسالان»، «صلح و کودکان» و «صلح و حیوانات».او در توضیح این تابلوها میگوید: «هرکدام از تابلوها سه دایره مرکزی دارند که بر اساس آن بشر باید هر ۲۴ ساعت از شبانهروز درگیر تفکر باشد و در این تابلوها از کبوتر و دستهای در هم گرهکرده استفادهشده که همه این علائم نشان از صلح دارند. او ادامه میدهد: شکسپیر درباره «زنجیر» حرف قشنگی میزند که یک زنجیر هیچگاه قویتر از ضعیفترین حلقه خود نیست. در حال حاضر نیاز داریم که به خودمان و دنیا اعلام کنیم که در عرصه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیره بهصورت زنجیر درآمدهایم و هر اتفاقی که در این راستا رخ دهد، حاشیهای امن برای ما ایجاد میکند. بحث صلح را باید بهصورت محکم و متقن برای جهانیان تبیین کنیم تا نتوانند با کشوری که حرف برای گفتن درزمینهٔ صلح دارد، جنگ کنند.او با گله و انتقاد از آموزشوپرورش و ارشاد درباره فرهنگ بهویژه برای کودکان، میگوید: البته که نباید منتظر ماند و آینده از آنکسانی است که راه را میسازند. پدرم بنیان این هنر را بنا نهاد و من آن را ادامه دادم و فرزند من باید ببیند و چند پله از من بالا برود.
اگر سفره خاک شد، یکعمر مهمان مردم است
ملکزاده برای گسترش پیام صلح و توجه بیشتر به فرهنگ و تاریخ میگوید:سفره هفتسین ۱۳ روز مهمان مردم است؛ اما اگر سفره خاک شد، یکعمر مهمان مردم است به صورتی که هر پدر و مادری سفره خاک اجداد خود را بیاورند و داستان بزرگان خود را برای فرزندانشان بازگو کنند. همین گفتوگوی کلامی یک کرسی تاریخ شفاهی میشود برای فرزندان. طبق قانون میراث فرهنگی اگر ۲۵ سال از این سفره خاک و شناسنامه بگذرد، میراث ملموسی میشود که باید آن را حفظ کرد؛ بنابراین اگر نسل به نسل این سفره بچرخد و هر خانوادهای سفره خاک داشته باشد، اتحاد فرهنگی ایجاد میشود و جوانها دیگر از آن گریزی ندارند.