کسانی که این کار را میکنند با دیدن کوچکترین ایرادی از طرف مقابل شروع به مسخرهکردن او میکنند. در متن زیر من یکی از تجربیات خود را برای شما بیان میکنم: من پانزده ساله هستم و به بلوغ رسیدهام، ولی صدای من کمی نازک است. در یکی از کلاسها که نوشتن متن برای آن مطلب بسیار طولانی میشد من خواستم که از قابلیت صداگذاری یا ویس استفاده کنم. شروع کردم، ولی در بخشی از گفتههایم صدای من کمی لرزید و خودم متوجه آن نشدم. ویس را ارسال کردم و بعد از ارسال پیامهای دوستان متوجه شدم که بعضی از همکلاسیها من را به خاطر آن یک کلمه مسخره کردند و گفتند که صدای خروسی داری. خوشبختانه من کسی نیستم که به نظر این جور افراد خیلی اهمیت بدهم. از دیگر موارد میشود به مسخرهکردن دانشآموزان ساده توسط دانشآموزان زورگو نام برد. در این بین حتی معلمان نیز توسط بعضی دانشآموزان مورد تمسخر قرار میگیرند. برای مثال هرگاه از معلمی کینهای به دل داشته باشند از عکسهایی که از آن معلم دارند استیکرهایی درست میکنند که در حد شأن و شخصیت او نیست. اگر دانشآموزان میدانستند که معلمان بیشتر از آنها سختی میکشند این کارها را نمیکردند. من این را میدانم چون مادر خودم معلم است. دوستان از تمسخر یکدیگر دست بردارید.»
متنی را که خواندید، علی شیخبهایی نوشته بود. حتما دیگر تا الان متوجه شدهاید که قرار است در این شماره درباره چه موضوعی حرف بزنیم. درباره قلدرهای مجازی. کسانیکه تا پیش از این شرایط قرنطینه و خانهنشینی، در کلاس و زنگ تفریح از دست مسخرهکردنهایشان در امان نبودیم و الان هم با اینکه نمیبینمشان، اما با حضور مجازی خود، آسیبشان را میزنند. آدمهایی که خودشان را بدون عیب و اشتباه میبینند و دائم دنبال این هستند که اشتباه کوچکی از یک نفر ببینند و آن را فریاد بزنند. این رفتار زشت اخیرا در کلاسهای آنلاین هم زیاد به چشم میآید. شاید بیشتر از قبل هم باشد. چون وقتی دیده نشوند، جسارت یا بهتر است بگویم، وقاحتشان بیشازپیش شده و آزارشان هم بیشتر میشود. در ادامه با چند نوجوان دانشآموز حرف زدهایم که یا خودشان مورد تمسخرهای مجازی واقع شدهاند یا در کلاسی که مسخرهبازی انجام شده، حضور داشتند.
اسکرینشاتهای لعنتی!
فاطمه از تجربهاش چنین میگوید: «دقیقا هفته پیش سر یکی از کلاسهای ما چنین اتفاقی افتاد. یکی از بچهها سرکلاس، دستش خورد و ویدیوکال گرفت. حواسش هم نبود تا قطع کند. همان موقع یکی از بچهها اسکرینشاتش را در گروههای مختلف فرستاده بود. البته در گروهی که من بودم فرستاده نشد ولی متوجه این اتفاق شدم. خیلیها هم به آن آدم تذکر دادند که این کارت خیلی زشت است و زودتر عکس را پاک کن. ولی مثل اینکه برنداشته بود. خیلیها به او توپیده بودند که چه حرکت زشتی کرده، ولی چندتا از بچههای گروه هم گفتند، خود کسی که اشتباهی تماس گرفته، اسکول بوده که این کار را کرده (دقیقا همین واژه را به کار بردند). در حالی که ممکن است این اتفاق برای هرکسی پیش بیاید. این مدل اتفاقات برای من اصلا خندهدار نیست. حتی ناراحتکننده هم هست. من خودم یکبار میخواستم میکروفونم را فعال کنم، دستم خورد روی ویدیو و چند ثانیه تصویرم آمد روی صفحه. زود متوجه شدم اما خیلی استرس گرفتم. استرسم بهخاطر همین آدمهای مریض است که این کارها را میکنند.» پس اولین ثمره چنین مسخرهکردنهایی این است که دیگر آدم میترسید خودش باشد. از اینکه تصویرش مسخره شود یا صدایش را تقلید کنند و دستمایه کلاس شود، میترسد. برای همین دائم خودش را از دید و گوش بقیه پنهان میکند.
فورواردهای لعنتی!
سارا هم دلش از این جریان پر است. «سرکلاس علوم بودم. فصل اتمها. معلم از من خواست که با وسایل مختلف، اتم کربندیاکسید را نشان دهم. بلند شدم که وسایل را بیاورم. همین که وسایل دستم بود و داشتم نزدیک میشدم پایم به گیتاری که گوشه اتاق بود گیر کرد و با گیتار افتادم.
صدای بوم بدی داشت و متوجه شدم که یکی از بچهها داشت از این اتفاق فیلم میگرفت. خیلی سختم شد و حالم گرفته شد. چون بچههای کلاس ما خیلی یک چیز کوچک را بزرگ میکنند. سریع به معلم گفتم. آن دانشآموز هم سریع کلاس را ترک کرد. اما سه، چهار ساعت بعد که داشتم صفحه اینستاگرامش را چک میکردم متوجه شدم که قسمتی از فیلمی را که افتاده بودم، گرفته بود و آن را استوری گذاشته بود. تازه من را هم تگ کرده بود. من آنقدر در آن فیلم بد افتادم که خدا میداند. به همان دختر پیام دادم. این در صورتی است که من معمولا با کسی زیاد حرف نمیزنم. از او درخواست کردم و او هم پاک کرد. بعد هم برایش توضیح دادم که حق به سخرهگرفتن کلاس را نداد. وقتی با آرامش با او حرف زدم خیلی خوب قانع شد و من هم یاد گرفتم با خشم نباید چیزی را رفع کرد.» نکته بعدی این است که در این موارد آدم از اشتباهکردن میترسد. اتفاقات معمول زندگیاش را فاجعه میپندارد، چرا که میداند در صورت بروز یک کار غیرمعمولی آنقدر آن کار عجیب و بد نشان داده میشود که ترجیح میدهد هیچوقت دست از پا خطا نکند. و خب میدانید؟ مواظب بودن برای اشتباه نکردن، گاهی اوقات یک اشتباه بزرگ است!