چرا قهوهخانه؟
در روزگاری که مردم هیچ تفریحی برای وقتگذرانی نداشتند، بیشترین توجهها به مکانهای عمومی مانند قهوهخانهها بود. مردانی که از کار روزانه خسته شده بودند، در قهوهخانه قلیان یا چپق کشیده دمی استراحت میکردند. درعینحال، ارتباطات اجتماعی و خبرگیریهای جمعی در آنجا برقرار بود. نیز برای آنکه کل جمع یک برنامه یکسان داشته باشند، گاهی وقتها نیز در آنجا نقالی، شاهنامهخوانی، تردستی و معرکهگیری برقرار بود. بدون درک جایگاه قهوهخانهها، بازسازی زندگی دیروزیان و سخنگفتن از تاریخ اجتماعی آن روز بسیار مشکل است. البته همه آنچه گفتیم راجعبه زندگی مردان بود و زنان در قهوهخانهها راهی نداشتند.
سیر تاریخی قهوهخانه
اگر بخواهیم بدانیم از چه زمانی قهوهخانهنشینی و قهوهخانهداری در ایران رواج یافته و سیر آن چیست باید بگوییم یکی از پژوهشگران فرهنگعامه و بهخصـوص قهوهخانهها، یعنی علی بلوکباشی معتقد است نخستین قهوهخانهها در ایران در دوره صفویان و بهاحتمالزیاد در زمان سلطنت تهماسب در شهر قزوین پدید آمد و در زمان شاهعباس اول در شهر اصفهان توسعه یافت. قهوهخانه در آغاز، همانگونه که از نامش پیداست، جای قهوهنوشی بود. با آمدن چای به ایران و کشت این گیاه در بعضی از مناطق شمالی، کمکم چای، جای قهوه را در قهوهخانهها گرفت (بلوکباشی، قهوهخانههای ایران، 1375، ص 8).
اما در پاسخ به این سؤال که چرا افراد به قهوهخانه میرفتند، علی بلوکباشی معتقد است: «قهوهخانهنشینی نخستین پدیده اجتماعی بود که در جامعه شهری ایران شکل گرفت و مردان را از محیط خانه و کارگاه به فضای بیرون از خانه و محل عمومی جذب کرد. در آغاز افرادی از گروههای ادیب، شاعر و نویسنده برای تعاطی افکار و عرضه دستاوردهای ذوقی خود و تبادل اطلاعات سیاسی، اجتماعی و پارهای سرگرمیهای دیگر در قهوهخانه جمع میشدند» (بلوکباشی، قهوهخانه و قهوهخانهنشینی در ایران، 1393، ص 11).
درباره وضعیت قهوهخانهها در دوران صفویه و قاجار، کتابهای چندی انتشار یافته و این امر مورد دقت محققان فرهنگعامه، مورخان تاریخ اجتماعی، نقاشان، سینماگران و… است. اگر بخواهیم آخرین کتابی را که در این رابطه منتشر شده است نام ببریم، باید به کتاب «قهوهخانه در آیینه اسناد» از خانم مریم صدیقی نام ببریم. این کتاب در سال 1394 توسط نشر علم راهی بازار شد. اما نکات تازه بر این کتابها، سه نکتهای است که یکی مربوط به عصر ناصری، عصر مشروطیت و سومی مربوط به دوران رضاشاه از قهوهخانهها در اینجا تقدیم میشود:
قهوهخانهها در عصر ناصری
به دلیل جایگاه خاص قهوهخانهها بهعنوان جایی که «تجمع و تبادل» صورت میگیرد، در عصر ناصرالدینشاه قهوهخانهها موردتوجه مدیران شهری قرار گرفتند. اما چنانکه شیوه زور و حکمرانی ناصری است، او به دلیل اینکه در قهوهخانهها صحبتهای سیاسی به میان میآمـــــد و احیانا گوشهای به شاه و درباریان زده میشد، دستور داد کل قهوهخانههای سراسر کشور تعطیل شدند (گوبینو، سه سال درآسیا، ص 430) .
این مربوط به اوایل دوران ناصری است، اما در سال 1303 ق یعنی در اواسط دوران ناصری، دوباره شاه دستور داد که قهوهخانهها تعطیل شوند. این بار گویا به خاطر این بود که «چون شاه فهمید وجود قهوهخانههای مزبور باعث فساد اخلاق جوانان کشور میشود» (براون، یک سال در میان ایرانیان، ص 151) نویسنده دیگری که خود آن ایام در ایران بود، چارلز جیمز ویلس است. او دستور بستن قهوهخانهها را پیامد اعتراض دستهای از زنهای تهران میداند که به شاه گفتند: «قهوهخانهها شوهران ما را از کار و شغل منحرف نموده و به بیکاری و کشیدن غلیان آنها را عادت داده است» و شاه نیز دستور بستن قهوهخانههای سراسرکشور را صادر کرد (ویلس، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، ص 383).
نتیجه این شد که شاه در 20 شعبان 1303 این دستور را صادر کرد: «به عموم حکام ولایات گفته شود که چون از وجود قهوهخانه و چای پزخانهها بعضی مفاسدِ واضح و آشکار ظاهر شد و عموم عقلای مملکت حتی تجار و غیره ضررهای آن را ثابت نمودند… لهذا به تمام ولایات حکم میشود که بدون عرض و عذر و اهمال در هر ولایت تمام قهوهخانهها را ببندند و بعدا ابدا باز نکنند» (صدیقی، 1394، ص 302).
نتیجه این شد که هفده روز بعد روزنامه «فرهنگ اصفهان» دستور تازه قبله عالم را با این مقدمات به عموم عرضه داشت: «مدتی بود در اغلب بلدان ممالک محروسه، محض برای اینکه ارباب مصالح و غربا و کسبه، محلی از برای صرف چای و گفتوگوی در امور شخصی و رفع کسالت و خستگی داشته باشند، از جانب حکومت سنیه رخصت اعطا شده بود که درپارهای جاهای مناسب در بازارها، قهوهخانهها باز شود، ولیکن چون عادتِ جهّالِ ناس این است که هرچیزی که محض خیر و صلاحشان به قصد صحیح و نیت صادق وضع میشود، رفتهرفته سوء استعمال نموده از وضع اصلی آن را خارج میسازند. همینطور قهوهخانهها را که جای آرامش و گفتوگوی تجارتی باید باشند، محل بیعاری و بیکاری دانسته، بالاخره طفرهگاه مشتی اراذل و مردمان بیکار شده، به حدی از وضع اصلی خارج گشته بود که کاسبِ با ناموس یا تاجر و اهالی بااعتبار اصلا در این قهوهخانـهها نمیتوانستند بنشینند.» پس شاه دستور تعطیلی آنها را صادر کرد (فرهنگ اصفهان، ش 362، 7 رمضان 1303).
نکته مهم در انتهای خبر اینکه اعلام میکرد مردم اصفهان از این تصمیم خردمندانه شاه بسیار شاکر هستند! پس دانستیم که ناصرالدینشاه، مانند هر شاه دیگری، از اینکه مکانی وجود داشته باشد که مردم یعنی همان رعیت، دور هم جمع شده و به تعاطی افکار بپردازند، راضی نبود و به هر بهانهای سعی میکرد درب این مکانها را تخته کند.
قهوهخانهها در عصر مشروطیت
قهوهخانهها زیر تیغ حکومتی ناصرالدینشاه جان سالم به در بردند، چراکه شاه قاجار نتوانست مکان جایگزینی برای آنها فراهم کند. هر نهادی هم تا زمانی که جایگزین نداشته باشد، بر سر جای خود میماند. به همین خاطر قهوهخانهها به عصر مشروطیت وارد شدند. دورانی که برعکس عصر ناصری، مدیران شهری تلاش داشتند سطح فهم سیاسی مردم را بالا برده و آنها را با خواندن روزنامه به فضاهای جدید وارد کنند. به همین خاطر، مدیران شهری در این زمان تلاش داشتند از قصهگویی و نقالی و… در قهوهخانهها جلوگیری کنند و بهجای آنها دستور دادند مردم در قهوهخانه روزنامه بخوانند یا اینکه کسی روزنامه را برای بقیه بخواند. وقتی بهصورت مذاکرات «انجمن اصفهان» بهعنوان یک مجلس محلی نگاه میکنیم، این مذاکرات گستردگی حوزه اجتماعی قهوهخانهها را بهخوبی بیان میکند. خوشبختانه این مذاکرات در روزنامههای آن روزگار ثبت و ضبط میشدند. حدود یک قرن پیش این نگاه راجع به قهوهخانهها وجود داشت: «در باب قهوهخانهها مذاکره به میان آمد که وجود آنها اسباب وقوع معاصی و اشاعه منکرات است. حضرت ثقهالاسلام [رهبر مشروطیت اصفهان]: «ما خواستیم قهوهخانهها را ببندیم، ملاحظه کردیم دیدیم که ده هزار نفر از کار بازمانده، بینان و معیشت خواهند ماند و شغلی که به آن رفع حاجت خود نمایند، درکار نیست و ناچار میشوند از اینکه بر عده دزدان و مفسدان بیفزایند و یا در رهگذرها تکدی کنند. ازاینجهت قرار گذاردیم که چند نفر از انجمن و یک نفر از طرف حکومت از قهوهخانهها ترصد و محارست نمایند که منکرات واقع نشود و وافور کشیده نشود و بهجای قصههای باطله و اکاذیب مفتریه، که نقالها میگویند و وقت مردم را تلف میکنند، روزنامه بخوانند» (جهاد اکبر، ش 26، 1 شعبان 1325).
به همین خاطر چند نفر از طرف انجمن مأموریت یافتند که بر قهوهخانهها نظارت کنند و از آنها التزام بگیرند که «قمار و شرب خمر و فواحش در قهوهخانهها نشود و تریاک استعمال نکنند و روزنامه بخوانند» (جهاد اکبر، ش 26، 1 شعبان 1325). التزامنامهای که با صاحبان قهوهخانهها بستند بدین قرار بود: «ابدا عملی که خلاف شرع باشد در آنجا نشود. وافور کشیده نشود. امارد و اطفال مُزلف در آنجا راه ندهند و بههیچوجه قصه در آنجا گفته نشود، مگر آنکه روزنامه برای کسب اطلاع و پیشرفت امور خوانده شود» (روزنامه انجمن مقدس ملی، ش 36، 29 رجب 1325). هر بخشی از این ممنوعیتها، دادههایی راجع به وضعیت قهوهخانهها در یکصد سال پیش به ما ارائه میدهند. چون همیشه هر منع قانونی بر اساس یک واقعیتهای جاری صورت میگیرد. نکته مهم اینکه هم در این زمان و هم در دوران رضاخان، هر دو با نقالی در قهوهخانهها مخالفت میشود.
قهوهخانه در دوران رضاخان
در دوره رضاشاه برای بسیاری از اصناف و خدمات عمومی قوانینی تحت عنوان «نظامنامه» نوشته شده و اصناف ناچار بودند که برگه نظامنامه را در محل کسب خود نصب کرده و موبهمو از آن پیروی نمایند. نظامنامه حمامیها، دوافروشان، بقالان، میوهفروشان، سلمانیان نیز موجود است که همگی در اواسط دوران رضاشاه توسط بلدیه ابلاغ میشدند. تاریخ دقیق انتشار این نظامنامه مشخص نیست. اینک متن نظامنامه قهوهخانهها تقدیم میشود:
نظامنامه قهوهخانهها
الف: قسمت اول محل توقف واردین که باید موافق مقررات ذیل باشد:
1: دربهای آن نوعا باید از کف تا نیمذرع قالبسازی و بقیه شیشه باشد. برای تجدید هوای قهوهخانه بهقدر احتیاج دریچه مخصوص گذاشته تا در موقع لزوم باز و بسته شود.
ب: سقف و دیوار بهطورکلی باید سفید و بدون نقاشی بوده و سطح آن از آجر مفروش شده باشد.
ج: سکو و طاقچه نباید داشته باشد.
د: بهقدر لزوم و گنجایش مکان، میزهای چهارنفری چوبی یا آهنی رنگشده یا صندلی داشته باشد.
هـ: به مقدار احتیاج ظروف جای خاکستر سیگار و میز زیر قلیانی باید موجود باشد.
و: در دو طرف درب ورودی دو قطعه گلگیر آهنی نصب شود که واردین در موقع ورود کف کفش خود را پاک کنند و بهطورکلی همیشه کف قهوهخانه باید تمیز و پاکیزه باشد و بدیهی است اقدام به این امر در موقعی باید بشود که واردی در قهوهخانه نباشد.
ز: در قهوهخانه موجودبودن ظروفی که آب دهان در آن انداخته شود بهقدر حاجت ضروری است.
ح: ظروف آبخوری باید بلور یا کاشی باشد و استعمال آبخوری سفالی ممنوع است.
قسمت دوم: آبدارخانه
1. محل گذاشتن سماور و لوازم آن باید خارج از محل توقف واردین بوده و دارای چاه فاضلاب باشد و همه لوازم طبخ چای و غیره در آنجا گذاشته و همانجا تهیه شود و دودکش صحیحی در خارج داشته باشد که دود و بوی زغال در محل توقف واردین و معبر عمومی سرایت نکند.
ب: استعمال طغار و دوستکامی ممنوع و ظروف آب باید محفوظ و از آهن سفید ساخته شده، دارای شیر باشد و قلیانها باید سر نی فلزی داشته باشد که پس از هر دفعه استعمال با آب جوش شستوشو شود.
قسمت سوم: وظایف مخصوصه
1: علاوه بر فروش چای و قلیان میتواند اشیای ذیل را به فروش برسانند:
کاکائو، شیر، شربت، بستنی، نانهای شیرینی، فالوده، لیموناد، سیفون، پنیر، خامه، سرشیر، عسل، سیگار، قلیان، چپق،مطبوخ لیمو، دارچین
ب: قهوهچی میتواند در حدود مقررات صنفی بلدی خود، چای و غیره در خارج از قهوهخانه بفروشد.
ج: بهطورکلی قهوهچی مسئول نظافت و حفظالصحه مکان و همه اثاثیه و لوازم قهوهخانه است و مقررات صحی بلدی را قهوهچی و کارکنان قهوهخانه باید کاملا رعایت کنند. و همیشه در موقع خدمت پیراهن سفید بلند یا پیش سینه سفید در بر داشته باشند.
د: معمول داشتن فقرات ذیل در قهوهخانه ممنوع است:
1: خواستن چای و قلیان و غیره با صدای بلند (در صورت احتیاج چند عدد زنگ اخبار دستی خواهند داشت)
2: نقالی، سخنوری، حقه بازی، تکدی به هر عنوان
3: گذاشتن نیم تخت در معابر عمومی مجاور قهوهخانه
4: نگاه داشتن رختخواب و کرایهدادن به اشخاص برای بیتوته در قهوهخانه
مقررات فوق بهوسیله حکام توسط بلدیهها بهموقع اجرا گذاشته شود (وزارت داخله)(شماره سند 291002589).
چند نکته درباره این متن: این نظامنامه را وزارت داخله نوشته و ابلاغ کرده است یعنی مدیران محلی به صدور آن اقدام نکردهاند. پس در سطح ملی گرفتاریهایی در مورد قهوهخانهها وجود داشته است. دیگر اینکه مورخ فرهنگعامه باید تحقیق کند که منظور از «سخنوری و حقهبازی» که در قهوهخانهها ممنوع شده است چیست؟ اما در مواردی که فروش آنها در قهوهخانه بلامانع است به یک مورد یعنی «سیفون» برخورد میکنیم که بر بنده معلوم نشد آن چیست. در مورد طغار و دوستکامی باید بگوییم طغار همان ظروف سفالین دهنگشاد بزرگ است و دوستکامی هم مطابق فرهنگها این معنی را میدهد «دوستکومی تحریف شده دوستکامی، ظرف بزرگ پایهدار پر از آب یا شربت یا نوشابه دیگر که در مجالس بزرگ مهمانی یا روضهخوانی در مدخل حیاط گذارند، تا هر کس که تشنه شود از آن بنوشد»(فرهنگ فارسی عامیانه، ابوالحسن نجفی، ذیل مدخل). پس مرسوم بوده است که یک ظرف سفالی بزرگ در مدخل قهوهخانه قرار میدادهاند که احتمالا پیالهای نیز درکنار آن بوده است و هر کس تشنه میشد، از آن آب برداشته و مینوشیده و این نظامنامه این کار را ممنوع کرده است. از یاد نبریم که قهوهخانهها بر این نقطه نیز توقف نکرده و از اولین مکانهای عمومی بودند که با ورود گرامافون، هر کدام که میتوانستند، گرامافونی خریده و با پخش موسیقی در فضای قهوهخانه تلاش میکردند آنجا را محیط دلپذیری برای مشتریان خود کنند. با اختراع و ورود تلویزیون، آنها خیلی زود به سراغ این جعبه جادویی رفته و بسیاری از مردم ایران برای نخستین بار با این ابزار اعجابانگیز در قهوهخانهها آشنا شدند. پس بیجا نیســــت اگر بگوییــــم قهوهخانهها دریچه ورود ابزارهای جدید تمدنی به جامعه ایران بودهاند. هر چه هست امروز ما با میراثی به نام قهوهخانه مواجه هستیم. همچنانکه دیدیم هر کدام از حکومتها در جهت تغییر و اصلاح این مکانها قدمهایی برداشته و اقداماتی انجام دادهاند. امروزه نیز ما نمیتوانیم بهکلی این تاریخچه را نادیده انگاشته و درب این مکانها را ببندیم. پس بهتر است قدمهایی در جهت بهرهوری بهتر و مفیدتر این مکانها برداریم.