در طول تاریخ، هدیه دادن یا هدیه گرفتن برای فلاسفه و جامعهشناسان موضوعی جذاب و قابلتوجه بوده است. همه متفکران و محققان، به مانند مردم عادی، تعریفی واحد و مشخص از هدیه دارند: هدیه چیزی است که یک شخص از شخص دیگر میگیرد بدون اینکه در همان لحظه در ازای آن پول یا کالایی دیگر بدهد. طبق این تعریف شرط اول برای اینکه چیزی را هدیه بنامیم این است که این چیز خریدنی نباشد. هدیه جزو مبادله کالا به کالای دوران قدیم نیست. مثلاَ وقتی در ازای یک متر پارچه یک گونی برنج میدهیم دیگر نمیتوانیم آن یک متر پارچه را هدیه بنامیم. علاوه بر این، هدیه جزو اقتصادهای مبتنی بر پول و بخصوص اقتصاد عصر سرمایهداری هم نیست. وقتی از شخصی هدیه گرفتهایم یعنی در ازای آن پولی به آن شخص ندادهایم. اگر بخواهیم پول یک هدیه را به دهندهای آن بدهیم به هیچ وجه نخواهد پذیرفت و حتی به احتمال زیاد ممکن است ناراحت شود. بنابراین هدیه را میتوانیم به شکلی دیگر اینگونه تعریف کنیم: یک بخشش مادی یا گاهی معنوی که در لحظهی اهدا شدن به هیچ وجه قابل مبادله یا خریداری نیست. البته این به این معنا نیست که هدیه ارزشی ندارد، بلکه به این خاطر است که «ارزش» هدیه با ارزش بازار متفاوت است. روی هر کالایی میتوان قیمت گذاشت اما هدایا با منطق بازاری قابل ارزشگذاری نیستند. هدایا ارزش دارند اما ارزشهای مخصوص به خودشان را.
فیلسوفان یونانی تا اندازهای درباب هدیه و بخشش تامل کردهاند و کسانی مانند ارسطو، در کتاب اخلاق نیکوماخوسی، درباره آن نوشتهاند. با این حال در عصر مسیحیت است که مفهوم هدیه در نظر فیلسوفان و متالهان ارزش دوچندانی پیدا میکند. هدیه در این دوران به نوعی نماد فیض و بخشش خداوند است و مومنان با الهام از وجود بینهایت خداوند باید تلاش کنند تا به یکدیگر هدیه بدهند و بخشش کنند. توماس آکوئیناس مینویسد که در هدیه دادن احساسات خودخواهانه و دیگردوستانه به طور همزمان ارضا میشوند؛ ما به کسی هدیه میدهیم و از طریق لذت بردن او خودمان هم لذت را تجربه میکنیم. به باور او این کار نه تنها یک تجربه معنوی شخصی که همزمان نوعی تقویت مناسبات اجتماعی است. البته توجه به هدیه فقط مختص فیلسوفانه مسیحی نیست، حتی فیلسوف خداناباور و ضداخلاقی مانند نیچه هم درباب هدیه دادن سطرهای زیادی را نوشته است. از نظر نیچه تنها خدایان و انسانهای برتر هستند که میتوانند به دیگران هدیه بدهند. برای او بذل و بخشش به هیچوجه یک اصل اخلاقی نیست، بلکه نتیجه حتمی اراده به قدرت است. زرتشت نیچه پس از اینکه از غار خود در ارتفاعات کوهستان بیرون میآید به خورشید چشم میدوزد و لب به تحسین بخشندگی و قدرت او باز میکند. خورشید برای او، و همچنین نیچه، یکی از نمادهای اصلی قدرتِ بخشندگی است: ستارهای که ازل تا ابد در حال بخشیدن و هدیه دادن است بدون اینکه چیزی از دیگران بگیرد. خورشید فقط و فقط از خودش نیرو میگیرد ولی هر لحظه در حال نیرو بخشیدن به دیگران است. از نگاه نیچه خورشید یک اهداکننده بزرگ و کیهانی است. او دائماَ میبخشد، نه به خاطر اینکه بخشیدن «خوب» یا «بد» است، بلکه به این خاطر که قدرت بیانتهایش چنین چیزی را اقتضا میکند. خورشید اگر نبخشد، اگر هدیه ندهد و اگر انرژیاش را بیرون نریزد منفجر خواهد شد.
در دوران جدید اما بیشترین تحقیقات درباره هدیه دادن و هدیه گرفتن مختص به حوزه جامعه شناسی است. مهمترین شخصی که از منظر جامعهشناسی به هدیه پرداخته «مارسل موس» است. او در کتاب «رسالهای درباره هدیه» دو نوع نظام مبادله را از یکدیگر تفکیک میکند. یکی نظام مبتنی بر عرضه و تقاضا و دیگری نظام مبتنی بر هدیه. موس با ارجاع به اقتصاد بعضی قبایل باستانی مانند «پاتلاچ» و «کولا» نشان میدهد که در این جوامع همه چیز بر مبنای هدیه تشکیل شده است. مردم این قبیلهها به جای عرضه یا تقاضای محصولات خود آنها را به یکدیگر هدیه میدادند. شاید در اینجا این مسئله پیش بیاید که در چنین نظامی امکان دارد یک نفر بدون هدیه دادن دائمی از دیگران هدیه بگیرد. موس شرح میدهد که در این جوامع چنین مسائلی به ندرت اتفاق میافتد. شخص هدیهگیرنده با اینکه هیچ اجبار بیرونیای در پس دادن هدیه ندارد اما آن را پس میدهد. در واقع اینکه بگویم در یک جامعه مبتنی بر هدیه همه میتوانند هدیه را پس ندهند به مانند این است که بگوییم در جامعه سرمایهداری همه میتوانند دزدی کنند. اگر وجود چنین جوامعی برای ما عجیب است به این خاطر است که در دنیای سرمایهداری نمیتوانیم جامعه دیگری را تصور کنیم.
حتی در دنیای امروز هم هدیهها را غالباَ پس میدهیم. البته نه در همان لحظه بلکه چند ماه بعد و حتی چند سال بعد. در تولدمان از کسی هدیه میگیریم و در تولد او آن را پس میدهیم. چیزی در هدیه وجود دارد که ما را وادار میکند آن را برگردانیم: همان چیزی که یک هدیه را از یک کالا جدا میکند، چیزی که از خود هدیه دهنده در هدیه به جا مانده است. وقتی یک کالا را میخریم آن کالا تماماَ مال ما میشود. هیچ بخشی از آن کالا به کس دیگری تعلق ندارد، نه بخش مادی و نه بخش معنوی. هیچ ردپایی از کارگران تولید یا فروشندگان کالا در آن موجود نیست. هدیه اما سرتاپا فرق دارد. برخلاف کالا، همیشه بخشی از هدیه به کسی تعلق دارد که از او هدیه گرفتهایم. آن بخشی که ارزش هدیه را با ارزش چیزهای دیگر متفاوت میکند، آن بخشی که هدیه را برای ما عزیز میکند و آن بخشی که موجب میشود در آینده ما به کسی که از او هدیه گرفتهایم دوباره هدیه بدهیم.