خواندن روایـتهـــای دهـه چهلی از رفتارهایی که تأثیرات مثبت و منفی بر زندگی شهروندان و تجربه گردشگران داشتهاند، شیرین و جذاب است و میتواند سنگ محکی برای شناخت کیفیت رفتارهای فعلی باشد.
«شهر ما، خانه ما!» و خیابانهای سنگفرش
میتوان گفت شعار «شهر ما خانه ما» برای مردم اصفهان تبدیل شده است به «شهر ما مهمانخانه ما». این نگاه که شهر مورد بازدید خودی و بیگانه است و نباید شرمنده مهمان بود، یا مورد ملامت او قرار گرفت، از دیرباز موردنظر بود. در 5دی1311 که هنوز آسفالت خیابانها در ایران مرسوم نبود، روزنامه اخگر پیشنهاد کرد برای فرار از گردوخاک خیابانها بهتر است آنها را سنگفرش کرد و نوشت: «قبول بفرمایید که باقی ماندن این وضعیت غریب نهتنها برای خود ما اسباب اشکال و زحمت و بدبختی است، بلکه در انظار بیگانگانی که این روزها بهطور وفور وارد این شهر شده و میخواهند از تماشای آثار تاریخی و مناظر زیبای اصفهان استفاده نمایند، حقا باعث شرمساری و ننگ و افتضاح جامعه ایرانی است». آنچه گردشگر میبیند فقط خیابانها و ساختمانها نیست. گردشگر رفتار مردم شهر را نیز بهدقت زیر نظر دارد. فرهنگ شهروندی و شعور اجتماعی در این رفتار بهروشنی متجلی است؛ موضوعی که برای گردشگر همتراز نظافت شهر اهمیت دارد.
آقایان دوچرخهسوار حواستان به گردشگران باشد!
رانندگی و میزان رعایت قوانین مربوط از ملاکهای مهم قضاوت درباره فرهنگ عمومی مردم شهر است. آن روزها اتومبیل زیادی در خیابانهای شهر در حال گذر نبود؛ اما در عوض خیابانها مملو از دوچرخه بود. از کارگران کارخانهها تا محصلان و مردم معمولی همه از دوچرخه استفاده میکردند و البته رعایت قوانین مربوط در میان آنها جدی گرفته نمیشد. موضوعی که روزنامه اصفهان از نگاه گردشگری قصد اصلاح آن را داشت. روزنامه «خبرهای روز اصفهان» در 3مهر1340 پس از فهرستکردن اعمال خلاف قانون دوچرخهسواران اضافه کرد: «آقایان دوچرخهسواران! جهانگردانی که به شهر تاریخی اصفهان میآیند وقتی با اعمال و افعال خلاف قانون شما روبهرو میشوند، همه را یادداشت نموده و حتی عکسی هم از شما میگیرند و بعدا در روزنامهها و مجلات اروپایی و حتی آمریکا چاپ میکنند و مردم اصفهان را وحشی و عقبافتاده و بیتربیت معرفی مینمایند.»
یک مطالبه: ایستگاه اتوبوس میخواهیم و نعرهزن کمتر!
مطلبی که اینجانب در مطبوعات سال 1343 پیدا کردم راجع بهنقد رفتار شاگردان اتوبوسهای شهری است. در آن زمان شهر اصفهان شرکت واحد نداشت و هر کس اتوبوسی میخرید و در خط میانداخت و خلاصه اتوبوسها مانند تاکسیهای امروزی شخصی بودند. بنابراین تلاش زیادی برای بیشترکردن مسافران خود انجام میدادند که یکی از این تلاشها دعوتها و دادوفریاد شاگردان اتوبوس بود. این مطلب روزنامه «مجاهد» بهنقد این رفتار پرداخته و گفته است لااقل به خاطر گردشگرانی که به شهر ما میآیند دست از این کار بردارید! مطلب روزنامه مجاهد مربوط به سال 1343 عنوان «نعره پارکابیها» گرفته است. جالب است در خلال درخواست خود هم وضع روحی مردم را در آن سالها نشان میدهد و هم اینکه از رانندگان اتوبوس میخواهد که دستکم برای مسافران «ایستگاه اتوبوس» بسازید!
روزنامه مجاهد در 24دی1343 نوشته: «مردم از خستگی، از مشکلات خانوادگی و رنجهای اجتماعی و خلاصه در تلاش معاش، اعصاب ناراحت دارند و پشتشان زیر بار بعضی عوامل نامساعد زندگی خورد شده است بااینحال هنگامیکه از غوغای روز و کار خود میخواهند برای تجدید نشاط و آسایش به خانه بروند با نعره گوشخراش شاگرد رانندگان که لقب پارکابی برای آنها تعیین گردیده، مواجه میشوند که میگویند “چهارسو، شاپور، بازار، شکرشکن، مسجد جمعه، طوقچی،” سردادن این نعرههای گوشخراش و جانگزا علاوه بر اینکه در نظر مسافران تازه رسیده شهر ما و در مقابل جهانگردان و سیاحان زشت و زننده و موجب آبروریزی است، یک کار بیهوده و یک نوع مردمآزاری و دور از ادب و انسانیت محسوب میشود. مسافران که از خارج به اصفهان وارد میشوند و سیاحان و جهانگردان بیگانه تعجب میکنند این چه رسم نامطلوب و چه نغمه ناموزونی است؟! اصولا اگر کسی احتیاج به سوارشدن اتوبوس داشته باشد، مراقبت میکند سوار اتوبوسی که بهسوی خانه او میرود سوار شود و عربده و دادوفریاد شاگرد پارکابیها لزومی ندارد و بالعکس آنها که با اتوبوس کاری ندارند با این طرز دعوت و با این جاروجنجال به سوارشدن اتوبوس تمایلی نشان نخواهند داد. ما از اداره راهنمایی و رانندگی که مسئول نظم اتوبوسرانی شهر و مأمور جلوگیری از کارهای خلاف ادب و نزاکت رانندگان میباشند، جدا درخواست داریم به هر طریقی که مصلحت میدانند، شاگرد و رانندگان را ملزم نمایند باکمال ادب و انسانیت رفتار نموده و از نعرههای جگرخراش خودداری نمایند. توقف زیاد اتوبوسها در ایستگاهها و مسافر اضافه سوار کردن آنها بهعنوان گرانشدن قیمت بنزین، پیشکش کسانی باشد که مرتکب آن میشوند. ولی نعرهزدن آنها در ایستگاه و در انظار خودی و بیگانه، قابلتحمل نیست و باید شدیدا از آن جلوگیری شود. در پایان توجه اداره راهنمایی را جلب میکنم که مالکین اتوبوسها را موظف سازند برای مسافرین در سر ایستگاههای اتوبوس سایبان و جایگاه مخصوص سوارشدن مسافرین ساختمان نمایند که مردم زیر برق اشعه آفتاب و در زمستان در زیر برف و باران از سرما متحمل زحمت نشوند.»
با خواندن این متن روزنامه مجاهد، بهعنوان یک شهروند اصفهانی برای نگارنده یکی از رفتارهای تاکسیدارها در پایانهها تداعی شد. (خصوصا در پایانه کاوه این امر مشهودتر است) وقتی شما نصف شب یا صبح زود یا هر موقع از روز از اتوبوسهای پایانه پیاده میشوید، هنوز راه نیفتاده، با هجوم رانندگان تاکسی مواجه میشوید که مرتب میپرسند «آقا کجا؟ کجا تشریف میبرید؟» و شما همینکه پاسخ دهها نفر را داده و نداده از جمع آنها دور میشوید، دوباره چند تای دیگر بر سر راه شما ظاهر میشوند که «کجا تشریف میبرید؟» از پایانه خارجشده و به سر خیابان هم که میرسید، باز یکی دو تا با ماشین جلوی شما سبز میشوند. خلاصه خلاص شدن از این وضعیت جنگ با اعصاب است. حالا شما تصور کنید اگر مسافری خارجی باشد چه اتفاقی میافتد!