در این کتاب، پنج دیکتاتور معروف قرن بیست و یکم از دریچه آشپزخانه بررسی شدهاند. اینکه وقتی دو میلیون کامبوجی داشتند از گشنگی میمردند، پل پوت چه میخورد؟ آیا عیدی امین واقعا گوشت انسان میخورد؟ چرا فیدل کاسترو به یک نژاد خاص گاو علاقه داشت؟ نویسنده کتاب با سیر و سفر در چهار قاره، بالاسر قابلمه سوپ و دیگ پلو و گوشت بز و غذاهای دیگر رفته و داستانهای آشپزهای شخصی پنج دیکتاتور را که به سرکوب و کشتار مردمشان معروف بودند شنیده و روایت کرده است. شابوفسکی همانطور که در مقدمه کتاب نقل میکند خود به آشپزی علاقمند و مدتی هم در رستوران مشغول به کار بوده است. او درباره اینکه چطور ایده نوشتن کتاب«مصائب آشپزی برای دیکتاتورها» به ذهنش رسیده مینویسد: « هرگز از خاطرم نبردم که آشپزها چقدر میتوانند جذاب باشند. آنها در آن واحد شاعر، فیزیکدان، پزشک، روانشناس و ریاضیدان هستند. بیشترشان، داستان زندگی غیرعادی دارند، آشپزی چیزی است که مجبوری هر چه را داری یکجا عرضه کنی. همه برای این شغل مناسب نیستند. همانطور که در مورد من این موضوع ثابت شد. سالهای زیادی گزارشگر بودم و درباره اجتماع و مسائل سیاسی نوشتم. هرگز فکر نمیکردم که دوباره در شغل آشپزی کار کنم، گرچه هرگز علاقهام به آشپزها کم نشد تا اینکه یک روز فیلمی به نام «تاریخچه آشپزی» از پیتر کرکس کارگردان اسلواک دیدم. فیلم درباره آشپزهای ارتش بود و برانکو تربویک را به تصویر میکشید که آشپز شخصی مارشال یوسیپ بروز تیتو، حاکم مطلق یوگوسلاوی بود. او اولین آشپز یک دیکتاتور بود که تاکنون با او مواجه شده بودم و همین جرقهای در ذهنم زد. شروع به فکر کردن به این موضوع کردم، آدمهایی که در لحظات سرنوشت ساز تاریخ آشپزی کردهاند چه حرفهایی خواهند زد. چه چیزی در قابلمه قل قل می کرد در حالی که سرنوشت دنیا بحرانی بود؟ آشپزها وقتی نگاهی اجمالی میانداختند تا مطمئن شوند که برنجشان خشک نشود، شیر سر نرود، دندهها نسوزد یا سیب زمینیها در آب زیاد نجوشند، چه چیزی را دریافتند؟
به زودی سوالات دیگری به ذهنم رسید. اینکه صدام حسین بعد از دستور کشتار دهها هزار کرد چه غذایی سفارش داد؟ آیا معده درد داشت؟ و اینکه پل پوت وقتی که تقریبا دو میلیون کامبوجی از گرسنگی میمردند چه میخورد؟ فیدل کاسترو در حالی که دنیا را تا آستانه جنگ هستهای برد، چه غذایی خورد؟ کدام یک از آنها غذای تند دوست داشت و کدام یک غذای ملایم؟ کدامشان خیلی میخورد و چه کسی با غذا بازی بازی میکرد؟ و سرانجام اینکه آیا غذایی که میخوردند روی سیاستهایشان تاثیر داشت؟ یا اینکه هیچکدام از آشپزهایشان از جادویی که از غذا میآید برای ایفای نقشی در تاریخ کشورشان استفاده میکردند؟»
نویسنده کتاب برای تحقیق و گفتگو با آشپزهای مورد نظرش در طی چهار سال به چهار قاره سفر کرده است. او درباره مصائب و مشکلات گفتگو با سرآشپزان دیکتاتورها مینویسد: «خودم را در آشپزخانههای غیرمعمول ترین سرآشپزهای جهان محبوس کردم. با آنها آشپزی کردم، نوشیدم و بازی کردم. با هم به بازار رفتیم و سر قیمت گوشت و گوجه چک و چانه زدیم. متقاعد کردن بعضی از آنها برای صحبت خیلی سخت بود. بعضیشان هرگز از آسیب روانی ناشی از کار کردن برای کسی که میتوانست آنها را هر لحظه بکشد، بهبود نیافتند. بعضی به رژیمشان وفادارانه خدمت کرده بودند و تا امروز از خیانت به اسرارشان امتناع میکردند، حتی رازهای آشپزخانهای را بروز ندادند و بعضی واقعا نمیخواستند آن خاطرات ناخوشایند را از اعماق ذهنشان دوباره بیرون بکشند. سرسخت ترینشان بیش از سه سال طول کشید تا راضی به حرف زدن شد».
آنچه این کتاب را جذاب و خواندنی میکند، نگاه متفاوتی است که از زندگی دیکتاتورها ارائه میدهد. ما با خواندن «مصائب آشپزی برای دیکتاتورها» تاریخچه قرن بیستم را از دریچه آشپزخانههای مخصوص رهبران سلطه گر جهان نگاه میکنیم. بر اساس گزارش سازمان آمریکایی خانه آزادی، 42 کشور جهان توسط دیکتاتورها اداره میشود پس شناختن نحوه زندگی آنها امری حیاتی است. نکته دیگری که قابل تامل است، افزایش تعداد دیکتاتورهای جهان در قرن حاضر است، پس ارزشش را دارد که حتی درباره خورد و خوراک آنها و سبک زندگی که برای خود و اطرافیانشان انتخاب میکنند بیشتر و بیشتر بدانیم.
نثر کتاب به شیوهای داستانگونه قصه آشپزخانههای دیکتاتورها را روایت میکند و میتواند برای مخاطب عام و خاص جذاب باشد. طرح جلد کتاب اثر پرویز بیانی است. کتاب را زینب کاظم خواه ترجمه کرده و بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه آن را به چاپ رسانده است.