امروز شاهد آن هستیم که دولتها با یک سازمان و گروه تروریستی درگیر میشوند و مهمترین نکته آنکه به جای استفاده از جنگافزارهای سنگین و متعارف در جنگهای منظم، سربازان غیرمنظم و با سلاحهای سبک را نظارهگر هستیم. سربازانی که غیررسمی هستند، به دولتی خاص و ارتش منظم متصل نیستند؛ اما در نهایت امر وارد جنگ با نظم حاکم در یک کشور میشوند.
وضعیت امروز در عراق، سوریه و افغانستان بیانگر چنین شرایطی است، یک سوی جنگ داخلی ارتشهای منظم، آموزش دیده و با جنگ افزارهای سنگین وجود دارد و سوی دیگر این داستان سازمانها و گروههایی که در داخل خاک همان کشور با ارتش منظم ولی به صورت چریکی و با رویکرد جنگشهری در نبرد هستند. اینکه چرا تا به امروز و پس از سقوط صدام حسین و حتی پس از حمله آمریکا به افغانستان این دو کشور روی آرامش ندیدهاند، به همین مسئله ارتباط تنگاتنگ پیدا میکند. ارتش حاکم در عراق به معنای دقیق کلمه ارتش کلاسیک و با شیوههای جنگی مشخص و تجربه شده است، ارتشی که حتی پس از کودتای نظامیان در اواخر دهه هفتاد ساختار خود را حفظ کرد. امروز و با وجودی که بخشی از جریانهای شکلگرفته نظامی در کشور عراق و در جهت مقابله با گروههای تروریستی را میتوان به عنوان بازیگر نظامی و صاحبان نقش عنوان کرد. نیروهای نظامی که در پایگاههای غیر رسمی آموزش میبینند، ولی تجربه سالهای گذشته بیانگر آن است که این نیروهای نسبتا غیرحرفهای از ارتش منظم عراق دستاوردهای بهتری را در برقرار ساختن نظم و آرامش داشتهاند؛ جنگیدن با نیروهای داعش، بیرون راندن باقیماندگان القاعده و ستیز با نیروهای بنیادگرای وابسته به نظامیان دوران صدام حسین بخشی از این فعالیت بوده است. افغانستان نیز وضعیت مشابهی دارد. در دوران پس از فروپاشی طالبان و حمله آمریکا به نیروهای القاعده، گروه طالبان به حاشیه رانده شد؛ ولی در تمام این سالها نیروهای طالبان با استفاده از انواع حملات و ترورهای غیرهدفمند و حمله به روستاها و شهرهای افغانستان، ارتش آموزشدیده این کشور را با چالشهای سنگین روبهرو کرده است. به عبارتی میتوان گفت، در تمام سالهایی که دولت افغانستان با کمک نیروهای نظامی حافظ صلح و آمریکا در حال کنترل طالبان بودهاند، اما در این امر توفیق کامل نداشتهاند.
به نظر میرسد با توجه به تحرکات ســازمانهـــا و گـــروههای ستیزهجو تروریست جنگهای آینده در نقاط مختلف جهان با چنین پدیدهای روبهرو باشد. جنگهایی که خارج از مرزها رخ نمیدهد، در عمل دولتها با ارتشهای منظم به جنگ دولت دیگر نمیروند، ولی در مقابل این همه شاهد جنگ و نبرد در داخل سرزمین یک کشور هستیم و خواهیم بود. جنگی که یک سوی آن ارتش منظم و براساس چیدمان کادرهای نظامی وجود دارد و سوی دیگر گروههای چریکی و جنگجو که از نظم خاصی نیز پیروی نمیکنند، از منظر نظامی نیز دو گروه در برابر هم قرار میگیرند که توان نظامی و لجستیک ارتش کلاسیک افزون بر دیگری است؛ اما از منظر تحرکات نظامی و خرابکارانه سریعتر از ارتش منظم اقدام میکنند.
دولتها و ستیز با سازمانهای تروریستی
جنگهای امروز در دنیا بیش از آنکه جنگ دولتها با یکدیگر و جنگ ارتشهای منظم و با برنامهریزی نظامی باشد، جنگ دولتها با سازمانها و گروههای تروریستی است. مارتین وان کرولد مقالهای دارد به اسم «جنگهای آینده و سرنوشت مبهم دولتها». این مقاله در کتاب «خرد و سیاست» و با ترجمه عزتالله فولادوند منتشر شده است. بازخوانی این مقاله نسبتا کوتاه برای درک شرایط امروز در کشور افغانستان و سایر نقاط دنیا که درگیر جنگ هستند جالب توجه است. بحث کلی او در این مقاله آن است که در دنیای جدید کمتر شاهد جنگ دولتها با یکدیگر هستیم؛ چرا که دوران جنگهای منظم مانند آنچه در زمان جنگ جهانی اول و دوم، جنگ آمریکا با ژاپن، جنگ کره شمالی و جنوبی، جنگ تحمیلی عراق و ایران رخ داد و پس از مدتی جنگ خلیجفارس سپری شده و با جنگهای زمان حال متفاوت است.
نوشته شده توسط: اصفهان زیبا در در سیاست | دیدگاه بسته شده