شهر، آیینه‌ای در مقابل آسمان

در عصر صفویه ویژگی‌های بارزی از حیث شهرسازی و توسعه کالبدی و فیزیکی شهر اصفهان از منظر کارشناسان و متخصصان شهرسازی وجود دارد که منجر به نگارش و تألیف مقالات و کتاب‌های متعددی دراین‌باره شده است. یکی از این مقالات «تحليل آموزه‌های شهرسازي در شکل‌گیری کالبد شهر (مطالعه موردي: دوره‌ی صفويه، شهر اصفهان)» نام دارد که توسط علی عليمرادي, حسن احمدي و وحید قباديان نوشته و پس از ارائه در گروه شهرسازی دانشگاه گیلان در سال 1398، در نشریه دانش شهرسازی به چاپ رسیده است.

نویسندگان هدف از انجام این پژوهش را: تبيين و تحليل آموزه‌های نظام شهرسازي دوره صفويه و تأثير آن در شکل‌گیری کالبدي بافت جديد شهر اصفهان در عصر صفوي می‌دانند و پس از شرح مفصل درخصوص ویژگی‌های بارز عصر صفوی از حیث قوانین نظام‌مند شهرسازی و توسعه شهری، به بررسی تجلّی نظام مادی و معنایی در شکل‌گیری کالبد شهر اصفهان در آن دوره تاریخی می‌پردازند. به‌زعم آن‌ها عوامل متعددی همچون آب، هوا، تقدس دینی، آموزه‌های اسلامی، فضای سبز، خاک و اموری ازاین‌دست در نظام شهرسازی صفویان از اهمیتی فراوان برخوردار بوده است. در بخشی از این مقاله می‌خوانیم: «نظام شهرسازی صفویه با الهام از اندیشه‌های اسلامی و عرفانی بر مبنای چهار نظم مادی و زمینی (آب، گیاه، خاک، هوا)، نظم معنایی (آسمانی و کیهانی) و نظم مقدس شکل می‌گیرد. لذا در فضاهای شهری و معماری دوره صفویه برای یادآوری آن نظم کیهانی چهار نظم زمینی عینیت می‌یابد.» برخی از مؤلفه‌های مربوط به هر یک از این عوامل چهارگانه در این مقاله ارائه‌شده که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنم:
نظم آب: نمایش آب به‌صورت خطی، سطحی، حجمی و خطی عمودی، استفاده از خاصیت آیینه‌ای آب بر محور عمودی دید، استفاده از خاصیت شفافیت آب برای از میان برداشتن مرز بین واقعیت و مجاز از طریق یکی کردن ماده و تصویر آن در آب که امری غیر ماده است، پیدا و پنهان کردن آب و افزایش حجم آب از طریق جوی‌های عریض.
نظم هوا: استقرار بر اساس توافق اقلیمی و انطباق محیطی (همدلی موزون با طبیعت)، ایجاد محصوریت در بدنه میدان نقش‌جهان برای جلوگیری از نفوذ باد مزاحم (مجموعه جدید شهری اصفهان در دوره صفویه حداکثر استفاده را از هوای مطبوع برای ایجاد آسایش برده است).
نظم گیاه: ایجاد دیدرو به‌جای راهرو در محورهای اصلی، ایجاد مخروط دید به‌جای زاویه دید در محورهای اصلی به دلیل کاشت گیاهان سایه‌گستر، ایجاد محصوریت و جلب تمرکز در دید، تأکید بر محورهای عمودی دید با کاشت درختان مرتفع به‌صورت ردیفی و ایجاد بدنه سبز، ایجاد تنوع رنگی در محیط با ترکیب گل‌ها و گیاهان، ترکیب گوناگون از بافت‌های ریز با درشت گل‌ها و درختان، تراکم مجازی به‌واسطه شیوه کاشت پنج نقطه‌ای، الگوی مثالی باغ بهشت، الهام‌بخش حس مکان از طریق نظام کاشت با نظام‌های سایه، منظر و آوا، کاشت درختان سایه‌افکن و بلند در محور اصلی خیابان به‌صورت خطی و ایجاد بدنه سبز، ایجاد بنه گاه برای نشیمن تابستانی در ایجاد محیط فرح‌بخش که حس مکان را القاء می‌کند، درختان متناسب با ویژگی‌های شکلی و مکان استقرار آن‌ها برای عبور نسیم و باد از میان شاخ و برگ برای ایجاد صدای حرکت باد در میان درختان و استفاده از نظام کاشت پنج نقطه‌ای برای جلب پرندگان و استفاده از آوای خوش آن.
نظم خاک: استفاده از رنگ‌هایی در نمای بناها که بارنگ خاک هارمونی دارند، انطباق مسیر خیابان با شیب زمین.
نظم مقدس: استفاده از عناصر طبیعی به‌مثابه آیات و نشانه‌های خدا، وجود حوض‌های آب در درون میدان‌ها، مساجد و خانه‌ها، حضور یک بنای مذهبی در بدنه میدان‌ها به معنای تجلیگاه نظم کیهانی و مرکزیت ساخت به امر فرهنگ، تبلور مفهوم توحید در عبادت از طریق جهت‌گیری مساجد دور میدان به سمت کعبه، طراحی هندسی مسجد جامع و مسجد شیخ لطف‌الله برای تقارن مستقیم قبله و محراب از سویی و هماهنگی با شبکه خیابان و حفظ نظم هندسی با 45 درجه پیچش به سمت جنوب معابر اصلی که از نظم آسمانی شکل می‌گیرد، تبلور وحدت معنایی کاربرها بیش از هماهنگی ظاهری در بدنه میدان نقش‌جهان.
در پایان این پژوهش می‌خوانیم: «شهرسازی به‌مثابه بستر فرهنگ، بازتاب و ترجمان فضایی اندیشه‌ها، وظیفه اصلی آن تبلور کالبدی شهر بر مبنای باورها، اعتقادات جمعی است. بر این اساس نظام شهرسازی دوره صفویه نیز تحت تأثیر ایدئولوژی اسلامی و بر پایه‌یک جریان فکری و اعتقادی تجلی فضایی پیدا می‌کند. به دیگر سخن در نظام شهرسازی صفویه میان اعتقادات و فضاهای شهری مناسبتی وجود داشته است. تحول و تکامل شهر ایرانی اسلامی در نظام شهرسازی صفویه بر مبنای اصول نانوشته، منبعث از جهان‌بینی مأخوذ از وحی منجر به الگویی شناخته‌شده و با هویت شهر ایرانی اسلامی گردید. این همنوایی و هماهنگی بین اصول شهرسازی و معماری با اعتقادات و فرهنگ مردم حاکی از آن است که ضوابط و مقررات جامعی به‌صورت الگوهای حرفه‌ای بین شهرسازان و معماران سینه‌به‌سینه منتقل‌شده و منجر به خصوصیات شکلی و مفهومی هماهنگ در کالبد شهر در عصر صفوی می‌شود.»