حمیدرضا میرزاده در گفتوگو با اصفهان زیبا درباره ppr (طاعون نشخوارکنندگان کوچک) میگوید: «این بیماری، بیماریِ مشترک بین دام اهلی و حیاتوحش است که بیشتر بزها را هدف میگیرد و بالای 70 تا 80 درصد نیز تلفات میدهد.» به گفته او «قوچ و میشها نیز به این بیماری مبتلا میشوند که احتمال مرگشان نزدیک به 50 درصد است.» این فعال محیطزیست دلیل قطعی مرگ این حیوانات را «انتقال بیماری از دام اهلی به دام وحشی از طریق چراگاه و آبشخور مشترکمیداند.»حمیدرضا میرزاده میگوید که این خبر را ابتدا بر خروجی سایت دیدهبان محیطزیست دیده و در تعجب است که چرا سازمانهای رسمی محیطزیست توضیحات کاملی در این زمینه ارائه نکردهاند.بااینحال او با اظهار بیاطلاعی درباره آنچه در کلاه قاضی گذشته است، ادامه میدهد: «این اتفاق بهظاهر در همین چند ماه پیش رخداده و گفته میشود اخیرا 180 کل و بز براثر ppr تلف شدهاند که مشخص نیست رقم درست باشد یا نه.» او معتقد است که وجود طاعون در حیاتوحش برای ما مشخص میکند: «عامل بیماری بیرون از بدن میزبان بیش از چند ساعت زنده نمیماند و مانند بیماری شاربُن نیست که درون خاک وجود داشته باشد یا مانند دیگر بیماریهای نهفته، خارج از بدن میزبان به زندگی ادامه دهد.
بنابراین قطعا از طریق دام اهلی منتقل شده است.»میرزاده دلیل این انتقال را «استفاده مشترک از آبشخورها و چراگاههایی میداند که در آن دامهای اهلی و حیاتوحش فاصله کمی باهم دارند»، به همین خاطر «هرجا دام اهلی به منطقه حفاظتشده وارد شده باشد، اگر دامها آلوده باشند، احتمال ظهور طاعون وجود دارد.» او با ابراز تأسف ادامه میدهد: «دلیل اینکه در چند سال اخیر در این مناطق طاعون را تجربه میکنیم این است که واکسن ppr تا جایی که اطلاع دارم برای دامداران اجباری نیست.»او دراینباره توضیح میدهد: «دامداران باید به دامهای خود یکسری واکسن بزنند تا سازمان دامپزشکی گوشت آن دامها را تأیید کند؛ اما گویا واکسن طاعون جزو آنها نیست.» این فعال محیطزیست مسئله بعدی را تولید اندک دز این واکسن در کشور توسط انستیتو پاستور عنوان کرده و میگوید: «میزان تولید این واکسن بسیار کمتر از نیاز کشور است؛ جوری که نمیتوانیم تمام دامهای داخل کشور را برای طاعون واکسینه کنیم.» او وجود این مشکل را از چند سال پیش میداند و ادامه میدهد: «صحبتهایی بین محیطزیست و دامپزشکی شده و قرار بوده با واکسن صادراتی این نقیصه برطرف شود که نمیدانم شده است یا نه.»نکته دیگر این است که این بیماری به گفته او «برای نشخوارکنندگان بزرگ خطری ندارد و از بیماریهای مشترک بین انسان و دام نیز نیست.» او به پروتکلهای جمعآوری لاشههای تلفشده نیز اشاره کرده و میگوید: «باید لاشههایی را که براثر طاعون تلفشدهاند، بسوزانند؛ سپس در چالهای عمیق که آهک پاشی شده دفن کنند و درنهایت به گندزدایی آبشخورها بپردازند تا این چرخه دوباره تکرار نشود.» میرزاده میافزاید: «اگر بیماری در میان دامهای اهلی منتشر شود به علت یکجا بودن قابل مدیریت کردن است و میتوان بهسرعت دامهای بیمار را جدا کرد؛ اما در حیاتوحش بهدلیل نرخ بالای جابهجایی این کار امکانپذیر نیست و زمانی متوجه میشویم که دیگر دیر شده یا از زمان مقتضی کمی گذشته است.»
تنها راه کنترل، واکسینه کردن دامهاست
او میگوید: «تنها راه کنترل طاعون نشخوارکنندگان کوچک، واکسیناسیون است؛ ولی چون با بزها سروکار داریم و آنها به ارتفاعات صعبالعبور میروند، معمولا دیرتر از آنکه بخواهیم اقدام فوری انجام بدهیم از شیوع بیماری باخبر میشویم، آنهم بهوسیله کشف لاشه و بررسیهای بالینی که روی آن انجام میشود.» او تأکید میکند: «یافتن لاشه هم ممکن است بین چند روز یا یکی دو ماه طول بکشد؛ بنابراین تنها راه کنترل این بیماری، واکسینه کردن دام اهلی است. مهمتر از همه نباید اجازه دهیم این دست از دامها وارد حیاتوحش شوند؛ زیرا اگر برفرض منطقه حفاظت شده پانصد هزار هکتار باشد، به خاطر نرخ بالای جابهجایی دامها، مناطق اطراف نیز بهسرعت آلوده میشوند و زیستگاه را هم آلوده میکنند.»به گفته او «این مسئله علاوه بر آنکه به حیاتوحش آسیب میرساند، برای دامدارها نیز به لحاظ اقتصادی ضرر بسیار زیادی دارد؛ چون دامهایشان را بهسرعت از دست میدهند.»