محمدشهباز شریف، رئیس حزب مسلم لیگنواز و برادر نوازشریف نخست وزیر پیشین پاکستان است که بیشتر به عنوان یک مدیرموفق و کارآمد در پاکستان شهرت دارد تا یک سیاستمدار و برخلاف برادرش از روابط دوستانه با تشکیلات قدرتمند نظامی پاکستان نیز برخوردار است. نهادی که به دلیل مخالفتهایش با سیاستهای داخلی، منطقهای و بینالمللی عمران خان، نقش بسیار مهمی در برکناری او از سمت نخستوزیری داشت. شهباز شریف که پیش از انتخابش به عنوان نخستوزیر جدید اعلام کرده بود که دولت آتی پاکستان هرگز به دنبال سیاست انتقام از مخالفان نیست و تمرکز خود را بر بهبودی معیشت کشور و پرداختن به چالشهای پیش روی مردم خواهد گذاشت، در اولین اظهاراتش پس از پیروزی به تشریح برنامههای دولت جدید خود برای تقویت و تحکیم سیاست خارجی کشورش در روابط با کشورهای همسایه و منطقه همچون جمهوری اسلامی ایران و افغانستان پرداخت و از موضع پاکستان نسبت به چین، هند و فلسطین گفت. او همچنین در خصوص روابط پیچیده کشورش با ایالات متحده آمریکا و اختلافات میان این دو گفت: اسلامآباد خواهان روابط پایاپای با واشنگتن است. سیاستی که عمران خان بر خلاف شهباز شریف مخالف آن بود و این موضع او و کاهش روابط با آمریکا، مخالفان داخلی و خارجی بسیاری برایش به وجود آورد که البته عامل اصلی ادامه خدمتش شدند. حالا این سؤال مطرح است که آیا مخالفت ارتش با عمران خان در اجرای سیاستهای او به عنوان یک نخستوزیر و همچنین کاهش روابط پاکستان با آمریکا و غرب باعث برکناری او و استیضاح او شد یا عزل او به عملکرد ضعیف در حوزه مدیریتی بهخصوص در حوزه اقتصاد پاکستان برمیگردد؟چراکه جدای از سیاستهای خارجی در ارتباط با قدرتهایی همچون آمریکا و همچنین تقویت روابط پاکستان با روسیه که باعث نارضایتی غرب شده بود، وجود تورم، شرایط ناپایدار اقتصادی و نارضایتی مردم نیز از دیگر دلایل عزل عمرانخان از نخست وزیری مطرح شده است.«اصفهان زیبا» در بررسی استیضاح عمرانخان و روی کار آمدن نخستوزیر جدید پاکستان با محسن روحیصفت، دیپلمات پیشین ایران در پاکستان و افغانستان گفتوگو کرد. به گفته این تحلیلگر بین الملل اختلافهای میان ارتش پاکستان با نخستوزیر سابق این کشور باعث عامل اصلی برکناریاش و عدم رأی اعتماد پارلمان این کشور به او شد. روحیصفت معتقد است احزاب و قوای نظام پاکستان هیچگاه حمایت دائم از مقامات را نداشتند و این پشتیبانی را بر اساس شرایط کشور و اهداف سیاسی خود را پیش میبرند. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
برای شروع کمی از تحولات کنونی پاکستان با محوریت برکناری عمرانخان نیازی از سمت نخستوزیری، پیش از پایان دوره خدمتش بگویید.
در حال حاضر شرایط پاکستان در حوزه سیاست داخلی چندان موضوع تازهای نیست. سالهاست در این کشور شاهد برکناری نخستوزیرهای مختلف از طریق رقبای آنها و با دخالت ارتش بودهایم. اما آنچه تا کنون تاریخ سیاست این کشور به خود ندیده بود و این روزها نیز رخ داده، برکناری نخستوزیر این کشور برای اولین بار از طریق رأی عدم اعتماد پارلمان است؛ چرا که پاکستان دارای سیستم پارلمانی است و هر حزبی که اکثریت آرا را در پارلمان برای خود داشته باشد، معمولا میتواند نخستوزیر را تعیین کند.کمتر از چهار سال پیش نیز اکثریت آرای مجلس پاکستان در دست عمران خان نیازی بود و او با استفاده از همین فضا توانست در جایگاه نخست وزیر مشغول به کار شود. در حالی که اعتقاد اکثریت بر این است که عمران خان با حمایت های ارتش نخستوزیر شد. در آن زمان خواست ارتش، رهایی از احزاب سنتی (حزب مسلم لیگ و مردمی) پاکستان بود که برای اولین بار با ورود یک حزب سوم به عرصه سیاست پاکستان و حمایت ارتش از آن، عمران خان نیز به نخست وزیری رسید. به عبارتی تشکیل این حزب سوم و پیوستن آن به تاریخ سیاسی پاکستان نتیجه اقدامات ارتش بود.
چرا ماحصل این همکاری عمرانخان و ارتش چندان طول نکشید و به قولی عدم حمایت این نهاد از او باعث برکناری اش شد؟
همکاری عمرانخان از حزب «تحریک انصاف» با ارتش، بیش از چهار سال به درازا نکشید و در حال حاضر نیز با دخالت ارتش او از سمت نخست وزیری برکنار شد. در واقع با بالا گرفتن اختلافات میان ارتش و عمرانخان چنین اتفاقی رخ داد.
چه اختلافاتی؟ مگر ارتش و عمرانخان از یک حزب و یک دیدگاه سیاسی نیستند و طی چهار سال گذشته در حمایت و همکاری از هم بر نیامدند؟
اختلافات میان آنها در سه زمینه بینالمللی، منطقهای و داخلی خلاصه میشود. از نظر بینالمللی عمران خان به دنبال این بود که نقش توازن و موازنهگری جدیدی را در صحنه بینالمللی ایفا کند. همانطور که می دانید طی سالهایی که از استقلال پاکستان میگذرد، این کشور همیشه در جبهه بلوک غرب بوده و ارتش نیز روابط بسیار نزدیک و عمیقی با آمریکا داشت که البته همراهیهای این نهاد با غرب همیشه در راستای منافع خود پیش میرفت.عمران خان هم تصمیم به ارتقای توازن در سیاست خارجی پاکستان گرفت. رویکردی که در حال حاضر از سوی رجب طیب اردوغان در ترکیه بسیار دیده میشود. ترکیه به رغم اینکه عضو ناتو است با روسیه هم ارتباط نزدیک دارد و حتی در حال حاضر برای رفع بحران اوکراین و به عنوان یک میانجی در مذاکرات میان آن ها با هدف آتشبس ایفای نقش میکند. عمرانخان هم به دنبال چنین سیاستی بود؛ اما به دلیل ضعف ژئوپولیتیکی و اقتصادی پاکستان و همچنین عضویت ضعیف این کشور در اتحادیههای بینالمللی، نتوانست این هدف خود را همچون اردوغان به سرانجام برساند. برعکس آمریکاییها و غربیها انتظار داشتند که وفاداری بیشتری از سمت پاکستان و به سمت بلوک خود ببینند. همان سیاستی که در حال حاضر در جنگ میان روسیه و اوکراین دیده میشود و هر یک از طرفها سعی میکنند نیروهای وفادار را به سمت خود جذب کنند و مواضع مخالفی علیه بلوک مقابل داشته باشند. به طور واضح چنین فضایی نیز در تحولات داخلی پاکستان دیده میشود.
از اختلاف ارتش و عمرانخان در حوزه منطقهای بگویید.
بله. جدای از اختلافات بین المللی، مشکلات میان عمرانخان و ارتش در سیاستهای منطقهای،همچون مواضع پاکستان در یمن بسیار دیده می شد. پاکستان همیشه در یک ارتباط سنتی با عربستان بود؛ اما این بار پاکستان با مدیریت عمرانخان تن به خواستههای عربستان نمیداد و آنها را به طور کامل اجرا نمیکرد. همین شرایط باعث بهوجود آمدن دلخوری میان دو این کشور شد. عربستان نیز به همراه امارات به دنبال فرصت بود تا قدرت از دست عمرانخان خارج شود.
پس عربستان و امارات و به طور کلی قدرتهای منطقهای یا بینالمللی هم سهمی در برکناری عمران خان داشتند. بله؟
مسلما نمیتوان از نقش قدرتهای منطقهای و بینالمللی و دخالت آنها در سیاست این کشور چشمپوشی کرد؛ اختلاف اصلی میان ارتش و عمران خان بود. عمران خان به دنبال این بود که با الگوی اردوغان در ترکیه از نقش ارتش در صحنه تحولات داخلی و خارجی کم کند. در تاریخ پاکستان نیمی از قدرت حکومتهای این کشور در دست ارتش بود و نیم دیگرش نیز در دست احزاب که البته قدرت احزاب هم برگرفته از ارتش و با حمایت این نهاد میسر شده بود. ارتش پاکستان همیشه سعی میکرد با حمایت از یک حزب، قدرت احزاب دیگر را در پاکستان کاهش دهد. در 22 حکومتی که از طریق احزاب در پاکستان تشکیل شدند، به جز یک دوره، همگی به پایان خدمت خود نرسیدند و پیش از اتمام آن از قدرت برکنار شدند، که ارتش در این شرایط نقش بسیار مهمی را ایفا کرده است.
با این توضیحات به نظر میآید که مقامات سیاسی پاکستان نمیتوانند بر روی حمایت همیشگی احزاب در پارلمان پاکستان و همچنین ارتش این کشور حساب باز کنند. به عبارت دیگر آیا نظر مجلس و ارتش نسبت به مسئولان در حکومت پاکستان بر اساس اهداف و مواضع آنها پیش میرود و به یک باره تغییر میکند؟
به حمایتهای همیشگی و دائم پارلمان و ارتش پاکستان از یک شخص حکومتی نمیتوان اعتماد کرد. در همین اتفاق اخیر نیز نمایندگانی که خواهان برکناری عمرانخان بودند، سعی کردند با تحریک و دادن پول و وعده به طرفداران او از حزب متبوعش، آنها را از حزب عمرانخان جدا سازند و در نهایت هم یک اکثریت حاکم بر علیه عمران خان در مجلس به راه انداختند. همان افرادی که زمانی طرفدار عمران بودند و در حمایت از او بر آمدند. از دیگر اختلافهای میان عمرانخان و ارتش پاکستان ایجاد پایگاه پهپادی در ایالات بلوچستان است که نخستوزیر سابق قصد داشت مانع استفاده آن پایگاه در راستای حملههای پهپادی آمریکا علیه افغانستان استفاده کند و عملیاتهایی بر ضد ایالات متحد انجام دهد. موضوعات دیگر اختلافی ارتش و عمرانخان نیز بر سر دخالت سازمان اطلاعات نظامی پاکستان در سکوی پنجشیر و همچنین عملکرد رئیس اطلاعات نظامی پاکستان در افغانستان بود که همگی مطلوب نخستوزیر سابق پاکستان نبود.
شرایط نامساعد اقتصادی همچون تورم و وضعیت معیشتی در پاکستان نیز از دیگر علل برکناری عمران خان از سوی پارلمان و همچنین از موارد اختلاف ارتش با او عنوان شده است. این موضوعات همان اختلافهای داخلی میان ارتش و نخستوزیر سابق پاکستان است که در ابتدا به آنها اشاره کردید؟
بله. ارتش به عنوان فعال مایشاء برخلاف نظرات عمرانخان در پاکستان اقداماتی انجام میداد که باعث ایجاد اختلاف میان نخستوزیر و این نهاد و در نهایت عدم حمایت ارتش از او شده بود. از سوی دیگر زمینه همه این اختلافات را اقتصاد ناکارآمد در پاکستان تشکیل میداد. زمانی که عمران خان بر سر کار آمد، وعدههای بسیار بالابلندی در خصوص تحولات اقتصادی به مردم داد که نتوانست آنها را محقق سازد. بر همین اساس اختلافهای میان او و ارتش روز به روز بیشتر شد و ارتش نیز تصمیم گرفت با مداخله در امور احزاب، عمرانخان را از سمت نخستوزیری بر کنار کند.