بعدا این تئوریها مطرح شد که گوشواره دختر از جنس مروارید نیست و احتمالا از نوعی فلز ساخته شده است. شاید اصلا گوشوارهای در کار نبوده و تنها یک بازی با رنگ در کنار گوش مدل باشد. عدهای حتی پا را فراتر گذاشتند و گفتند احتمالا این نقاشی، ساخته ذهن ورمیر است که انگار این حدس رد شده. بیشتر این حدس و گمانها به خاطر این است که ورمیر پسزمینه را کاملا تیره کشیده و مدلش بر خلاف بقیه نقاشیهایش، در حال انجامدادن کارهای روزمره نیست. بیشتر به نظر میرسد به جایی خیره شده یا رویش را از جایی برگردانده است.
شاید واقعیترین شخصیت داستانهای بیشمار این نقاشی، یوهانس ورمیر باشد که تنها سی و شش اثر از او به جا مانده است. این نقاش در فقر و تنگدستی مرد و اطلاعات بیشتری از زندگی او در در دسترس نیست. این حدس و گمانها دستمایه خلق رمان «دختری با گوشواره مروارید» اثر تریسی شوالیر شدند که در سال2003 از آن فیلمی ساخته شد.
گریت دختر خجالتی و ساکتی است که به خانه ورمیر فرستاده میشود تا آنجا خدمتکاری کند. انگار این کاری معمول در خانوادههای فقیر آن زمان بوده که دختران جوان خود را به خدمتکاری در خانههای اشرافزادگان بفرستند. بیشتر برای اینکه هزینه ماندن دختر در خانه خودش، خیلی زیادتر بوده است. گریت که متوجه شده اوضاع خانوادگی ورمیر، تنها از بیرون خوب به نظر میرسد، ترجیح میدهد سر خودش را با کار گرم نگه دارد. «دختری با گوشواره مروارید» حداقل از لحاظ نوع پوشش، اعتقادهای مردم در آن زمان و… به واقعیت وفادار مانده؛ اما نباید این نکته را فراموش کنیم که این یک اثر اقتباسشده از یک رمان است، نه یک مستند و هنوز بحث بر سر نقاشی جنجالی دختری با گوشواره مروارید تمام نشده و چندان چیزی به عنوان واقعیت نمیدانیم. در پایان فیلم هم، تقریبا مشخص نمیشود که بر سر ورمیر و خانوادهاش، گریت و دیگر شخصیتهای درگیر کشیدن نقاشی، واقعا چه آمده است.
در طول داستان، توجه ورمیر به درک غریزی گریت از نور و رنگ جلب میشود. در اینجا روابط گریت و ورمیر از حد یک خدمتکار با اربابش خارج و به رابطه استاد و شاگردی تبدیل میشود. این یک رابطه غیرقابلپذیرش در خانوادههای سطح بالا بود که معمولا با خدمتکارانشان رفتار خوشایندی نداشتند. اوضاع وقتی پیچیدهتر میشود که ورمیر بر خلاف میل گریت، گوشهایش را سوراخ میکند تا بتواند نقاشی خوبی از او بکشد. پایان فیلم «دختری با گوشواره مروارید» یکی از جالبترین پایانهایی بود که در میان فیلمها دیدهام. البته این نوع به پایان رساندن فیلم، جوری که منتظر بمانی اتفاق دیگری هم بیفتد، موردپسند هر کسی نیست.