بیانیهای را که خواندید، محمد احمدی فیضآبادی، در سراسر فضای مجازی منتشر کرده است. او سالهاست که فعال حوزههای فرهنگی و اجتماعی است و بیشتر فعالیتهای او برای نوجوانهاست. بااینکه به تازگی از دوران نوجوانی پا به دوره جوانی گذاشته است؛ اما همچنان دغدغه نوجوانان را دارد و میخواهد برای آنها کاری کند. احمدی میگوید در طول این سالهایی که فعالیتهای مختلفی کرده است با یک ضعف جدی روبهرو شده: «بیشتر برنامههایی که در سطح شهر برای نوجوانان انجام گرفته، برنامههای تاکشو و برنامههای نمایشی بوده است. این برنامهها آنچنان که بتواند تأثیری بر نوجوان بگذارد یا یک راهحل برای تنشهای او باشد، نبوده است. چون نوجوان امروزی خیلی اطلاعات بهروزی دارد؛ اما مشکل اینجاست که خانوادههای نوجوانان نمیدانند در مقابل واکنش نوجوانشان چه کنشهایی انجام دهند. مدرسه هم در این زمینه ضعف دارد و بهتبع جامعه هم پاسخگوی نیازهای نوجوانان نیست.»
پناه به بیپناهی
این فعال اجتماعی عقیده دارد که گاهی نوجوان از محیط خانه به مدرسه پناه میبرد؛ اما مدرسه را هم دوست ندارد. بعد مجبور میشود از مدرسه به شهر پناه ببرد که باز هم آن شهر را دوست ندارد. نوجوان در این جامعه سرگردان میشود و نمیداند به کجا پناه ببرد. او تنشها، نابسامانیها و حتی خودکشیهایی را که در بین نوجوانان رایج است، نتیجه این میداند که نوجوان امروزی در این جامعه هیچ متولی و پناهگاهی ندارد. «شما تصور کنید که وقتی پدر و مادر و اعضای خانواده بین یک کودک و یک نوجوان هیچ تمایزی قائل نمیشوند و اصلا نمیفهمند کودکشان کی نوجوان میشود و با درگیریهای نوجوانشان درگیر نمیشوند، مسئله مهمی برای نوجوان پیش میآید. نوجوان در اینجا نمیداند باید به چه کسی و به چه ارگانی مراجعه کند. شما اگر توجه کرده باشید میبینید که برای دوره کودکی ارگانها و حقوقهای زیادی تعریف شده است. درخصوص جوان هم همینطور اما تنها قشری که نمیدانند در برابر مشکلاتشان به کجا پناه ببرند، نوجوانها هستند. شما بارها اصطلاح کودک کار را شنیدهاید؛ اما یک بار هم نشنیدهاید که بگویند نوجوان کار!»
حضور نوجوان در کنار بزرگان شهر و کشور
یکی از مطالبات احمدی این است که یک متولی شناسایی کند تا بتواند با سرمایهگذاری او محیطی تخصصی برای نوجوانان تشکیل دهد. از دیگر گامهای کوچکی که احمدی و تیمش (که تیمش هم متشکل از نوجوانان است)، در پی برداشتن آن هستند این است که نوجوانان هم در تصمیمگیریهای کلان کشور ورود پیدا کنند. چراکه هیچوقت نوجوانان در تصمیمگیریها اولویت نداشتند و هیچوقت مورد بحث بزرگان کشور نبودهاند. این جوان فعال مثالی که برای جا افتادن بحثش میزند عدم رسیدگی به خودکشیهای گسترده نوجوانان است: «وقتی در کشور ما خودکشیای برای یک نوجوان اتفاق میافتد، یعنی خبر خودکشی یک نوجوان را در کشور میشنویم، مقامات و دولت چه برخوردی با این اتفاق دارند؟ نهایت برخورد این است که پژوهشکدهها وارد عمل میشوند و فقط یک خبر تنظیم میکنند؛ خبری که شاید خیلی کم هم دیده شود. این خبر فقط ناشی از آمار خودکشی نوجوانان است. این بازخورد را میشنویم و نقش دولت و مراجع قضایی در اینجا خیلی کم است. نهایت آنها یک بخشنامهای میدهند که باید در جشنواره یک فیلم در این باره ساخته شود تا نوجوانان با دیدن آن فیلم تحتتأثیر قرار بگیرند. خب این اشتباه است. وقتی این آسیب در جامعه وجود دارد باید یک گروه تخصصی در این راستا تشکیل داد. گروهی متشکل از جامعهشناسان و روانشـــنـاســـان که دور هم جـمـع شوند، یک پروتکل درست وحسابی بچینند تا این آسیب بررسی و بعد حل شود.»
رسیدگیهایی بیرسید
احمدی در خلال حرفهایش به این نکته اشاره میکند که سالهاست کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در کشور فعالیت میکند؛ اما هیچ کانونی مختص نوجوانان و آسیبهای این دوره در کشور وجود ندارد. نوجوان هیچ جایی را ندارد که وقتی مشکلی برایش پیش میآید، آن مشکل را به گوش متخصصان امر برساند و آن متخصصان در جلسهای تخصصی به حل آن معضل بپردازند. هیچجایی در کشور به صورت کلان به مشکلات نوجوانان پرداخته نمیشود و احمدی برای همین آستین بالا زده است و نه تنها در سراسر فضای مجازی که این دغدغه را بهصورت حضوری به گوش نماینده مجلس اصفهان هم رسانده است.
او برای احقاق این حقوق نیاز به کمک مسئولان کشور دارد. «همانطور که شورای عالی جوانان وجود دارد و مشکلات جوانان در جلساتی با حضور رئیسجمهور مطرح میشود و بعد صاحبنظران در پی راهحلی برای حل این مشکلات میگردند، باید شورای عالی نوجوانان هم وجود داشته باشد. یکسری رایزنیهایی در اینباره از طریق دکتر مقتدایی، نماینده مردم اصفهان، انجام شد. ایشان نامهای در این راستا به رئیسجمهور نوشتند. در یکی از این نامهنگاریها رئیس جمهور با پیشنهاد آقای مقتدایی در خصوص مشکلات نوجوانان در جلسات شورای عالی جوانان، موافقت کردند. این قضیه جلو رفت و گامی در این خصوص برداشته شد. اما بعد از یکی دوماه ما متوجه شدیم که وزارت ورزش و جوانان، ماجرا را به خود رئیسجمهور نگفتند و ماجرا را وارد یک سیکل اداری کرده بودند. معاون ایشان هم گفته بودند که این کار امکانپذیر نیست. دوباره ما با دکتر مقتدایی جلسه داشتیم و ایشان متوجه شدند که این کار امکانپذیر است. سپس نامهنگاریهایی برای قرار گرفتن این کار در دستور کار قرار گرفت. پرسشی که برای من مطرح شده این است که چرا اینقدر با ورود نوجوانان در دستگاههای تصمیمگیری کشور مخالفت میشود؟ این ترس برای چیست؟ با اینکه همیشه ما در کشور خبر آسیب به نوجوانان را میشنویم؛ اما با دستور کار برای تشکیل شورای عالی نوجوانان مخالفت میشود.»
قهرمانان بزرگ با مشتهای کوچک
احمدی تمام تلاشش را میکند تا به نوجوانان و مشکلاتشان بهصورت تخصصی و کلان در سطح کشور نگاه شود. او مدتهاست در فضای مجازی و به هرشکلی که توانسته این دغدغهاش را فریاد زده است. بیانیههای زیادی نوشته است تا به گوش مردم برسد و آنها صدای او باشند.
او در یکی از این بیانیهها نوشته است: «دوست من! این حق تو است که بدانی طبق قانون باید چه کارهایی برایت انجام بدهند اما نمیدهند! “تشکیل شورای عالی نوجوانان” یعنی شروع مطالبههای نسل تو، یعنی توجه به وجود تو و مطرح شدن دغدغههای تو در جلسات مهم برای تصمیمگیریهای بزرگ که میتواند شروعی برای پایان دادن به مشکلات نسل تو باشد. یادت باشد ساده از آن بگذری، ساده از تو میگذرند!»