چشمهها و قناتها یکیدرمیان کور شدند و تشنه بیآبی. زمینهای حاصلخیز عمل نیامدند و ییلاقهای سرسبز و پُرآبوعلف، گورستان خشکسالی شدند. خاک مُرده، کوچ را از رمق انداخت. خیلی از مردهای عشایر، دام و طلای زنها را فروختند و راهی شهر و روستا شدند؛ جایی که آب باشد و مردمانش برای یافتن یک لقمه نان، رنج کمتری متحمل شوند. برخی هم به ناچار دل از کوچ نکندند و اردیبهشت که خود را نشان داد، کرفس و پونه و تره به دامن کوهها که نشست، زن و بچه و هرچه داشتند و نداشتند، عقب وانت و کامیون سوار کردند و افتادند به شانه جاده. یکی مثل «مش اکبر»؛ مردی، سیاهچهره و 60 ساله با کلاهی نمدی و جلـــیقه و شلواری گشاد، مثل باقی بختیاریها: «نتوانستیم یکجانشین بشویم.»
با پیروزی جنبش مشروطیت و رواج نوگرایی، نوشتارهای زنانه، بهصورت خاطرهنویسی شکل گرفتند. از تفاوتهای عمده خاطرهنویسی زنان و مردان این است که زنان برخلاف مردان که بیشتر موضوعهای سیاسی را مدنظر داشتهاند، به موضوعهای فرهنگی و اجتماعی یا حتی شخصی پرداختهاند. نمونههای خاطرهنویسی و بیان روایت فردی بیشتر در میان اشراف و طبقات مرفه […]