ادبیات کودک و نوجوان شاخهای از ادبیات در دنیاست که علاوه بر طیف هدفش، از میان بزرگسالان نیز طرفداران فراوانی دارد.
آشنایی من با جناب دکتر اخوت از دانشگاه اصفهان آغاز شد، زمانی که تازه از آمریکا بازگشته بودم و در دانشکده زبانهای خارجی ادبیات انگلیسی تدریس میکردم. از پیشینه ادبی ایشان اطلاعی نداشتم، ولی در گفتوگوهای خصوصی بین خودمان به عنوان دو همکار متوجه علاقه ایشان به ادبیات و کار ترجمه و البته بعدها، از حضور مستمرشان در حلقه نویسندگان جُنگ اصفهان با زندهیاد گلشیری و جمع نویسندگان جوانی که در آن فعال بودند، آگاه شدم. با اینکه در مرکز زبانآموزی دانشگاه اصفهان مشغول تدریس بودند و بعدها به مرکز زبان آموزی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان منتقل شده و ادامه خدمتشان در آنجا سپری شد، گرایش شدید ایشان به ترجمه آثار ادبی کلاسیک و بهویژه آثار ویلیام فاکنر و بورخس که زبانی دشوار برای ترجمه دارند، مرا علاقهمند به خوانش کارهای ایشان کرد.
همه ما برخی اصول اخلاقی ساده را میشناسیم و میکوشیم در هر حال به آنها پایبند بمانیم؛ اما گاهی اوقات شرایط به گونهای تغییر میکند که رعایت همین اصول به ظاهر ساده به چالشی بزرگ تبدیل میشود. در این مقاله، کوامه آنتونی آپیا، فیلسوف و نظریهپرداز معاصر، میکوشد به پرسشی پاسخ دهد که پرداختن به آن برای همه کسانی که دغدغه اخلاق و عدالت اجتماعی دارند، ضروری است.
ترجمه را از کودکی دوست داشتم، شرح قصهاش را باری دیگر برایتان در مطلبی جداگانه خواهم نوشت.بهرغم اینکه از کودکی به ترجمه انگلیسی علاقه داشتم، چنین حسی را به ویرایش نداشتم.از سال 96 و به مدد فجازی بود که با این موضوع آشناتر و به آن علاقهمند شدم. امروز ویراستار نیستم اما ویراستاران را دوست دارم. گاهی متنهایی که ترجمه میکنم را خودم تا حدی ویرایش میکنم، تلاش میکنم تمیز و درست بنویسم و گاهی هم ترجیح میدهم متن را به ویراستار بسپارم تا آسودهخاطرتر باشم.خبربرگزاری دورههای ویراستاری جهاددانشگاهی با همکاری وزارت کار و آن متن پرغلط فراخوان ثبتنامشان را چند روز پیش دیدم.
اغلب مردم اصول اخلاقی را به معنای قوانینی برای تشخیص خوب و بد میدانند، مواردی از قبیل قانون طلایی (همانطوری با دیگران رفتار کن که تمایل داری آنها با تو رفتار کنند)، موازین رفتار حرفهای مانند سوگندنامه بقراط (پیش از هر کار مطمئن شو به کسی یا چیزی آسیبی نمیرسد)، دستورات دینی مانند ده فرمان موسی (قتل مکن…)، یا اندرزهای حکیمانه مانند گفتههای کنفوسیوس. معمولترین راه برای تعریف «اخلاقیات» این است: استانداردهای رفتاری که عمل هنجار را از نابهنجار متمایز میکنند. بیشتر مردم استانداردهای اخلاقی را در خانه، مدرسه، کلیسا، یا دیگر محیطهای اجتماعی میآموزند. اگرچه اغلب افراد قوه تشخیص خوب و بد را در دوران کودکی کسب میکنند، این مهارت در تمام طول عمر در حال تکامل است و انسانها در فرآیند بلوغ، دورههای رشد مختلفی را از سر میگذرانند. استانداردهای اخلاقی آنچنان همهشمولاند که شاید بتوان آنها را در همان قالب عقل سلیم یا درک عام تعریف کرد؛ اما از سوی دیگر، اگر اخلاقیات واقعاً چیزی فراتر از موازین ساده عقل سلیم نیست، پس چگونه است که این میزان از بحثوجدلهای اخلاقی در جامعه ما وجود دارد؟