همین هفته پیش بود که پیامکهای رگباریام به «سیروس دهقان مشیری» بالاخره سین شد؛ بالاخره جواب داد و صبح جمعه روزی که فقط پنج روز با شهادت سردارسلیمانی فاصله داشت، پیامش روی گوشیام آمد که «ظهر ساعت 2 تماس بگیرید».
نصفهشب بود و چند ساعتی از واقعه تروریستی کرمان میگذشت.
قلبش آمده بود توی دهانش… صدای نفسهای بلندش، گوشش را پرکرده بود. خداخدا میکرد زودتر برسد. بیقراری امانش را بریده بود. دستهایش را توی هم مچاله کرده بود و همینطور به هم میکشید. چشمش به در بیمارستان که افتاد، خودش را بهسرعت از ماشین گذاشت پایین.
میگوید آنقدری که همراه و کنار حاجقاسم بودم، کنار خانوادهام نبودم. او روایتش از پانزده سال همراهی با سردار سلیمانی، از سربازی و دوران خدمتش شروع میشود و تا آنجا پیش میرود که میشود دست راست حاج قاسم و البته از محافظان و نزدیکان او.
روزی هزار بار میآمدند جلوی چشمم و میرفتند. روزی هزار بار با خودم مرورشان میکردم؛ همان روزهایی که بهتزده اخبار سوریه را دنبال میکردم؛ همان روزهایی که خبر اشغال شهربهشهر سوریه توی دهان میچرخید و همهجا را رعبووحشت گرفته بود؛ همان روزها بود که تصویر آن بچه یکیدوساله مدام جلوی چشمهایم بود.
حرفهایمان کوتاه آمدند و قد آههایمان بلند شد. شال عزا افتاد دور گردن ایران خانم ما (ایران جان ما). تن وطن زخمی شد و آشفتگی ریخت توی دلهایمان.
13 دی 1398 داغی بر دل ایران و جهان مقاومت گذاشته شد. چهار سال پیش بود که سرمای زمستان از هر زمستانی گزندهتر شد و تا دنیا دنیاست، این داغ زمستانه بر دل ملت ایران پابرجاست.
چند وقتی بود که پسرم اصرار میکرد دهه فاطمیه را به جای بیتالاحزان به بیتالزهرا برویم. بیت الاحزان مجلس عزای حضرت مادر بود که در تمام سال بهصورت هفتگی برگزار میشد و در ایام فاطمیه ویژهتر مراسم داشت.
«زهرا طالب» زندگیاش با ناصر توبئیها را در حالی آغاز میکند که از همان روزهای اول متوجه ارادت ویژه و خاص همسرش به فرماندهاش، سردار سلیمانی میشود. او از همان سالهای جنگ و خدمت در لشکر حاجی، میشود مرید؛ مریدی که مرادش حاج قاسم است و این قصه تا سالهای بعد از جنگ و تا لحظه شهادتش ادامه پیدا میکند.
کتاب «زخم روی زخم» روایت مظلومیت، مبارزه و مقاومت ترکمانان یا همان ترکهای شیعه عراق است که فجیعترین جنایتها از داعش را به خود دیدهاند و صدای مظلومیتشان به گوش دنیا نرسیده است.
حاجقاسم برایشان غیرت را مشق کرد و آنها از مکتبش آموختند که اگر یک بار حضرت زینب(س) تنها ماند، هزاران برادر و پسر و همسر حالا هستند تا دیگر بانو تنها نماند.
رهبر انقلاب در سخنرانی چهاردهم خرداد در حرم امام(ره) از شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده یاد کردند و فرمودند: «ایران مملو از مصطفی صدرزادههاست.»