سنگش را هم ثریا انتخاب کرده بود. توخالی بودن قبر را جز ثریا و پدرش نمیدانستند. وقتی عزیز همانطور بیقرار خودش را انداخت روی عکس اصغر، بیرمق پرسید: «عروس، چرا بیمن پسرم رو خاک کردن؟»