لایحه «ارتقای امنیت زنان در برابر سوء رفتار»، بالاخره روز گذشته در نشست علنی مجلس و پس از یک دهه به تصویب مجلسیها رسید.
«میم» دبستانی بود. مادرش زمان زیادی سر کار بود یا به ماموریت میرفت. پدرش هم همین طور. میم و خواهرهای دوقلویش که چهار سال از او بزرگتر بودند، در خانه تنها میماندند. راه کار مادر برای این مواقع، کمک گرفتن از برادرزادههایش بود. دو پسر که از آنها ده دوازده سالی بزرگتر بودند و مادر مثل چشمانش به آنها اعتماد داشت. «الف»، پسردایی کوچکتر بسیار به میم نزدیک میشد. شبهای زیادی به تخت او میرفت تا پیش هم بخوابند. پس از مدتی میم احساس کرد الف بیش از حد عادی و پسردایی بودن او را به آغوش میکشد و لمس میکند. لمسها بیشتر شد و میم دبستانی که حتی تصوری نداشت که این کارها چه معنایی دارد، تنها اذیت میشد و از ترس آنکه برخورد مناسبی از اطرافیان نبیند (چون الف بسیار برای همه عزیز بود)، به هیچ کس چیزی نمیگفت.
آمار همیشه میتواند وجهه فریبندهای داشته باشد. یعنی میتواند به همان میزان که از کمیت چیزی خبر میدهد به همان میزان نیز متغیرهای زیادی را از نظر دور نگاه دارد. خصوصا اگر آمار و ارقام منتشر شده، در چارچوب تحلیلی خاصی قرار نگیرند تا به وسیله آن بتوان اثر مخرب تک بعدی بودن آمار کمی را کاهش داد. به همین علت هم خبر افزایش 20 تا 22 درصدی خشونت علیه زنان در سال 1399 نسبت به سال 1397، میتواند آمار فریبندهای باشد.
خشونت علیه زنان و دختران پدیدهای جهانی است که در طول تاریخ همواره سعی شده تا از نظرها پنهان شود. چند سالی میشود که 25 نوامبر به عنوان روز جهانی منع خشونت علیه زنان نامگذاری شده است. علیرغم اینکه خشونت علیه زنان و دختران در سرتاسر جهان امری رایج است، اما به نظر میرسد که همین رواج تا حد بسیاری جلوی رسیدگی به موضوع را به طور تاریخی گرفته است. کما اینکه به رسمیت شناختن روزی جهانی برای جلوگیری و منع خشونت علیه زنان نیز نتوانسته تا آنجا که انتظار میرود جلوی رواداشتن خشونت را بگیرد. به ویژه رخ دادن بسیاری از خشونتها علیه زنان و دختران در محیطهای خصوصی (نظیر خانه) موجب میشود تا به طور مداوم سرپوشهایی مشروعیتبخش برای این وضعیت تولید شود.
بگذارید از تکرار مکررات در مورد قتلهایی که اصطلاحا به آنها قتل ناموسی گفته میشود، بگذریم و یک راست برویم سر اصل مطلبی که قرار است بیان شود. در روزها و هفتههای گذشته آنچنان بازار تحلیلهای مربوط به این قتلها داغ بود (حداقل تا پیش از مبحث نژادپرستی در آمریکا که مدتی جای قبلی را گرفت و البته بعد از آن دو مرتبه قتلهای دیگری خبری شد) که هر فردی با تخصص و بدون تخصص به تحلیل مسئله پرداخت.
امروزه با گسترش فرهنگ مدرن در جوامع مختلف، شاهد تقبیح اشکال مختلف بروز خشونت هستیم. در جامعه نوین، دولتها بهعنوان تنها نهادهای مجاز به استفاده از خشونت قانونی و مشروع، از طریق نهادهای قانونگذار و مجریان آن، استفاده از خشونت در جامعه را محدود میکنند و نهادهای مدنی همواره خوشنت غیرقانونی و نامشروع را تقبیح و در تعارض با اشکال مختلف مدنیت قرار میدهند؛ اما این تغییرات که متأثر از گسترش فرهنگ مدرن در قسمتهای مختلف جهان است بر اثر نفوذ و گسترش رسانهها در میان فرهنگهای مختلف اتفاق افتاده است.
شاید این از ویژگیهای زیستن در دوران جدید باشد که به اقتضای سرعت بیشتر وقوع رخدادها و دسترسی افزون به آنچه رخ میدهد، آنچه ملتهبمان میسازد را به طرفهالعینی از پیش چشممان برمیدارد. نهایتا جای زخمی میماند کهنه که گهگاه رخداد مشابهی خراشی بر خراش میافزاید. بازشدن زخمها چیزی نیست که کسی تمایلی به آن داشته باشد.
عکسها خاموشاند و آوا ندارند؛ وگرنه میشد از لابهلای تکتک آنها صدای ضجه و فریادهای خفه شده، رنجها و مصیبتهای ناتمام و غم و اندوه سالهای متمادی را شنید. عکسها یادآور اتفاقی تلخ و شوم هستند و تکتکشان خشونت علیه زنان را روایت میکنند؛ خشونتی به نام اسیدپاشی که در سالهای اخیر قربانیان زیادی گرفته […]
یک انسان به نام «رومینا» مرده است. عبارت درستترش این است: کشته شده است. این چند روز اگر پیامرسانها یا شبکههای اجتماعی و وبسایت بیشتر خبرگزاریهای فارسیزبان داخلی و خارجنشین را باز کنیم، تیتر یک همین خبر است. بازار موافقت و مخالفت هم مانند همیشه داغ است. آنچه میدانیم در ارتباط بودن دختر نوجوانی 13ساله […]