نویسندگان زن و مرد بخشی از جریان ادبیات معاصر به شمار میروند که هریک با نگاهی ویژه در پی ارائه شیوهای نو در فرم و پرداخت داستان هستند، اما در این میان باورها و نگاه زنان فضایی شاید خاصتر را برای حضور آنها در عرصه داستاننویسی فراهم کرده است. اگرچه ویرجینیا وولف میگوید «برای هرکسی که مینویسد، فکرکردن درباره جنسیت خود مخرب است و زن بودن یا مردبودن بهصورت خالص و مطلق مخرب است؛ باید زنانه، مردانه یا مردانه، زنانه بود» اما واقعیت این است که در جامعه ما زنان به لحاظ مسائل اجتماعی با محدودیتهای بسیاری مواجه بودهاند و اگر با گذر از بانوان داستاننویسی که پیش از سیمین دانشور زیستهاند، او را نخستین بانوی داستاننویس جدی و متعارف بدانیم درمییابیم که تا مدتها بعد از این شروع جدی بانوان، هنوز هم در بسیاری از شهرهای ایران محدودیتهای بسیاری برای آفرینشهای ادبی زنان وجود داشت.
با پیروزی جنبش مشروطیت و رواج نوگرایی، نوشتارهای زنانه، بهصورت خاطرهنویسی شکل گرفتند. از تفاوتهای عمده خاطرهنویسی زنان و مردان این است که زنان برخلاف مردان که بیشتر موضوعهای سیاسی را مدنظر داشتهاند، به موضوعهای فرهنگی و اجتماعی یا حتی شخصی پرداختهاند. نمونههای خاطرهنویسی و بیان روایت فردی بیشتر در میان اشراف و طبقات مرفه […]