حمید قنادنیا، مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری اصفهان ضمن بازدید از سیزدهمین نمایشگاه تخصصی مدیریت شهری با ورود به غرفه «اصفهانزیبا» گفت: مسئولیت برگزاری نمایشگاه جامع مدیریت شهری از سالهای قبل با مدیریت زیباسازی شهرداری اصفهان بوده است و عنوان اولیه آن نمایشگاه مبلمان شهری بود که سپس به نمایشگاه جامع مدیریت شهری تغییر نام یافت و امروز حوزه حملونقل نیز به آن اضافه شده است.
سال 59 بود که من هم مثل خیلی از بچهرزمندهها، خودم را به جنوب رساندم. خط معروفی بود به نام «خط شیر»؛ جایی که تمام فرماندهان جنگ، به خصوص بچههای اصفهان در آن خط تربیت شدند.
شروع آشنایی من با حاج علی زاهدی سال 61 و در لشکر امام حسین(ع) بود. حاج علی از همان روزهای اول توجه من را به خودش جلب کرد و به بهانه محبتی که به من نثار کرد، عجیب در دل و قلب من جای گرفت و اشتباه نیست اگر بگویم که پایه رفاقتمان از همان روزها شکل گرفت و تا زمان شهادتش ادامهدار شد.
آشنایی ما برمیگردد به سال 60 و منطقه دارخوین. من و چندنفر از بچههای دیگر و محمدرضا در منطقه پدافندی حاضر بودیم.
با سردار زاهدی همرزم بودم. او در اندیشه، تفکر، اخلاق، رفتار و عملکرد یک انسان کمنظیر و مطلوب خدا بود. اندیشه و تفکر او اسلامی و در صراط مستقیم و خط سیاسی امامین انقلاب بود.
ما صدایش میزدیم حاجعلی. سال 62 بود و عملیات خیبر که با او آشنا شدم. بعد از اینکه مؤسس و فرمانده تیپ قمربنیهاشم، حاج کریم نصر، در حین عملیات مجروح شد، بلافاصله فرماندهی سپاه حاجعلی را بهعنوان فرمانده به تیپ مأمور کردند برای ادامه عملیات.
دهسال توفیق داشتم که داماد خانواده زاهدی باشم. رابطه من با حاجآقا یک رابطه پدر و پسری بود. حاجآقا خیلی مهربان بود و خیلی هم دلسوز. من را مثل پسرهای خودشان میدانستند؛ با این تفاوت که ممکن بود سر پسرهایشان داد بزنند؛ اما سر من هرگز.
دوره دوم سفر بابا به لبنان بود که من در همین مأموریت و در آنجا متولد شدم؛ سال 1378. هرچه در ذهنم بابا را مرور میکنم، میرسم به یک بابای تمامعیار و یک الگوی کامل در مسائل دینی و سیاسی. یک جورهایی کاملترین آدمی بود که تا حالا دیده بودم.
سال 92 بود که ازدواج کردم و چون همسرم طلبه بود، راهی قم شدیم و خدا به ما یک دختر داد به اسم ریحانه. همیشه فکر میکردم اگر خواهری داشتم محبت بابا نسبت به من کم میشد.
فارغالتحصیل رشته برق الکترونیک هستم در دانشگاه امام حسین(ع) و درس را ادامه دادم و در حال حاضر هم آماده میشوم برای دفاع از رساله دکتری. لیسانسم را که گرفتم به استخدام سپاه درآمدم و شدم هملباس بابا. همیشه دوست داشتم کنار بابا باشم؛ اما بابا در تمام طول عمرش هیچوقت برای من پارتیبازی نکرد.
سردار شهید زاهدی به نام کوچک «حاج علی» معروف بود؛ اما در شناسنامه نامش «محمدرضا» بود و کسی او را به نام «محمدرضا» نمیشناخت.
سردار زاهدی در خانوادهای با علم و عمل رشد کرد و پدر ایشان آیتالله زاهدی، عالم عامل بود. سردار شهید زاهدی در دامن پاک مادرش به صورت عالی رشد کرد و تربیت یافت و این نکتهای بسیار مهم و اساسی است.