زمین شالی زیر هُرم داغ آفتاب 40 درجه تب کرده است. خورشید سیلی میکوبد به چهره آفتاب سوخته و برشته شالیکاران و بُرادههای طلایی را میپاشد به آب، به زمین، به شالیزار و به کف پای برنجکاران که کمر خم کردهاند و تا زانو در آباند. دستههای کوچک نشا ردیف به ردیف نشستهاند و همنشینی میکنند با گِل و آب جوش آمده، با آفتاب، با رگههای نور خورشید که خیره ماندهاند به شالی.