بایگانی برچسب شهید
قدقامت عشق!
10:11 - 20 بهمن 1403
شهیدان «ناصر هادی» و «محسن ایروانی» در آغوش مردم اصفهان بدرقه شدند

قدقامت عشق!

صدای رجزخوانی «اسمع اسمع یا صهیون» از فاصله دورتری از ورودی گلستان‌شهدای اصفهان به گوش می‌رسد. مصرع بعد را زمزمه می‌کنم: «لشکریان حزب‌الله ماشاءالله/ سربازان روح‌الله نصر من الله».

به جای دختر نداشته حاجی!
11:08 - 15 بهمن 1403

به جای دختر نداشته حاجی!

صفحه گوشی روشن شد و پشت‌بندش هشدار قبل از اذان که الله الله الله، طنین انداخت توی اتاق. ساعت هفت قرار داشتم و باید مطمئن می‌شدم که دقیقه ۹۰ لغو نشده باشد.

رفیق بازی؛ مثنوی «احمد» در هفت بند
11:36 - 13 بهمن 1403
نگاهی به کنسرت نمایش «رفیق‌بازی»، روایتی از زندگی شهید احمد کاظمی

رفیق بازی؛ مثنوی «احمد» در هفت بند

« [حاج احمد کاظمی می‌گفت: اول خودتان را آماده کنید. خودتان را آماده بکنید یعنی چی؟ یعنی یک شهید خرازی باشید، یعنی یک شهید باکری باشید. دلتان را گرفتار این پیچ و خم دنیا نکنید. این پیچ و خم دنیا انسان را به باتلاق می‌برد و گرفتار می‌کند. از آن هم نمی‌شود نجات پیدا کرد.]»

راهیان نور حمایت می‌خواهد!
10:46 - 6 بهمن 1403
روایت مسئول اردوی راهیان نور سپاه اصفهان از اردوهای راهیان نور

راهیان نور حمایت می‌خواهد!

ذکر می‌پیچد توی لب‌هایش، دعا رخنه می‌کند در وجودش، هوای کربلا غوغا به پا می‌کند در دلش و راه می‌رساند او را به غرب و جنوب و به شهدا.

هم‌مقصد با سید مرتضی آوینی
11:50 - 30 دی 1403

هم‌مقصد با سید مرتضی آوینی

اسم روستای دره‌بید را از چند سال پیش شنیده بودم، اسمی که تنها با یک تک‌جمله و دقایقی از مستند روایت فتح شهید آوینی برایم یادآوری می‌‌شد.

گفت‌وگوی اصفهان با اصفهانی‌ها به زبان امروز
10:23 - 29 دی 1403
گزارشی از برنامه ترکیبی «24هزار و من»

گفت‌وگوی اصفهان با اصفهانی‌ها به زبان امروز

آذرماه بود که چشممان به بنرهایی در سطح شهر با عنوان «24هزار و من» افتاد و توجه‌ها را به خود جلب کرد.

حاج احمد  یادمان می‌دهی عبور را؟!
13:13 - 22 دی 1403

حاج احمد یادمان می‌دهی عبور را؟!

انتهای گلستان شهدای اصفهان، همان‌جا که شهدای عملیات کربلای ۵ در کنار فرماندهشان آرام گرفته‌اند، از پر رفت‌وآمدترین مکان‌هاست.

مکتبی که حاج‌قاسم  وام‌دار آن بود
12:23 - 15 دی 1403

مکتبی که حاج‌قاسم وام‌دار آن بود

«مهربانی»؛ این کلمه، جواب دختر بود به پرسش گزارشگر که از او پرسید: «با آوردن نام حاج‌قاسم، چه چیزی به ذهنتان می‌آید؟» و حالا امروزی که ما، دختران حاج‌قاسم، در اصفهان دور هم جمع شدیم، برف می‌بارد.

بغض فروخفته یک ملت
10:33 - 13 دی 1403

بغض فروخفته یک ملت

«انگار فرشته‌های آسمانی دورش حلقه زده‌اند»، «پدر در خونه مثل کوه می‌مونه». پدر… غرق خواندن کامنت‌های کاربران درباره «حاج قاسم» بودم؛ همان کامنت‌های روزهای اول شهادت سردار سلیمانی.

آخرین نفس‌ها زیر سایه سردار
10:27 - 13 دی 1403

آخرین نفس‌ها زیر سایه سردار

سوار بی‌آرتی شدیم. رگبار سرفه‌هایش شروع شد. چادرش را کشید روی صورتش و پشت سر هم سرفه کرد. آب‌معدنی را گرفتم سمتش.

راوی کربلای کرمان!
10:10 - 13 دی 1403

راوی کربلای کرمان!

دلم نمی‌خواست بروم کرمان. حال مسافرت نداشتم. آن هم با اتوبوس، آن هم بدون رفقای خودم. با دو نفر آشنای نویسنده دور که فقط سلام و علیک باهاشان داشتم. اما باز مسئول برنامه زنگ زد و گفت: یه کاری کن که بری.

شبی که آن مَرد رفت
10:05 - 13 دی 1403

شبی که آن مَرد رفت

از آن شب که آه‌هایمان کش آمدند و قد حرف‌هایمان کوتاه شد،