روزهای جهانی، غالبا روزهایی برای آگاهی بخشی هستند. روزهایی که یادآور نماد، تاریخ و اتفاقاتی میشوند تا به بهانه این یادآوری، کنشگران دست به اقدامات عملی تاثیرگذار زنند. گرچه این روزها، نمادینند، اما اهمیتشان در همین خاصیت یادآوری و آگاهیبخشی است. برخی از روزهای جهانی به جز این خاصیت نمادین با خود تاریخی را نیز به دوش میکشند.
بگذارید از تکرار مکررات در مورد قتلهایی که اصطلاحا به آنها قتل ناموسی گفته میشود، بگذریم و یک راست برویم سر اصل مطلبی که قرار است بیان شود. در روزها و هفتههای گذشته آنچنان بازار تحلیلهای مربوط به این قتلها داغ بود (حداقل تا پیش از مبحث نژادپرستی در آمریکا که مدتی جای قبلی را گرفت و البته بعد از آن دو مرتبه قتلهای دیگری خبری شد) که هر فردی با تخصص و بدون تخصص به تحلیل مسئله پرداخت.
در بیشتر کتابهای مهم تاریخ هنر، تعداد هنرمندان زن، در مقایسه با هنرمندان مرد، ناچیز و انگشتشمار است و تاریخنگاران هنر وقتی درباره مفاهیمی مانند هنرمند، نابغه و استاد حرف میزنند، بهصورت پیشفرض منظورشان مردان است. در کتاب تاریخ هنر ارنست گامبریچ که شاید معروفترین کتاب تاریخ هنر باشد، بهندرت به نام زنان برمیخوریم و تحولات و آفرینشهای هنری بهصورت دست و دلبازانهای به مردان اختصاص یافته است. در دوران معاصر، بهرغم موفقیتهای چشمگیر زنان در استیفای حقوق خود، همچنان ردپای تبعیضهای مختلف جنسیتی در نهادها، فضاها و تاریخنگاریهای هنری بهوفور به چشم میخورد.
از دهه 1950 میلادی، نظریههای فرهنگی در پی آن شدند تا ورود فرهنگ را به عرصههایی که تا پیش از آن چندان به نظر افراد مهم و تأثیرگذار نبود، تبیین کنند. در چنین برههای که ادعاهای پرزرقوبرق مدرنیته در باب نهتنها فرهنگ، بلکه در ارائه کلان روایتهای مدعی اصلاح -که در پی توصیف جهان آکنده […]
پروفسور بورلی اسکگز جامعهشناس مطرح بریتانیایی و فارغالتحصیل دکترا از دانشگاه کیل انگلستان است. او همکاری با دانشگاههای مطرح بسیاری را در کارنامه درخشان خود دارد که ازجمله آنان میتوان به ریاست گروه مطالعات زنان در دانشگاه لنکستر، عضویت در هیئتعلمی و ریاست دپارتمان جامعهشناسی در دانشگاه منچستر و همچنین دانشگاه گلداسمیتز، استاد مطالعات جنسیت […]