بایگانی برچسب مامان
امامی که  همین نزدیکی‌هاست…
11:04 - 12 اردیبهشت 1403

امامی که همین نزدیکی‌هاست…

نماز خواندن مامان مناسک مخصوص خودش را دارد. مادرم هرجای خانه نماز نمی‌خواند و سفت و سخت معتقد است که باید برای نماز خواندن یک جای مخصوص داشـت و بــعدهـا این مـکان شــفاعت آدمـیــزاد را می‌کند.

باید عادت کنم
09:35 - 9 اردیبهشت 1403

باید عادت کنم

گوشت و آرد نخودچی را ورز دادم و تخم‌مرغ را شکستم رویشان. شفته‌ها را بین دو کف دست قلقی کردم و انداختم داخل روغن داغ. زینب با موتور کوچکش قام‌قام‌کنان آمد پای گاز. گوشه دامنم را کشید. سرش را کج کرد.

مهربان‌ترین آقاجان دنیا
10:33 - 23 بهمن 1402

مهربان‌ترین آقاجان دنیا

از صبح باران باریده بود و پسرک از پشت پنجره خدا خدا می‌کرد که باران تمام شود تا مثل هر روز موقع قدم زدن آقاجان او هم برود و کنار آقاجان راه برود.