توی تمام روزهای هفته چهارشنبهها را گذاشتهام برای رفتن به «سرزمین مادری». این هفته لیلا، دخترخالهام را هم دعوت کردم تا با هم یک روزِ مادرانه را تجربه کنیم.
خیلی وقت بود نامه استعفایم رفته بود روی میزِ مدیرِ مهد و مهر تأیید خورده بود؛ اما هنوز دلم میخواست صبحها زودتر بیدار شوم و پنجره را باز کنم تا جیکجیکِ گنجشکها سکوت مرگبارِ خانه را بشکند.