بعد از اتفاقات جنگ جهانی دوم و جنایاتی که نازیها در اردوگاههای مرگ انجام دادند، سنت روشنفکری اروپا به یکباره دچار بحران بزرگی شد. فاجعهای وحشتناک اروپا، این مهد تمدن را تکان داده بود، فاجعهای که در کمال شگفتی از درون خود همین تمدن برآمده بود و نه از کشورهای بدوی بیرون از آن. عدهای از فلاسفه همچون آدورنو اعتقاد داشتند که کلام نمیتواند عمق فاجعه را انتقال دهد و همزمان بسیاری از سینماگران مانند ژان-لوک گدار و آلن رنه این فرضیه را پیش کشیدند که هیچ تصویری قادر نیست رنج قربانیان اردوگاههای مرگ را بازنمایی کند. بعضی دیگر از روشنفکران دست به دامن نوعی زبان مخفی و رازآلود شدند.
مارتین بوبر فیلسوف، متفکر دینی، فعال سیاسی و آموزگار شهیر آلمانی-یهودی قرن بیستم است. او در رشته فلسفه و تاریخ هنر در دانشگاههای وین، برلین، لایپزیگ و زوریخ تحصیل کرد. رساله دکترایش در سال 1904 به نظریههای تمایز در اندیشههای نیکلاس کوزایی و یاکوب بومه پرداخت، اما بیانیه نیچه در باب هیچانگاری قهرمانانه و انتقادش از فرهنگ مدرن بیشترین تأثیر را بر بوبر گذاشتند که سبب تمایل هرچه بیشتر او به ریشه یهودی و فرهنگ مذهبیاش شد. گرچه بوبر با مقامات اسرائیلی همکاری تنگاتنگ و روابط دوستانهای داشت، همواره با سیاستهای دولتی آنان مخالف بود.