زمانی که به مادرم گفتم: «بابا من را دوست ندارد»، دستی بر سرم کشید و گفت: «نه عزیزم. تو بابای خوبی داری.» یا زمانی که به مادرم گفتم: «من مدرسه را دوست ندارم. امروز مدرسه نمیروم»، به من گفت: «نه، مدرسه خوب است!»
آیا تا به حال از دور به رابطه خویش نگریستهایم و از حال رابطه خود با خویشتن خودمان آگاهی داریم که در بطنش چه گذشته است؟ نگاهی عمیق به دردها و عقدههای حل نشده داشتهایم؟ در گذر زمان لحظهای به خود نوازش دادهایم یا منتظر نوازشی از سوی دیگری بودهایم؟
رابطه ما با اطرافیانمان چگونه است، چقدر دیده شده و دیدهایم؟ از کدامین واژه سخن میگویم؟