
آخرین باری که دیدمش بچههای دبیرستان عدالت را برده بودیم خانهشان. نشسته بود لب تختش. روسری و بلوز یاسی پوشیده بوده مهربان وخوش اخلاق و زیبا. بچهها با دیدنش به وجد آمده بودند. شروع کرد مثل یک مادربزرگ برایشان حرف بزند و با آن گویش اصفهانی که خاص خودش بود از نکات زندگی برایشان بگوید. گهگاه شوخی میکرد و دخترها میخندیدند. باورشان نمیشد آمدهاند خانه مادر شهید.



چهار لشکر از سپاه و یک تیپ از ارتش به عملیات محرم مأمور شدهاند. ساعت ده شب عملیات با رمز «یا زینب» شروع میشود. ناگهان آسمان در هم میرود و باران سیلآسا، شدید و شدیدتر میشود. عمق سیسانتیمتری رودخانه ده برابر شده است. سیل پل را هم خراب کرده است. عبور از بستر رودخانه فصلی دویرج برنامه عملیاتی لشکر امام حسین (ع) است. برای شکستن خط دشمن باید به آب بزنند. امواج وحشی رودخانه تلفات زیادی میگیرد؛ اما همانطور که آب پیکر شهدا را تشییع میکند، همرزمانشان خط دشمن را در تپههای 175 و 178 میشکنند و عملیات محرم در اوج سربلندی پیروز میشود.





















