آنچه نام «فلکه» در ذهن متبادر میکند، مرا به یاد چرخوفلکهای پارکهای بازی در کودکیام میاندازد. در زبان فارسی واژه فلکه، معادلی مناسب برای نقاط ترافیکی است که اتومبیلها را به دور خود به چرخش وامیدارد. در واقع فلکه، عنصری دایرهای شکل است که حرکت سواره به دور خود را اجبار میکند؛ کاملا در اختیار سواره است و با نامی که معمولا بر تابلوهای شهری حک میشود، یعنی «میدان»، تفاوت بسیار دارد. فلکه اجازه ورود به خود را نمیدهد و اجتماعگریز است. جمعیت را در همان اتاقکهای فلزی به دور خود جمع و هر یک را به سویی روانه میکند؛ فلکه برای گذر» است.در حالی که عملکرد و ماهیت میدان درست برخلاف فلکه است.
فارغ از تاریخچه یک قرن و اندی قطارشهری که به لندن بازمیگردد، یا حتی دیرتر از آن، اگر اجداد قطارهای شهری فعلی را خطوط ریلی کارگذاشته شده در معادن بدانیم، قطارشهری یا با لحن فرانسویها مترو، آنچنان هم تازگی ندارد؛ اما مترو بهصورت فعلی آن یک مشخصه از مناطق شهری است. هر شهری بهسمت احداث مترو نمیرود و بسیاری از شهرها به همان حملونقل دستوپاشکسته اتوبوسیشان راضیاند.
در همسایه شمالی اصفهان شهرستانی است که همچنان بند نافش از اصفهانِ مادر جدا نشده و دو بزرگراه معلم و آزادگان آن را دور زده و جزیرهای مسکونی خلق کردهاند.این همسایه شمالی چه در ذهن شهروندان خود و چه در ذهن شهروندان اصفهانی، شهری شاد شناخته میشود. با آنکه بخشی از ساختار جمعیتی شاهینشهر را بازنشستگانی شکل دادهاند که بیشترشان در خوزستان و در شرکت نفت سکونت و اشتغال داشتهاند، جوانبودن شهر بیشتر مشهود است. بااینحال، همچون بسیاری از شهرها، در ساعتهای اولیه روز شهر بیشتر در تملک افراد بالای چهل سال است و با گذشت زمان و نزدیکشدن خورشید به کوههای غربی شاهینشهر، کمکم به تسخیر جوانانی درمیآید که قبراق و سرحال، شوری دوباره به آن میدهند.
کمتر سر خود را به بالا میتابانم تا حد نهایی ساختمانها در چشمم جا شود. بدنه کوچهها محصوریتی بهوجود آورده که در پس آن احساسی از دنج بودن فضا را در من پدید میآورد. سمت غربی خیابان ملک، در بدو ورود، امتداد مادی فرشادی، ساختمانی چهره خشن و سیمانی خود را به رخ میکشد. رویِ زبر و خشنی که در میان دریای آشفتگی نماهای فعلی، از نماهای رومی گرفته تا نماهای شیشهای کبرهبسته، روح آشفتهام را تسلیبخش است.
پیش از آنکه به محله قدم بگذارم، نگاهی سرسری به نقشههای قدیمی میاندازم؛ همان نگاه سرسری من را متوجه این میسازد که محله بیدآباد در گذشته خود دو ویژگی مهم داشته است؛ یکی وسعت محله که به قدری بوده که میتوان آن را یک ابرمحله انگاشت و دو، محصوربودن محله میان سه گورستان تاریخی اصفهان به نامهای گورستان چمپلان، آبپخشکان و قبله دعا که به ترتیب در شرق، شمال و غرب محله جای داشتهاند. به هرحال، محله از سبقه تاریخی غنیای برخوردار است.