از وقتی چشم به دنیا باز میکنیم اتفاقاتی پیرامونمان رخ میدهد و شرایطی برایمان بهوجود میآید که باعث میشود بهصورت ناخودآگاه ذهنمان بین ما و زندگی دیگری خط پررنگی بکشد. «همکلاسیام درسش خوب نیست، پس ما باهم فرق داریم.»، «همسایهمان از ما پولدارتر است، پس دخترش با من بازی نمیکند.»، «پسری که در باشگاه است، کمشنواست، پس نمیتوانیم باهم دوست شویم.» این خطهای پررنگ باعث مرز و جدایی بین ما و دیگران میشود. مرزهایی که ما را از دوستی و همدلی با دیگری محروم میکند و باعث میشود خودمان یا طرف مقابلمان را در یک بُعد زندگی ناتوان ببینیم؛ اما کتاب «جهان مال من است» قضیه را برعکس کرده است.
«ما مجلههای معروفی داریم که سالهای زیادی از فعالیتشان میگذرد. مجلههایی هم داریم که برای نوجوانان نوشته شدهاند؛ اما یکسری بزرگسال آنها را مینویسند. بزرگسالانی که نه با دغدغه نوجوانان آشنا هستند و نه میدانند در ذهن نوجوانان این دوره چه میگذرد. یک سری اتفاقهایی را که در زمانهای دور در نوجوانی خودشان اتفاق افتاده است، بازنویسی میکنند و مخاطب متنهایشان را نوجوانان امروزی میدانند. اما واقعیت این است که در مجله 13 ما نوجوانان خــودمــان، بــــرای نــســل خــودمــان مینویسیم.» اینها حرفهای آناهیتا طالبی، عضو تحریریه 13 است.
وقتی از دیگران میشنویم که «فلانی آدم باهوشی است»، تصوری که از یک فرد «باهوش» در ذهنمان شکل میگیرد کسی است که شاید 24ساعته روی دفتر و کتابهایش افتاده و درس میخواند. عینکی بزرگ بر چشمانش گذاشته، همه کارهایش روی حسابکتاب است، هیچ اشتباهی مرتکب نمیشود و همیشه همه آدمها روی حرفهایش حساب باز میکنند. اما راستش اینطورها هم نـیـسـت. یکی از پارامترهای هوش، «خلاقیت» است. فردی که خلاق است تمام راههای مختلف را برای بررسی یک مسئله نگاه میکند. یعنی در عین واحد میتواند همه جوانب را بسنجد و بعدازآن بهترین راه را انتخاب کند.
به مناسبت هفته ملی کودک، جمعی از کارشناسان و پژوهشگران ادبیات کودک و نوجوان در سمیناری مجازی با عنوان «فراز و فرودهای ادبیات وحشت برای کودکان و نوجوانان» که به میزبانی اداره کل تامین منابع نهاد کتابخانههای عمومی کشور بود، به بررسی جنبههای مختلف ادبیات وحشت برای این قشر سنی پرداختند. در این سمینار حمیدرضا شاهآبادی و محمد قصاع که نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات کودک نوجوان هستند، در مورد ژانر وحشت در داستانهای کودک و نوجوان اظهار نظر کردند.
امسال هم ماه مهر علاوهبر اینکه برایمان نوید روزهای خنک و زردی درختان و بازشدن مدرسهها باشد، همراه با شعفی بود که در آن خبر از آمدن دوباره جشنواره فیلم کودک و نوجوان میداد، جشنوارهای که شهر را با خودش همراه میکرد و هر بزرگسالی همراه کودکش، کودک میشد. در ایامی که کرونا دل و دماغی برایمان نگذاشته بود، برگزاری جشنواره یادمان آورد که میتوانیم چشممان را ببندیم و به وسیله خیالی که داریم خودمان را در جایی بگذاریم که دلمان میخواهد؛ سرزمینی که بیماری نیست، سرزمینی که هیچ کودکی در آن کشته نمیشود، سرزمینی که افراد در آن شاد هستند و همدیگر را دوست دارند. جشنواره فیلم کودک و نوجوان زنگ تفریح جانانهای است که هرسال منتظریم صدایش را بشنویم و به سمتش بدویم.
15 ساله به نظر میآیند. تیپ و قیافهشان شبیه تمام نوجوانهایی است که این روزها زیاد میبینیم. پسران و دختران تینایجری که دوست دارند سرتاپا مشکی بپوشند، آرایش خاص خودشان را داشته باشند و از آن مهمتر عقاید و علایق خاصی که بر آنها پافشاری میکنند. مجری میپرسد: «دنیای بدون محمدرضا گلزار را میتوانید تصور کنید؟» دخترها بغض میکنند و میگویند تصورش برایشان سخت است. «اگر ایشان نباشد، من هم نیستم.» و هر سه نفرشان زیر گریه میزنند. بقیهشان هم جوابهایی از این دست میدهند: «طاقتفرسا است و اصلا نمیتوانیم دوام بیاوریم.»، «نمیتوانم تصور کنم و اگر نباشد انگیزهای هم برای من نمیماند.»، «دنیای من هم تمام میشود.». این فیلم که چند وقت پیش در فضای مجازی پخش شد، دست به دست کاربران چرخید، مسخره شد و از آن به عنوان فیلمی «سمی» یاد شد.
برای دومین سال متوالی سال جدید تحصیلی مصادف شده است با همهگیری ویروس کرونا. در تاخت و تاز این ویروس و آمار بالای مبتلایان به مرگ و میر ناشی از آن، مسئلهای که این روزها مطرح است، ضرورت حضور فیزیکی دانشآموزان در مدرسه یا ادامه دادن آموزش آنلاین است. برخی از مسئولین و مردم معتقد هستند که با سرعتگیری واکسیناسیون، بهتر است امسال دانشآموزان به صورت حضوری در مدرسه باشند و آموزشهای لازم را در کلاس درس، یاد بگیرند. در این راستا در خبرهای منتشر شده، معاون وزارت آموزش و پرورش اظهار داشت که براساس آمار 75درصد والدین، با بازگشایی مدارس بهصورت حضوری موافق هستند و تنها 25 درصد اعلام نارضایتی کردهاند که باید با آموزشهای لازم، از دغدغه خاطر آنها در بازگشایی مدارس بکاهیم.
23 شهریور هر سال که مصادف با 13 سپتامبر میشود، روز جهانی برنامهنویسی است. علت نامگذاری این روز خیلی عجیب و بامزه است؛ چون متخصصان این حوزه، این روز را با استفاده از معادلات عددی لایق روز جهانی برنامهنویسی دانستهاند. اولین کشوری که این روز را بهعنوان روز برنامهنویس به رسمیت شناخت، روسیه بود؛ پس از آن کشورهای آلمان، کانادا، چین، کرواسی، فرانسه، گواتمالا، هند، بلژیک، استرالیا، نیوزیلند، لهستان، اسلوونی، بریتانیا و ایالاتمتحده آمریکا نیز این روز را بهعنوان روز برنامهنویس به رسمیت شناختند و در تقویم کشور خود از آن یاد کردند. به مناسبت این روز که البته کمی از آن گذشته است، لازم دیدم درباره رشته و شغل برنامهنویسی معرفی کوتاهی داشته باشم؛ به همین دلیل سراغ خانم پریسا فرخی که برنامهنویس قابل و بااستعدادی است، رفتم و از او درباره این رشته سوالاتی پرسیدم.
«آری، باید بکوشیم تا جامعه ما چنان نباشد که دربارهاش بتوان گفت؛ از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچهها سرگردان است و دومی در کتابها.» این جمله را محمدرضا حکیمی در سال 1388 در نامهی امتناعش از دریافت جایزهی علوم انسانی فارابی نوشته است. حکیمی فقیه و مجتهد، فیلسوف، متفکر و نویسنده ایرانی بود که کتاب الحیاة وی که یک دایرةالمعارف اسلامی است، از شهرت و اعتبار خاصی در جهان اسلام برخوردار است. همچنین علی شریعتی او را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کرده بود. حکیمی چندی پیش به ویروس کرونا مبتلا شد و در شامگاه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ به دلیل عوارض ناشی از ویروس کرونا و کهولت سن بر اثر ایست قلبی درگذشت و در حرم امام رضا به خاک سپرده شد.
در جریان المپیک توکیو 2020، در جدول قهرمانی رشتههای ورزشی، نام دختری ژاپنی به چشم میخورد که تنها 13 سال سن دارد. مومیجی نیشیا، از ژاپن در رشته اسکیت خیابانی قهرمان المپیک شد و مدال طلا را از آن خود کرد. اما این تمام ماجرا نیست. پرونده این رشته ورزشی در حالی بسته شد که روی سکو دو ورزشکار 13 ساله و یک ورزشکار 16 ساله دیگر حضور داشتند. رقیب اصلی نیشیا یک ورزشکار 13 ساله دیگر از برزیل به نام بود که در نهایت مدال نقره گرفت. سومین مدالآور این بخش هم یک نوجوان ژاپنی دیگر بود که 16 سال سن دارد. یک جور رقابت بین نوجوانان یا یک جور دورهمی نوجوانی!
«آوای شما نارساست! سپس به هنگام با شما، خود سخن خواهم گفت. اکنون ناشدنی است!» این جملات را در سال 367 هجری قمری نمیشنوم. کتابی جلویم باز نیست و این کلمات، عبارات آن کتاب نیست. وسط مردادماه 1400 است. تماسی برقرار شده که صدایی به گوش مخاطب آن طرف خط نمیرسد. مردی که این سخنان را میگوید، مخاطب گفتوگوی اصفهان زیبا آنلاین و به قول خودش شاهنامه گزار است. کسی که از کودکی با شاهنامه بزرگ شده، در 13 سالگی شاهنامه را خوانده و اکنون که نزدیک به 33 سال سن دارد، همچنان تمام زندگیاش را به شاهنامه گره زده است؛ از ادبیات حرف زدنش گرفته تا حتی لباس پوشیدن، خوردن و دیگر جزئیات سبک زندگیاش. با احسان نادعلی، معروف به توس نوذر در مورد شاهنامه و تاثیر آن بر روی تمام جنبههای زندگیاش گفتوگویی داشتیم که در ادامه آن را میخوانید.
از چهارشنبه گذشته با خبر طرح صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی، زلزلهای در بین عموم مردم رخ داده است. آدمهای زیادی که نه تنها کسب و کارشان بلکه تمام زندگی، تفریح، حال و آیندهشان بر مدار اینترنت میچرخید، نسبت به این طرح واکنش نشان دادند. بسیاری از کاربران این طرح را طرح خیانت خواندند و برخی دیگر وجود چنین طرحی را خارج از انصاف دانستند. در این بین عده کمی بودند که طرح صیانت را طرحی درست دانستند و جبههگیریهای علیه آن را، ناشی از عدم آگاهی افراد خواندند. در این گزارش سراغ دو فعال حوزه آیتی رفتیم تا نظر آنها را در مورد این طرح بدانیم.