با دختر 17 سالهاش آمده بود، وقتی روبروی من نشست، انگشتانش در هم گره خورده بودند، تلاش میکرد پوستهای کنار ناخنش را بکند، بر صندلی تکیه نداده بود و با کمری خمیده وسط مبل نشسته بود. روی چهرهاش غمی همراه با استرس ترکیب شده بود. با دیدن او خاطره دوران مدرسه خودم تداعی شد؛ وقتهایی […]