بعضی بزرگ زاده میشوند. برخی بزرگی را به دست میآورند و به بعضی دیگر بزرگی اعطا میشود.
ویلیام شکسپیر
میگویند انسانهای اولیه در کنار آتش برای گذران وقت و غلبه بر ترس برای هم داستان تعریف میکردند؛ داستانهایی از اتفاقاتی که برایشان رخ داده و انجامدادن آنها توسط خودشان که در آنها قهرمان آن خودشان بودند و میتوانستند بهراحتی بر همه چیز و همه کس پیروز شوند. بعدها این داستانها بال و پر گرفت و بیشتر مردم و مردمان توانایی ماجراجویی و مواجهه با اتفاقات برایشان رخ داد. خیلی زود داستانها شبیه به هم شدند. اما آن هم تغییر کرد. محیط بزرگتر شد. حوادث بیشتر قابل فهم شدند و انسان شعورمندتر. دیگر کشتن یک ببر و فیل و جنگ تن به تن با یک گله گرگ و مقاومت در برابر گرسنگی و تشنگیهای داخل دریا و کویر جالب نبودند. به تنهایی جالب نبودند. پس مغز انسان به کار افتاد. داستانها عجیبتر و بزرگتر شدند؛ نوع مواجهه هم. این بار رقیب و دشمن، فیل و نهنگ نبود.
شاهنامه فردوسی مجموعهای از شخصیتهای متنوع است که هرکدام خلقوخو و ویژگیهای مخصوص به خود را دارند. هرکس با خواندن شاهنامه خودش را با یک یا چند شخصیت آن نزدیکتر میبیند. از این منظر، به معرفی ده شخصیت شاهنامه میپردازیم که گمان میکنیم به انسان قرن 21 نزدیکترند.
یلدا طولانیترین شب سال است. نماد امید و اینکه بالاخره حتی بعد از این همه سیاهی و مدت طولانی نور و روشنایی میآید و پیدا میشود؛ ولی وقتی تنهایی و دور از همه، این زمان بیشتر میشود، طولانیتر و شاید وهم انگیزتر. به خاطر همین است که طبق عادات و رسوم، ما ایرانیها دور هم جمع میشویم. همدیگر را میبینیم و برای اینکه زمان طولانی طی شود و احساس نشود، برای هم قصه و شعر میخوانیم و سرگرم میشویم.