پلاک و بلاک!
به اطلاع همه مالکان ماشین رسانده شده بود که مراکز تعویض پلاک اصفهان از هفت صبح تا پنج بعدازظهر به همشهریان گرامی خدمترسانی میکنند؛ اما ملت از پنج صبح صف میبندند پشت دروازههای این مراکز، آنهم در شرایط کرونا و رعایت نشدن پروتکلهای بهداشتی؛ انگار که آمده باشند کلهپاچه بخورند! برای بررسی این موضوع که خواستهای از خواستههای شهروندان بود، همین چند روز پیش به مرکز تعویض پلاک شهرک آزمایش و مرکز تعویض پلاک بعثت (تاکسیرانی) سر زدیم به امید آنکه خلوت شده باشند؛ اما آنچه مشاهده کردیم این بود: مردم در سالنهای تعویض پلاک بدون تهویه مناسب و سوای از رعایت کردن فاصله عرضی و طولی اجتماعی، تنگ کنار هم نشسته بودند؛ البته ماسک زده بودند؛ اما چه فایده که هوا مثل شهروندان توی ترافیک کار اداری گیر کرده بود و داشت میچرخید و خبرنگار اصفهانزیبا را در میان مردمِ مراجعهکننده میچرخاند تا ببیند و گزارش بدهد.
تاریخ انتشار:
11:28 - سه شنبه 1399/06/4
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
به مرکز تعویض پلاک بعثت معروف به تاکسیرانی که مراجعه کردیم پژوها، پرایدها، سمندها، وانتبارها و… مثل خبرنگار این گزارش میدانی زیر آفتاب ماه سوم تابستان میسوختند. وارد محوطه که شدم دیدم سرِ واحد فکِ پلاک شلوغ است و صدای دریل و دستگاه پرچ میآید. مسئول این کار مثل فردی از افراد فنی تیم فرمول یک تند و تند جلوی سپرها را سوراخ میکرد و پلاک کهنه را میکند و پلاک نو را میزد جا و دو تا پرچ هم خرجش میکرد.
مرکز تعویض پلاک بعثت؛ جمع جماعت بی پروتکل
پرسانپرسان سراغ سالن تعویض پلاک را گرفتم. مردی گفت: «از کنار نردهها برو.» رفتم و رسیدم و دیدم یک سالن سفید و قهوهای به نسبت شلوغ است که 9 ستون دارد. جماعت بدون فاصلهگذاری اجتماعی جمع بودند گرد هم و مثل کلونیهای مورچه هی زیاد و کم میشدند. محیط سربسته و پر از سروصدا بود. طول آن را که قدم زدم، سیوپنج قدم بود و عرضش بیستوچهار قدم و ارتفاع سقفش نزدیک به سه متر. در فکر این بودم که این همه دم و بازدم چطور تهویه میشود که ناگهان صدای عطسه و سرفه برخاست؛ اما شانس آوردیم که بیشتر مراجعهکنندگان ماسک زده بودند! دم همه باجهها هم پلاستیک کشیده شده بود. ساعت یازده و چهل دقیقه بود. صندلیهای یکپارچه آهنی را برعکس گذاشته بودند جلوی باجهها که نزدیک به بیست تایی میشدند. نمیدانستم از که بپرسم «آقا چرا اینجا فاصله اجتماعی رعایت نمیشود!» تنها صدای منگنه و مهر از میان همهمه به گوش میرسید. بعضی پلاک و مدارک به دست، میآمدند، چرخی میزدند، بیرون میرفتند و با سبکسری دوباره به درون برمیگشتند. بهطور تخمینی بالای صدوپنجاه نفر در این سالن تعویض پلاک جمع بودند و نفس میکشیدند. جابهجا هم روی برگههای آچار نوشته شده بود «لطفا جهت جلوگیری از شیوع بیماری کرونا از ماسک استفاده کنید.» چرخ دیگری در سالن زدم و زدم به دل جمعیت و از چند نفری پرسیدم: از اینکه فاصله اجتماعی رعایت نمیشود چه حسی دارند؟ آنقدر سرشان شلوغ بود و دلشان میخواست زود کارشان تمام شود که میگفتند: «مگر همین ماسک زدن کافی نیست؟» این نحوه پاسخگویی البته به نحوه نظارت بر رعایت پروتکلهایی که رعایت نمیشد، میآمد. مردی با تبسنج و اسپری دم در نشسته اما بیکار بود. تکوتوک آدم پیدا میشد که ماسک نزده باشند. مردم میگفتند: «وقتی هیچکس فاصله اجتماعی را رعایت نمیکند، نمیتوان از کسی توقع رعایت آن را داشت.» این قضیه عین رعایت فاصله طولی در خیابان است، وقتیکه ترافیک باشد. علاوه بر این، جلوی باجهها هیچ خط حائل یا نشانهای برای رعایت کشیده یا گذاشته نشده بود. سالن مرکز تعویض پلاک 9 کولرگازی داشت و 4 دریچه کولرآبی. درِ ورودی هم چهارطاق باز بود؛ اما به نظر میرسید کافی نباشد. بیرون که آمدم مردی دم در نشسته و سوت میزد. روی در سرویسهای بهداشتی نوشته بود: «آب قطع است!»
مرکز تعویض پلاک شهرک آزمایش: غلغله، بیفاصله
از آن کله شهر کوبیدیم و آمدیم به این کله شهر. از اتوبانها، بزرگراهها، زیرگذرها و روگذرها گذشتیم تا به شهرک آزمایش رسیدیم. از کوچه کنار شهرک سردرآوردیم و وارد محوطه پارکینگی سالن تعویض پلاک شدیم. از ماشین پیاده شدم و رفتم به سالن. باورش سخت بود؛ اما انگار که آمده باشم ترمینال مسافربری، بسکه شلوغ بود و صدای همهمه میآمد. با یک حساب سرانگشتی دیدم که نزدیک به شصت غرفه چوبی دارد. سر بیشتر آنها شلوغ بود و جلوی همه آنها پلاستیکِ حائلی کشیده شده بود و پلاستیک غرفههای پرمراجعه آنقدر چرک شده بود از تماس دست که نگو. اینجا هم بیشتر مراجعان ماسک زده بودند؛ اما خبری از رعایت فاصله اجتماعی و عرضی و طولی نبود. آنچه به چشم میآمد «غلغله»ای بود از حضور آدمهای درهمتنیده، صدای پارهشدن کاغذ و صدای کسی که پشت بلندگو اسامی مالکان خودروها را به همراه نام پدر و شماره پلاکشان میخواند. هیچگونه وسیله ضدعفونیکنندهای در دسترس نبود و تنها جلوی بعضی باجهها صندلی گذاشتهشده و خط قرمزی بهاندازه فاصله سیچهل سانتیمتر از باجه کشیده شده بود که همان هم رعایت نمیشد. آنچه دیده میشد تجمع نزدیک به سیصدچهارصد آدم در یک فضای بسته بود. سالن تعویض پلاک شهرک آزمایش چهارده کولرگازی داشت، ورودیاش تنگ و کوتاه بود و تصفیه هوایش بسیار نامناسب، آنهم نسبت به طول و عرض آن که به نظر میرسید بیستوپنج متر در هفتادوپنج متر و ارتفاع سه تا سه و نیم متر باشد. تنها کاری که در جهت حفظ پروتکلها انجام شده بود، چسباندن بنری به باجه مدیر فنی بود که میگفت چگونه از ابتلا به کرونا پیشگیری کنیم. مردم معتقد بودند زمینه پیشگیری باید توسط خود مسئولان ایجاد شود وگرنه کسی بهخودیخود رعایت نمیکند. اینجا چهار دستگاه کارتخوان برای پرداخت خلافی خودرو هم در دسترس بود که زیاد از آن استفاده میشد. خبری از تبسنجی و دستگاه اسپریکننده مواد ضدعفونی هم نبود.