
در روزگاری که هوش مصنوعی نهتنها ابزار پژوهش، بلکه بخشی از زیستعلمی جهان شده است، هر سندی که قصد «چارچوبگذاری» در این حوزه را دارد، عملاً در حال ترسیم آینده علم، دانشگاه و اعتبار پژوهشی کشور است.

چند روز پیش بود که حاشیه های یک مناظره فضای مجازی را درنوردید و به گفتمان رایج جامعه مذهبی ایران تبدیل شد؛ مناظره ای که حتی به جلسات مذهبی و مداحی ها کشیده شد و بهانه ای برای برچسب زدن و اهانت به یکی از طرفین این مناظره شد؛ اما از آنجا که یقینا با مشاهده بخش های گرته برداری شده از این مناظره و واکنش ها نمی شود قضاوت دقیقی از اصل ماجرا کرد تصمیم گرفتم تا همه 3 ساعت و 7 دقیقه این مناظره را مشاهده و سپس در مورد آن نظر دهم.

کتاب زیباتر از گل که به قلم آیتالله سیدابوالحسن مهدوی به نگارش درآمده، از چندجهت دارای اهمیت است:اول اینکه، یک مجتهد، به جای بسندهکردن به تدریس درس خارج و خطابه، به میدان آمده و برای یک مخاطب وسیعتر قلم زده است.

معلم بودن به معنای صاحب علم بودن نیست! گاهی اوقات اساتید زیادی را میبینیم که سواد بینظیری دارند، اما هرگز معلم خوبی نیستند. معلم کسی است که بتواند سواد خود را به دیگری انتقال دهد.

صدای مربی با ذوق از توی کلاس میآید. «بچهها گوش بدین! امروز میخوام یه قصه براتون بگم.» بچهها همه ساکت میشوند.

این روزها یک انتصاب در دولت چهاردهم حاشیهساز شده است: حکم رئیسجمهور برای اسماعیل سقاباصفهانی بهعنوان معاون جدید خود و رئیس سازمان بهینهسازی و مدیریت راهبردی انرژی.

اصفهان، شهری است که نامش با فرهنگ، هنر و دیانت درهمتنیده است. از روزگاران صفوی و قبل از آن تا امروز، این شهر نهتنها مرکز تمدن ایرانی اسلامی، بلکه آیینهای از زیست فرهنگی ایرانیان بوده است.

اگر فرهنگ عمومی را مجموعهای از باورها، ارزشها و رفتارهایی بدانیم که آگاهانه یا ناآگاهانه در میان مردم رواج دارد، بیتردید نهادهای گوناگونی در شکلگیری و تداوم آن نقشآفریناند؛ از جمله خانواده، رسانه و مدرسه.

مسلما موضوع «لباس سنتی و محلی، بهعنوان نماد هویت فرهنگی»، یکی از غنیترین و درعینحال تلخترین موضوعات در حوزه اجتماعیفرهنگی ایران است. این روزها کافی است پایت را از خانه بیرون بگذاری تا لباسهایی را ببینی که نه هویت ایرانی دارند و نه اصالتی.

در دنیایی که همه چیز با سرعت میگذرد، از خبرها گرفته تا احساسها، انگار دیگر برای همدیگر حوصلهای نمانده است. ما آدمهای عجولی شدهایم؛ عجول در کار، در قضاوت، در دوست داشتن و حتی در بریدن. کافی است کمی احساس خستگی کنیم، کمی از تفاوتها دلگیر شویم، فورا میگوییم: «نمیتونم ادامه بدم»، «دیگه تمومه»، «طلاق بگیریم و خلاص».

عمر زیادی ندارد؛ همین مدِ جدیدِ «زن مستقل» را میگویم، همین تنهایی سفر رفتن زنان بدون همسر و فرزندان، همین کار کردنِ بیرون از خانه به هر قیمتی، همین تلاش زنان برای داشتن پساندازی پنهانی دور از دسترس همسرشان، همین تلاش برای داشتن یک برند اختصاصی و …

پنجشنبه گذشته شاهد سفر رئیس جمهور و هیئت همراه به اصفهان بودیم. این سفر آنطور که اعلام شد و اتفاق افتاد برای حضور در چند نشست ملی و افتتاح چند طرح عمرانی بود. قطعاً حضور بالا ترین مقام اجرایی کشور در یک همایش یا اجلاس و همچنین افتتاح چند پروژه عمرانی دارای ارزش و اعتبار خاصی است و بابت این همت تلاشهای صورت گرفته بایستی قدردانی کرد.