آرشیو سرویس پایداری
بمباران‌های اصفهان در «زیرزمین»!
6 ساعت قبل
گفت‌وگو با سید مجتبی خیام‌الحسینی و روایت مستندش که این روزها در چند شبکه رسانه ملی روی آنتن رفته است

بمباران‌های اصفهان در «زیرزمین»!

سید مجتبی خیام‌الحسینی در تازه‌ترین اثر خود در قالب مستند به سراغ بمباران‌های شهر اصفهان در هشت سال جنگ تحمیلی رفته است.

از صدایش روحیه می‌گرفتیم
14:50 - شنبه

از صدایش روحیه می‌گرفتیم

سال 59 بود که من هم مثل خیلی از بچه‌رزمنده‌ها، خودم را به جنوب رساندم. خط معروفی بود به نام «خط شیر»؛ جایی که تمام فرماندهان جنگ، به خصوص بچه‌های اصفهان در آن خط تربیت شدند.

گفت می‌خواهم کنار دریای مدیترانه شهید شوم
14:47 - شنبه

گفت می‌خواهم کنار دریای مدیترانه شهید شوم

شروع آشنایی من با حاج علی زاهدی سال 61 و در لشکر امام حسین(ع) بود. حاج علی از همان روزهای اول توجه من را به خودش جلب کرد و به بهانه محبتی که به من نثار کرد، عجیب در دل و قلب من جای گرفت و اشتباه نیست اگر بگویم که پایه رفاقتمان از همان روزها شکل گرفت و تا زمان شهادتش ادامه‌دار شد.

حقش شهادت بود
14:43 - شنبه

حقش شهادت بود

آشنایی ما برمی‌گردد به سال 60 و منطقه دارخوین. من و چندنفر از بچه‌های دیگر و محمدرضا در منطقه پدافندی حاضر بودیم.

سردار زاهدی انسانی کم‌نظیر بود
14:38 - شنبه

سردار زاهدی انسانی کم‌نظیر بود

با سردار زاهدی هم‌رزم بودم. او در اندیشه، تفکر، اخلاق، رفتار و عملکرد یک انسان کم‌نظیر و مطلوب خدا بود. اندیشه و تفکر او اسلامی و در صراط مستقیم و خط سیاسی امامین انقلاب بود.

لباس مجاهدت درآورد و لباس شهادت بر تن کرد
14:31 - شنبه

لباس مجاهدت درآورد و لباس شهادت بر تن کرد

ما صدایش می‌زدیم حاج‌علی. سال 62 بود و عملیات خیبر که با او آشنا شدم. بعد از اینکه مؤسس و فرمانده تیپ قمربنی‌هاشم، حاج کریم نصر، در حین عملیات مجروح شد، بلافاصله فرماندهی سپاه حاج‌علی را به‌عنوان فرمانده به تیپ مأمور کردند برای ادامه عملیات.

شبیه کسی بود که ساکش را بسته و آماده شهادت است
14:26 - شنبه

شبیه کسی بود که ساکش را بسته و آماده شهادت است

ده‌سال توفیق داشتم که داماد خانواده زاهدی باشم. رابطه من با حاج‌آقا یک رابطه پدر و پسری بود. حاج‌آقا خیلی مهربان بود و خیلی هم دلسوز. من را مثل پسرهای خودشان می‌دانستند؛ با این تفاوت که ممکن بود سر پسرهایشان داد بزنند؛ اما سر من هرگز.

دوست داشت ظهور حضرت مهدی(عج) را ببیند
14:22 - شنبه

دوست داشت ظهور حضرت مهدی(عج) را ببیند

دوره دوم سفر بابا به لبنان بود که من در همین مأموریت و در آنجا متولد شدم؛ سال 1378. هرچه در ذهنم بابا را مرور می‌کنم، می‌رسم به یک بابای تمام‌عیار و یک الگوی کامل در مسائل دینی و سیاسی. یک جورهایی کامل‌ترین آدمی بود که تا حالا دیده بودم.

بابای من بهترین بابای دنیا بود
14:18 - شنبه

بابای من بهترین بابای دنیا بود

سال 92 بود که ازدواج کردم و چون همسرم طلبه بود، راهی قم شدیم و خدا به ما یک دختر داد به اسم ریحانه. همیشه فکر می‌کردم اگر خواهری داشتم محبت بابا نسبت به من کم می‌شد.

پارتی‌بازی‌کن بابا؛ اما آن دنیا!
13:46 - شنبه

پارتی‌بازی‌کن بابا؛ اما آن دنیا!

فارغ‌التحصیل رشته برق الکترونیک هستم در دانشگاه امام حسین(ع) و درس را ادامه دادم و در حال حاضر هم آماده می‌شوم برای دفاع از رساله دکتری. لیسانسم را که گرفتم به استخدام سپاه درآمدم و شدم هم‌لباس بابا. همیشه دوست داشتم کنار بابا باشم؛ اما بابا در تمام طول عمرش هیچ‌وقت برای من پارتی‌بازی نکرد.

چهره‌ای بین‌المللی، اما ناشناخته!
13:38 - شنبه

چهره‌ای بین‌المللی، اما ناشناخته!

شهید زاهدی پرورش‌یافته در یک خانواده روحانی است که تربیت والدین نقش مهمی در تکمیل شخصیت ایشان داشته است.

حاج‌ علی یک مستشار عالی‌رتبه بود
13:18 - شنبه

حاج‌ علی یک مستشار عالی‌رتبه بود

سردار شهید زاهدی به نام کوچک «حاج علی» معروف بود؛ اما در شناسنامه نامش «محمدرضا» بود و کسی او را به نام «محمدرضا» نمی‌شناخت.