تا به یاد دارم، از زمانی که با مطالعه و تحقیق بسیار از تاریخچه غنی ورزش چوگان در ایران باخبر شدهام، عشق زیادی به این بازی که آن را نمادی بسیار ارزشمند برای ملت ایران میدانم، داشتهام. آنچه مرا علاقهمند به این نماد جهانی برای ایران کرد، این بود که دانستم چوگان سابقهای سههزارساله در ایران دارد و دستکم از زمان سلجوقیان به بعد آثار آن در اصفهان وجود داشته و دارد. در روند ثبت پرونده و طی حدود چهار سال، زمانی که برای تحقیق و پژوهش در اینباره صرف کردم، رد پای روشن چوگان را در آثار هنری موجود در موزههای جهان، اشعار، آثار مینیاتور و صنایع دستی یافتم که نشان میداد چوگان نه فقط یک ورزش که یک فرهنگ، تاریخ و نمادی از جوانمردی، ایثار، انسانیت و گذشت در فرهنگ ایرانیان بوده است.
ردپای چوگان در اشعار شاعران
اشاره به چوگان را میتوان در اشعار شعرای بزرگ ایران زمین از رودکی به بعد مشاهده کرد. تقریبا هیچ شاعر فارسی زبانی نیست که بعد از رودکی از چوگان شعر نگفته باشد. اینها نشاندهنده این است که ریشه این ورزش از دوران کهن در ایران بوده است. همچنین ایرانیها در گذشتههای دور این بازی را برای آموزش سواره نظام کشور شکل دادند. چوگان مشق رزم بوده و اسبهایی که در این بازی شرکت داده میشدند از سریعترین اسبها بودهاند؛ ضمن اینکه ایرانیها اولین کسانی بودند که اسب را رام و در رزم و سفر از آن استفاده کردند. اسبهای چوگانباز قدرت مانور بالایی داشتهاند و در رزم، پیادهنظام به دنبال آنها حرکت میکرده است، بنابراین میتوان به طور یقین یکی از دلایل موفقیت سواره نظام ایران در جنگها را مدیون بازی چوگان دانست. در اصفهان از زمان سلجوقیان نقش جهان وجود داشته و در آن چوگان بازی میکردهاند. در دوران صفویه میدان به استادیوم عظیمی برای چوگان تبدیل شد. میتوانم اصفهانیها را نگهبانان اصلی چوگان بدانم، چون نماد این بازی در تمامی آثار هنری و صنایع دستی هنرمندان این شهر رخنه کرده است.
ضربالمثل چوگانی ایرانیان
نقالی و موسیقی دو رکن مهم بازی چوگان بوده است. هنگام اجرای بازی در گوشهای از میدان، بوق، کرنا و دهل مینواختهاند و نقالان یا به صورت بداههگویی به نقل بازی میپرداخته و آن را برای مردم روایتگری میکردهاند یا آن بخش از اشعار شاهنامه فردوسی یا اشعار دیگر شعرا مانند نظامیبزرگ را که درباره چوگان بوده، برای مردم نقل میکردهاند. از جمله این نقلها میتوان به داستان سیاوش و افراسیاب یا داستان عشقی شیرین و خسرو که آشناییشان در میدان چوگان رقم خورده و نظامیآن را در اوج زیبایی سروده است، اشاره کرد. درواقع بازی چوگان با شادی همراه بوده و در مناسبتهای شاد برگزار میشده است. در مواقعی که بازی برگزار نمیشده هم چوگان با روایت مردانگی، پهلوانی، جان فشانی و ایثار در نقالیهای قهوهخانهای و… برای مردم روایت میشده است. رواج ضربالمثل «این گوی و این میدان» هم به این داستان اشاره دارد که اگر کسی میخواهد چیزی را ثابت کند، بیاید در میدان چوگان ثابت کند.
وقتی داریوش سوم توپ چوگان برای اسکندر میفرستد
چوگان اولین بازی جوانمردانه در دنیا بوده است. فردوسی نیز در داستان سیاوش به ضرورت جوانمردی در چوگان اشاره و به سپاه ایران توصیه میکند که کمی هم به حریف خود در میدان چوگان میدان بدهند تا مبادا نزد حکام خود شرمنده و سرافکنده شوند. همچنین وقتی اسکندر به ایران حمله کرد، داریوش سوم برای او یک گوی چوگان فرستاد و از او خواست به جای جنگیدن با هم به بازی چوگان بپردازند که این ماجرا نیز روایتی از فرهنگ بالای مردم ایران در آن دوران دارد. چوگان فقط یک بازی نبوده، بلکه یک فرهنگ بوده است. چنانکه آن را در دنیا به عنوان «شاهِ بازیها و بازی شاهان» تعبیر کردهاند.
اصفهانیها باید از چوگان برای رونق گردشگری استفاده کنند
همه آنچه درباره چوگان گفتم تنها بخشی از اهمیت این نماد ایرانی و ضرورت ثبت جهانی آن به نام ایران است که تلاش برای انجام آن از سالها قبل از این رویداد آغاز شد. تا کمتر از چهار دهه قبل، هیچ نگاه مثبتی به بازی چوگان وجود نداشت و آن را یک بازی شاهانه تعبیر میکردند! من موفق شدم با تلاش بسیار، ارزش و اهمیت چوگان را به مسئولان وقت بقبولانم و با درآوردن این بازی از انزوا، فدراسیون چوگان کشور را پایهگذاری کرده و ریاست آن را به عهده بگیرم. بعد از آن هم تلاشم را متمرکز بر احیای این بازی در اصفهان کردم، چون معتقدم اصفهان مرکز مهم اجرای این بازی بوده و امروز ضرورت دارد که اصفهانیها از این قابلیت و ظرفیت بسیار ارزشمند و درآمدزا در حوزه گردشگری استفاده کنند. اما درباره روند ثبت این میراث جهانی باید بگویم که تا قبل از سال 1387 سازمان یونسکو تنها میراث فرهنگی ملموس را ثبت میکرد و بعد از آن بود که روند ثبت میراث ناملموس آغاز شد. در آن زمان رئیس فدراسیون چوگان کشور بودم و توانستیم با کمک مسئولان سازمان میراث فرهنگی به ثبت ملی این پرونده اقدام کنیم. چند سال بعد نیز موضوع ثبت جهانی آن پیش آمد که در نهایت در سال 2017 موفق به این کار شدیم. پیش از ثبت جهانی این اثر، کشور آذربایجان نیز مدعی ثبت جهانی چوگان شد. آنها با گردآوری برخی از اطلاعات که تنها نشان میداد آنها نوعی بازی چوگان با اسب قـرهداغ داشــــتــــهانــــد، ســعـی در ثــبـت جهانی چوگان به نام خودشان داشتند، اما ما دست پری از اطلاعات ارزنده داشتیم که نشان از سرآمدی ایران در این زمینه داشت، با تلاش و مرارت بسیار پرونده را ارائه و بر ثبت آن به نام ایران تاکید کردیم. در نهایت این پرونده به نام ایران ثبت شد.منابعی که برای گردآوری اطلاعات از آنها استفاده کردیم هم شامل آثار هنری مانند مینیاتورها، داستانها و اشعاری بود که تاریخ و قدمت چوگان و نحوه اجرای آن و جزئیاتش را در ایران و به ویژه اصفهان نشان میداد. حاصل تلاشمان را هم در کتابی با نام «گوی و چوگان» با محوریت گزیدهای از تاریخ چوگان، فرهنگ و رسم چوگان، تاریخچه آن در جهان و تاریخ معاصر آن در قالب حدود 700 صفحه ارائه کردیم که برنامهریزی و ارائه مطالب آن بر عـهــده من و تهیه آن به صورت کتاب برعهده یکی از دوستان آقای ابراهیم نژاد بود. این کتاب در سال 2017 همزمان با ثبت پرونده به فارسی و در سال گذشته به انگلیسی منتشر شد.
نقش جهان، قبله چوگانبازان
اصفهان از قدیم محل اصلی اجرای چوگان بوده و امروز نیز لازم است این نماد ملی به این شهر که آن را محور فرهنگی خاورمیانه میدانم، برگردد. این میدان برای اجرای چوگان ساخته شده است. در دوران صفویه هم که میدان نقش جهان با افزودن ارکان بازار، مسجد و عالیقاپو به مرکز تجمع مردم تبدیل شد، بازی چوگان به نحوی جدی اجرا میشد. میدان نقش جهان قبله چوگانبازان است، درحالیکه با افزودن مولفههایی مانند حوض آب، درشکه و… رسالت اصلی آن را نادیده گرفتهایم. اجرای این بازی هیچ آسیبی به این میدان باشکوه تاریخی نخواهد زد، چراکه این میدان از ابتدا برای چنین منظوری ساخــتــه شـــده و امـروز که در 110 کــشـور جهان چوگان اجـــرا میشــود، اصفهان میتواند سردمدار و طلایهدار این بازی در جهان باشد و سالــیــانــه گــردشـگران فراوانی را به این سو بکشاند. مسئولان یونسکو نیز در جلساتی که پیش از این با آنها داشتم و تماسهایی که در حال حاضر گاه با آنها دارم، مطالبه جدیشان این است که میدان نقشجهان به وضعیت حدود 80 سال قبل خود برگردد، چراکه این میدان در حال حاضر میدانی مرده و بیاستفاده است که رسالت اصلیاش را در طی زمان از دست داده است.