یکی از مهمترین ویژگیهای فرهنگ ما این است که ضمن دادوستد تجاری با همسایگان خود، در داد و ستد فرهنگی نیز دست و دلباز بودهایم. پس از حمله اعراب به ایران و رواج اسلام در این سرزمین، به مرور بسیاری از مظاهر دین اسلام و رسوم اعراب با آداب و سنن ایرانی آمیخته شد و فرهنگ ایرانی را تبدیل فرهنگ ایرانیاسلامی کرد. یکی از این مظاهر سنت روزهداری در ماه رمضان است و رسوم متعاقبش که همراه خود واژگان و اصطلاحات جدیدی به فرهنگ ما افزود؛ اصطلاحاتی چون رمضان، صیام یا روزهداری، افطار، شب قدر، عید فطر، حلول ماه و… .
بسیاری از این اصطلاحات کمکم جای خود را در مهمترین عرصه تبلور فکر و ذهن ایرانی یعنی ادبیات باز کردند و شعرها و داستانها و حکایتهای بسیاری را میتوان مثال زد که یا درباره ماه رمضان و روزهداری است یا از این محتوا یا اصطلاحات بهرهای استعاری و ادبی شده است.همه کسانی که با شعر فارسی آشنا هستند، قطعا چند بیت شعر در ارتباط با ماه رمضان در ذهن دارند؛ از مرور و خواندن دوباره آنها تصاویر زیبای معنوی این ماه در ضمیر انسان گذر میکند و این مرور میتواند آبی بر آتش دنیادوستی و نفسپرستی و اسیر دنیا شدن باشد؛ آب و جارو میکند پلیدیهای ذهن را و فضا از عطری عجیب پر میشود که گاه یک بیت شعر یا یک آواز خوش میتواند خوشبوتر از یک باغ گل باشد، چطور میتوان آواز افشاری شجریان در سحر را فراموش کرد؟ همان آوازی که ابیاتی از مولانا را با نوایی خوش میخواند که:
«این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمههای رازشد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب»
یا کیست که یادش نمانده باشد بیت معروف قاآنی را که:
«عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت…»
یا شعر معروف و زیبای شاعر عباس صبوحی قمی که:
«روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است آری! افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه خود را به گمانش که شب است
زیر لب، وقت نوشتن همهکس نقطه نهد
این عجب! نقطه خال تو به بالای لب است
یا رب! این نقطه لب را که به بالا بنهاد؟
نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است»
و هزاران بیت و شعر دیگر که تعداد زیادی از آنها به عنوان شاهکارهای ماندگار ادب فارسی ماندگار شدهاند. در اینجا سعی داریم نمونههایی از این نمود جذاب را بیاوریم و بخشی از نفوذ فرهنگ رمضان در شعر فارسی را مرور کنیم و ببینیم که چگونه کاربرد منطقی و دینی این اصطلاحات به کاربردهای دیگر بدل شد، تا جایی که اصطلاحات ماه رمضان در معنایی تقریبا در تضاد با معنای اصلی خود به کار رفت؛ مثلا شعر شاطر عباس قمی که پیشتر نقل شد. با توجه به گستردگی این حوزه، سعی داریم تا به بخشی از آن بپردازیم، در این بخش به چند شاعر بزرگ ادب پارسی پرداخته خواهد شد.
سعدی
سعدی بارها در آثار خود (گلستان و بوستان و غزلیات و …) از ماه رمضان و موتیفهای آن بهره گرفته است. گاه میخواسته واقعیت روزهداری و هدف این کار را گوشزد کند و در کل تکملهای بر دستورهای دینی نوشته است و گاه از موتیف رمضان برای مقاصد دیگر بهره گرفته است. در هر صورت، هنر سعدی سبب جاودانگی این موتیفها و مضمونها شده است. به عنوان نمونه سعدی در باب دوم بوستان که باب «احسان» است، حکایت جالبی آورد که مضمون کلی آن خطاب به خودپرستان و دنیادوستانی است که ظاهر اعمال شرعی را رعایت میکنند و به فلسفه این اعمال توجهی ندارند و صرفا ظاهر کار برایشان اهمیت دارد. او خطابش با ریاکاران است که اگر کسی روزه نگیرد و به دیگران کمک کند، بهتر از کسی است که یک عمر روزه بگیرد و هرگز به کسی کمک نکند و غیر از خودش کسی را نبیند؛ سعدی معتقد است اگر روزه بگیری و به کسی کمکی نکنی و خیرت به کسی نرسد، ثوابی نصیبت نمیشود؛ زیرا تنها از خودت گرفتی و به خودت میدهی:
«به سرهنگ سلطان چنین گفت زن
که خیز ای مبارک در رزق زن
برو تا ز خوانت نصیبی دهند
که فرزندکانت نظر بر رهند
بگفتا بود مطبخ امروز سرد
که سلطان به شب نیت روزه کرد
زن از ناامیدی سر انداخت پیش
همی گفت با خود دل از فاقه ریش
که سلطان از این روزه گویی چه خواست؟
که افطار او عید طفلان ماست
خورنده که خیرش برآید ز دست
به از صائم الدهر دنیا پرست
مسلم کسی را بود روزه داشت
که درماندهای را دهد نان چاشت
وگرنه چه لازم که سعیی بری
ز خود بازگیری و هم خود خوری؟»
در حکایتی دیگر از باب «رضا» حکایت طفلی را بیان میکند که به سن بلوغ نرسیده بود و اما برای خودنمایی و خوشامد خانواده روزه میگرفت؛ اما پنهانی چیزی میخورد و بر این باور بود که پدر و مادرم نمیفهمند و…، بلافاصله سعدی از این تمثیل استفاده میکند و میگوید که این کار را چون عمل ریاکاران است:
«که داند چو در بند حق نیستی
اگر بی وضو در نماز ایستی؟
پس این پیر از آن طفل نادانتر است
که از بهر مردم به طاعت در است
کلید در دوزخ است آن نماز
که در چشم مردم گزاری دراز
اگر جز به حق میرود جادهات
در آتش فشانند سجادهات»
این دو نمونه از دهها نمونه بهرهگیری محتوایی از روزه و رمضان است و در ادامه مثالهایی از بهرهگیری فرمی از موتیف رمضان در راستای محتوایی غیر از معنای اصلی خود (بهخصوص محتوای عاشقانه) ذکر میکنیم؛ بیت زیر از معروفترین و هنرمندانهترین ابیات سعدی در بهرهگیری از موتیف ماه رمضان در راستای محتوای عاشقانه است:
«بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزهدار بر الله اکبر است»
در این بیت سعدی به زیباترین وجه با یک ترکیب، دو صحنه عجیب را به هم تشبیه کرده است، «الله اکبر» در این بیت هم «اللهاکبر» اذان است و هم دروازه یا تنگه «الله اکبر» در ورودی شیراز. معنای بیت اینگونه است کهای یار برگرد که چشم امیدوارم به دروازه «الله اکبر» دوخته شده است، همچون گوش روزهدار که منتظر «الله اکبر» اذان است.
در آثار سعدی نظیر این بیت کم نیست که ناچار تنها به ذکر نمونهای از آنها اکتفا میکنیم:
«دیگران را عید اگر فرداست ما را این دم است
روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست»
«توبه کند مردم از گناه به شعبان
در رمضان نیز چشمهای تو مست است»
«ملحد گرسنه در خانه خالی بر خوان
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد»
«ای صبح شبنشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزهداران»
«کسان که در رمضان چنگ میشکستندی
نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند»
حکایاتی درباب ماه رمضان
عید رمضــــــان بود و ناصـــــــرالدینشاه با همراهانــــــش به بام کاخ رفتــــــه و در جستوجوی ماه نو بودند، همزمان از یکی از پنجرههای کاخ سوگلی زیبای حرمسرای شاه بیبرقع به جستوجوی ماه بیرون آمده بود و شاه و همراهان نیز او را دیدند. شاه طبع شعرش گل کرد و فیالبداهه مصراعی سرود: «در شب عید آن پریرخ، بینقاب آمد برون…»
اما در سرودن مصرع دوم لنگ میماند. پیشکار شاه به او پیشنهاد کرد که اجازه دهید شاعری احضار کنیم تا بیت را کامل کند. در این حین محمد رحیمخان نزد شاه بود، او به دلیل اعتراض به زیادی مالیات منطقه، همراه با میر تمر و اسدخان بیرانوند و کاظم خان قیاسوند به حبس محکوم شده بودند و همراهان از محمد رحیم میخواهند که مناسب این موقعیت مصرعی در تکمیل مصرع شاه بسراید و او فی البداهه میسراید:
«ماه میجستند مردم، آفتاب آمد برون»
این طبع لطیف و حاضرجوابی بسیار مطابق میل و پسند شاه آمد و دستور آزادی او و همراهانش را صادر میکند.
این تنها یکی از حکایتهای شیرینی است که ساخته شده تا در آن از المانها و اصطلاحات ماه رمضان و رؤیت هلال ماه استفاده ادبی و هنری شود.
عید فطر در آثار ادبی
با آمدن عیدفطر حال و هوای عجیب همیشگیاش هم همراهش میآید و روزهداران با دلی پر امید ضمن عبور از یک ماه رمضان دیگر و خوشحالی از یک ماه تلاش و راز و نیاز، به استقبال عید فطر میروند که در کنار عید قربان از بزرگترین اعیاد مسلمانان است. در ایران عزیز نیز این عید عزیز داشته شده و همچون دیگر المانهای ماه رمضان، در بخش هنر نیز نشانههایی از آن را میبینیم. با این تفاوت که عید فطر در نظر همگان شیرین و دلچسب و خوشایند است، مخصوصا برای روزهدارانی که یک ماه کف نفس کرده و ریاضت کشیدهاند و صبر کردهاند و پای بر سر امیال خود نهادهاند و با سپر نفس لوامه به جنگ نفس اماره رفتهاند. شاعران و دیگر هنرمندان هم از همین مردم بودند و دیندار و غیر دیندار، در میانشان بوده و هست.
شاعری درباری به نام امیر معزی از شاعران متقدم، از آمدن عید فطر خوشحال است و ضمن مدح ممدوح و تبریک به مناسبت عید فطر، فرارسیدن ماه شوال را تبریک میگوید:
«رمضان شد چو غریبان ز بر ما به سفر
اینت فرخ شدن و اینت مبارک سفری
شدنش بود به هنگام که از آمدنش
خشک شد هر دهنی تافته شد هر جگری
توبه ما چو یکی شاخ سرافراشته بود
خرد بشکست چو شوال بر او زد تبری
به شب و روزکنون باده کشد مالامال
آنکه در شام و سحر آب کشیدی قدری
بدل آب کنون بادهستان هر شامی
بدل طبل کنون چنگ شنو هر سحری
عید تو فرخ و صوم تو پذیرفته خدای
بر تو بگشاده ز شادی مه شوال، دری»
امیر معزی
تغییر رویکرد شاعران به اصطلاحات دینی و بزمی
در دوره دیگر در ادبیات فارسی، جریان غالب را شاعرانی عارف و عارفانی شاعر تشکیل میدادند و جریانهای فکری نو به عرصه شعر فارسی قدم گذاشته بودند که یا اهل عبادت و تقوا بودند و مستقیما به ستایش دین و مظاهرش میپرداختند و در مدح اعتقاد خویش قدم برمیداشتند یا اینکه عارفانی متشرع بودند که به جای بیان صریح و برهنه، حرف خود را در ساختی هنری و استعاری بیان میکردند.
گفتیم که شعر سبک خراسانی و آذربایجانی پر بود از مجالس بزم و طرب و وصف آن و ناچار اصطلاحات بسیاری از آداب بزم و متعلقاتش وارد شعر فارسی شدند؛ در نتیجه تقابل دوگانهای میان این اصطلاحات و اصطلاحات دینی به وجود آمد و در ادوار بعدی شاعران بزرگی از این تقابل به شکلی دیگر و در خدمت معانی خاص خود بهره گرفتند:
«زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش»
حافظ
«زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی»
حافظ
«ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد»
حافظ
و عارفان شاعری چون مولانا همه ماه رمضان را عید میدانند و سراسر این ماه را نور رحمت و پاککننده روح و دل آدمی و عید فطر را عید وصال میداند:
«مژده دهید عاشقان عید وصال میرسد
ز آنک ندید هیچ کس خود رمضان و عید نی»
مولانا
«آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد
وان نور که دیده دید با ماست
آمد رمضان به خدمت دل
وان کش که دل آفرید با ماست
در روزه اگر پدید شد رنج
گنج دل ناپدید با ماست
کردیم ز روزه جان و دل پاک
هر چند تن پلید با ماست»
مولانا
از طرفی شاعرانی نیز بودند که از اصطلاحات دینی (رمضان و عید فطر و هلال ماه و…) در خدمت عشق و شعر بهره گرفتند که سرآمد تمامی آنها سعدی است:
«مردم هلال عید بدیدند و پیش ما
عید است و آنک ابروی همچون هلال دوست»
سعدی
«دیگران را عید اگر فرداست ما را این دم است
روزهداران ماه نو بینند و ما ابروی دوست»
سعدی
اشعار دوره بازگشت
در شعر شاعران دوره بازگشت نیز بودند شاعرانی که به پیروی از شعرای عراقی، دست به طغیان شاعرانه زده و در جهان شعری خویش برای جلب نظر معشوق با اعتقادات خویش مزاح میکند و برای یار خویش سنگ تمام میگذارد، گو اینکه ممکن است معشوقی در میان نباشد:
«ای ترک ماهروی من ای ماه سروقد
ای سرو و ماهت از دل و جان، بنده و غلام
این ماه روزه ماه تو را چون هلال کرد
ای کز مه صیام به گیتی مباد نام!
گر اوفتد زمام شریعت به دست من
بر جمله دلبران کنم این روزه را حرام
بر جای روزه گویم سی روز میخورند
از شام تا سحرگه و از صبح تا به شام
ترکا! بسی نمانده که این ماه بگذرد
شوال آید و شود آغاز جشن عام
من بر شوم به بام و ببینم هلال عید
وآیم به زیر و کار طرب را کنم تمام
بزمی فراهم آرم و بگذارم اندر او
چنگ و نی و عبیر و می و عود و نقل و جام
پیش تو مژده آرم و بستانم از لبت
بوسی سهچار و زان لب نوشین رسم به کام
وانگاه این تغزل شیرین به روز عید
در وصف عارض تو بخوانم به بزم عام»
داوری شیرازی
رمضان در آثار ادبی دوره معاصر
در نهایت بد نیست که نمونهای از تأثیر اصطلاحات ماه رمضان و عید فطر در شعر معاصر را نقل کنیم:
«بگیر فطرهام اما مخور برادر جان
که من در این رمضان قوت قالبم غم بود»
م. امید (اخوان ثالث)
در شعری معروف از شهریار شیرینسخن
ماه رمضان اینگونه آمده است:
حکمت روزهداشتن بگذار
باز هم گفته و شنیده شود
صبرت آموزد و تسلط نفس
و ز تو شیطان تو رمیده شود
هر که صبرش ستون ایمان بود پشتشیطان از و خمیده شود
عرفان سر کشیده گوش به زنگ
کز شب غره ماه دیده شود
آفتاب ریاضتی که ازو
میوه معرفت رسیده شود
عطش روزه می بریم آرزو
کو به دندان جگر جویده شود
چه جلایی دهد به جوهر روح
کادمی صافی و چکیده شود
بذل افطاری سفره عدلی است
که در آفاق گستریده شود
فقر بر چیدهدار از خوانی
که به پای فقیر چیده شود
شب قدرش هزار ماه خداست
گوش کن نکته پروریده شود
از یکی میوه عمل که درو
کشته شد سی هزار چیده شود
گر تکانی خوری در آن یک شب
نخل عمر از گنه تکیده شود
چه گذاری به راه تو به کزو
پیچ و خمها میان بریده شود
مفت مفروش کز بهای شبی
عمرها باز پس خریده شود
روز مهلت گذشت و بر سر کوه
پرتوِ مانده تا پریده شود
تا دمی مانده سر بر آر از خواب
ور نه صور خدا دمیده شود
در جهنم ندامتی است کزو
دست و لبها همه گزیده شود
مزه تشنگی و گرسنگی
گر به کام فرو چشیده شود
به خدا تا گرسنهای نالید
تسمه از گردهها کشیده شود