«از لحاظ نظری نیز دمیدن اندیشههای جدیدی که از سرزمین مغرب آمده بود و باز شدن دریچههای تازه بدانجا و درک این مطلب که راز پیشرفت آنان نه در سایه توپهای قویتر، بلکه بهواسطه دستیازیدن به گوهر دانش نوین است، مخالفان سنتی مدارس جدید را در اقلیت به سکوت وادار کرده بود. علاوه بر آن، روحانیون نواندیش، مشوق و کارگزار تأسیس مدارس جدید شده بودند. این چنین شد که برپایی و تأسیس مدارس جدید یکی از آرمانهای فرهنگی مشروطه شد و عجیب نیست که همپای تأسیس مجلس شورا در تهران و انجمنهای ایالتی و ولایتی در شهرها مدارس جدید نیز یکی یکی سر برآوردند» (رجائی، 1385، ص 310). اصفهان که پیش از انقلاب مشروطه به تعداد انگشتشماری مدرسه جدید داشت، بعد از وقوع مشروطه، شاهد تأسیس دهها مدرسه جدید در جای جای شهر بود. این مدارس و بنیانگذاران آن را در کتاب «سالنامه معارف اصفهان 1314 ـ 1313» میشناسیم؛ اما چنانکه میدانیم فضای فکری شهرها بعد از انقلاب مشروطه چنان دگرگون شد که لزوم برپایی مدارس نوین و آشنایی نسل جدید با دانش نو بر طبقات شهرنشین آشکار شد. حقیقت آن است که تحولات پس از انقلاب مشروطه و آشفتگی اوضاع و هرج و مرج حاکم، درستی این حکم را بر آگاهان ثابت کرده بود که فقدان دانش نه تنها کشور را در عرصه علمیو صنعتی به عقب برده بلکه بر عرصه سیاست و اخلاق جمعی نیز تأثیر بسیار سوئی گذاشته است. در آغاز 1326ق، یعنی درست یک سال بعد از امضای فرمان مشروطه، روزنامه «انجمن مقدس ملی» که در اصفهان منتشر میشد، پس از ذکر تصویب قانونی مالیاتی نوشت: «اجرای این قوانین دفعتا فقط برای مملکتی است که اهل آن با علم و با دانش و تربیت شده باشند، نه مملکتی که هنوز اغلب وحشی و بیهنر و از متاع علم بینصیب باشند و غالبا بیکار و بی شغل بار آمدهاند و درهر هزار نفر ده نفر باسواد و علم ندارد… هنوز کارخانه آدم سازی مفتوح نشده» (روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، ش6، 20ذیالحجه 1325).
روزنامه دیگری به نام «زایندهرود» که آن هم در اصفهان منتشر میشد، مشارکت سیاسی مردم را ملازم با فهم و درک سیاسی آنان میداند: «در دوره ظلمت و توحش که مبنای حکومت بر تعمیه[ گمراهی]و اغفال ملت و اساس آن بر اقتدارات شخص بوده، به ترقی شعور و عقول عموم وقعی نمیگذارده، بلکه آنرا منافی اغراض و مصالح خویش پنداشتهاند … ولی در این عصر نورانی که مبنای حکومت بر شراکت آزاد یک مملکت در حفظ مصالح عمومیو ترقی آب و خاک خویشتن میباشد، اولین اقدامی که در استقرار و استحکام این نحو حکومت لازم است، همانا ترقی عقول و تنویر اذهان و تزیید مشاعر و احساسات ملت است که موقوف به اصلاحات معارف و تعمیم علم و تسهیل تحصیل بر کافه افراد ایرانی میباشد» (روزنامه زایندهرود، ش45، 26ذیالحجه 1328). و تا بدانجا پیش میرود که آزادی سیاسی را محصول فرهنگ دیده و آزادی بدون فرهنگ را مضر میبیند: «معلوم است اگر آزادی را به درخت تشبیه کنیم، بایست آن درخت در باغستان مدارس غرس شود و به آب معرفت و علم آبیاری گردد … وگر نه آن درخت ثمری نخواهد بخشید …. سیاست مملکت را به دست جاهل سپردن، ضررش بر مملکت کمتر از استبداد نیست. بیجهت نیست که در ممالک متمدنه تعلیم اجباری قرار دادهاند و در سال کرورها صرف مدارس و مکاتب مینمایند» (روزنامه زاینده رود، ش 11، 13جمادیالاول 1327).
تحصیل در سادات چهارسوقیها در این فــضــای فــکــری بـــود که در 1331ق/ 1292ش در محله چهار سوق شیرازیها مدرسهای به نام «سادات» به مدیریت سید محمدباقر حسام السادات تأسیس و پس از چندی به «نوبهار» موسوم شد (عسکرانی، 1398، ص 183)، چند سالی به کار خود ادامه داد؛ اما در 1338ق مانند بعضی از همتایان خود که نتوانسته بودند سطح علمی خود را بالا برده و رضایت مخاطبان را جذب کنند و در آستانه تعطیلی قرار داشتند، به ناچار زیر «برند» یک مدرسه موفق به نام «مدرسه گلبهار» رفتند. این مدرسه گلبهار را شخصی به نام سید سعید نائینی تأسیس کرده و به مدیریت ضیاءالدین جناب به کار مشغول بود. مدرسه بهخاطر خوشآوازه بودنش در 1335ق تا 1337ق سیاست خرید امتیاز مدارس دیگر و تأسیس شعباتی در اقصانقاط شهر اصفهان را در پیش گرفت. دلیل این فرایند این بود که «درآن وقت توجهات عمومی به مؤسسات گلبهار بود و در هر محل شعبه دایر میکرد، سایر مدارس به ناچار یا بایستی منحل شوند یا به مؤسسین مدرسه گلبهار واگذار گردند»(سالنامه دبیرستان فرهنگ اصفهان، 1329، ص4).
به این ترتیب مدرسه نوبهار نیز به شعبهای از گلبهار تبدیل شد و در چهارچوب مدیریت این مدارس درآمد. سطح علمی مدارس گلبهار آنقدر بالا بود که در 1338ق، مدیر مدرسه اصلی، یعنی سید ضیاء جناب، یکی از شاگردان کلاس اول عالی مدرسه گلبهار را مأمور مدرسه تازه خریداری شده کرد. این جوان فعال و با هوش «مجید میراحمدی» نام داشت. مجید میراحمدی که در واقع مؤسس واقعی مدرسه فرهنگ است در 1272ق در اصفهان به دنیا آمد و پس از تحصیل علوم جدید در مدرسه گلبهار در ذیالحجه 1333ق موفق به اخذ تصدیقنامه از مدرسه گلبهار شد.
این فرایند در سالنامه معارف اصفهان (1314 ـ 1313) چنین ذکر شده است: «مدرسه سادات در سال 1331 قمری در محله چهارسو به مدیریت سید محـــمـــدباقــر حســامالســادات (نقیبی اصفهانی) تأسیس و از راه اعانه و شهریه محصلین اداره میشد. بعدا به اسم مدرسه نوبهار موسوم و سپس موقتا به اداره مدرسه گلبهار منتقل و به ضمیمه مدرسه اسلامیه و باقریه، به نام شعبه گلبهار و پس از آن به اسم مدرسه چهارسو موسوم و به آقای مجیدالدین میراحمدی واگذار و ایشان مدرسه مزبور را به نام مدرسه فرهنگ ادامه داده و تاکنون تحت نظر و مدیریت مشارالیه باقی و دایر است»(سالنامه معارف اصفهان 1314، ص9). به موجب احصائیهای که در همین سالنامه معارف انتشار یافته است، مدرسه فرهنگ در سال تحصیلی 1314 ـ 1313 قسمت دبیرستان آن، تعداد 95 نفر شاگرد داشت که پنج نفر معلم به تعلیم آنها مشغول بودند. این دبیرستان در کنار دبیرستانهای صارمیه، گلبهار، بهشت آیین و… جزو مدارس ملی، یعنی غیر انتفاعی، محسوب میشد (همان، ص53). همچنین از آنجا که مدارس مذکور بهصورت دبستان و دبیرستان بودند، در همین احصائیه دبستان ملی فرهنگ نیز دارای 253 شاگرد بود که 10 نفر معلم داشتند (همان، ص55). دبیرستان فرهنگ در بدو تأسیس شش کلاس (اول تا ششم ابتدایی) بیشتر نداشت. پس از چندی بهتدریج سالهای اول و دوم و سوم دبیرستان نیز به آن اضافه شد. این وضع تا هنگام مرگ شادروان مجید میراحمدی، مؤسس دبیرستان، ادامه داشت (سالنامه دبیرستان فرهنگ، 1336، ص 15). به همین خاطر آنجا را معمولا «آموزشگاه» مینامیدند، نه دبیرستان یا دبستان. چنان که پیشتر آمد، محل این آموزشگاه در خیابان طالقانی فعلی، نزدیک چهارسو شیرازیها، بوده است.
نگاهی به فعالیتهای نویسنده تاریخ جراید و مجلات ایران
در 1327ش زمانی که مجید میراحمدی به واسطه بیماری درگذشت، ریاست مدرسه فرهنگ به «محمد صدرهاشمی» سپرده شد. او در 1284ش در محله شمسآباد اصفهان از پدری به نام سید مهدی، از روحانیون و سادات اصفهان، دیده به جهان گشود. پس از کسب مقدمات و مکتب، به مدرسه صدر اصفهان رفت و درس طلبگی را آغاز کرد. هم زمان به علوم جدید نیز روی آورد و در مدرسه صارمیه اصفهان شروع به تحصیل کرد. او پس از کسب دیپلم، در مدرسه اتحاد و نیز دبیرستان گلبهار مشغول تدریس شد. مدتی بعد محمدصدرهاشمی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دانشسرای عالی رشته زبان فرانسه را انتخاب کرد؛ اما علاقه او به ادب فارسی موجب شد در دانشکده معقول و منقول رشته ادبیات فارسی را هم زمان ادامه دهد و سرانجام در 1317-1316 از هر دو دانشکده فارغالتحصیل شد. پس از چند سال تدریس در مدارس زنجان و ملایر، سرانجام در 1319 محمدصدرهاشمی برای تدریس به زادگاهش اصفهان منتقل شد و تا پایان عمر در این شهر زیست. در این زمان که شروع به نگارش کتاب ارزشمند «تاریخ جراید و مجلات ایران» کرده بود، به نوشتن مقالات علمی و تاریخی در مجلات یادگار، وحید، یغما و فرهنگ و نیز روزنامههای نقشجهان و سرنوشت نیز مشغول شد. محمد صدرهاشمی از1367ق/1327ش به دبیرستان فرهنگ رفت و مدیریت این مدرسه را برعهده گرفت. تا پایان عمر، صدرهاشمی مدیریت این مدرسه را که در خیابان طالقانی بود در دست داشت.
در 1338ش بعد از تأسیس دانشکده ادبیات در اصفهان، از آنجا که وزارت فرهنگ آن زمان استاد دانشگاه در اختیار نداشت، لذا از فرهنگیان فرهیخته شهر برای تدریس در کلاسها کمک خواسته شد که افرادی مانند محمدصدرهاشمی، محمد مهریار و علیاکبر ابرقویی از آن جمله بودند. صدرهاشمی تا پایان عمر و با وجود مشکلاتی که در بینایی و چشم او ایجاد شده بود از فراگرفتن علم و پژوهش دست نکشید. او سرانجام در 30 فروردین 1344 در اصفهان دار فانی را وداع گفت و در آرامگاه خانوادگی در تخت فولاد به خاک رفت.
دبیرستان فرهنگ در دوران صدرهاشمی
شاید بتوان گفت 1327ش تا 1344 یکی از نقاط اوج دبیرستان فرهنگ باشد. وقتی مدیریت یک موسسه فرهنگی به دست شخص خلاق و هنرمندی مانند محمد صدرهاشمی میافتد، کسی که ابتکارهای علمی او را در کتاب تاریخ جراید و مجلات دیدهایم، و البته همان زمان ریاست کتابخانه فرهنگ را نیز داشت، میتوان تصور کرد این نوع ابتکارها را هم در مدیریت موسسه زیر نظرش به کار برده باشد. شاید اولین اقدام صدرهاشمی پس از نشستن بر صندلی مدیریت مدرسه این بود که کادر آموزشی مدرسه را به روزرسانی کرد: «چون اوضاع دبیرستان بر اثر کسالت ممتد مرحوم میراحمدی چندان رضایتبخش نبود، آقای صدرهاشمی بلادرنگ اقدام به اصلاحات اساسی نموده و من جمله چند تن از دبیران و آموزگاران آموزشگاه را که چندان مناسب برای این کار نبودند، از خدمت برکنار و به جای آنان دبیران و آموزگاران مبرزی انتخاب نمودند» (سالنامه دبیرستان فرهنگ، 1329، ص43). در قدم بعد، صدرهاشمی مجوز تأسیس کلاسهای بیشتری از پایه دبیرستان را اخذ کرد و کلاسهای دبیرستان را که تا مرگ میراحمدی فقط کلاسهای اول و دوم و سوم بود، به کلاسهای بالاتر ارتقا داد. در سالنامه دبیرستان مذکور راجع به سال 1336 میخوانیم: «پس از 1330شمسی سالهای چهارم و پنجم دبیرستان بدان افزوده شد و فعلا دبستان و دبیرستان فرهنگ جمعا یازده کلاس دارد» (سالنامه دبیرستان فرهنگ، 1336، ص16). انتشار این دو «سالنامه» که در دستان شماست نیز از ابتکارهای محمد صدرهاشمی بود. درباره درآمدهای این دبیرستان در همین سالنامه میخوانیم: «مخارج این دبیرستان قسمتی از آن از کمکهای اداره فرهنگ و بقیه از شهریه دانش آموزان اداره میگردد» (همان).
فعالیتهای دانش آموزان در دبیرستان فرهنگ، مانند سایر دبیرستانهای درجه اول شهر، شامل طیف وسیعی از فعالیتها میشد که در سالنامههای دبیرستان منعکس شدهاند. این انجمنهایی که در دبیرستان فرهنگ تشکیل شده و بدین ترتیب مشارکت دانش آموزان در امور مدرسه را روشن میکند، بدین قرار بودند: انجمن سالنامه، انجمن ورزشی، انجمن کارهای دستی، انجمن ادبی، انجمن نشریه، انجمن مکالمات انگلیسی، انجمن روابط با دانش آموزان خارج (سالنامه دبیرستان فرهنگ، 1336، ص 107).
اطلاعات ما از دبیرستان فرهنگ، بعد از فوت محمد صدرهاشمی، بسیار اندک است؛ حتی مورخ آموزشوپرورش اصفهان، دکتر محمدرضا عسکرانی، نیز چیز تازهای بهدست نیاورده است. گویا بعد از فوت صدرهاشمی دبیرستان فرهنگ به شخصی به نام «سید جلیل خاتونآبادی» میرسد که از وراث صدرهاشمی بود. جمله پایانی عسکرانی درباره دبیرستان و دبستان فرهنگ این است: «با همه کوششهایی که انجام شد، دبیرستان فرهنگ هرگز آن جایگاهی را که در ابتدای تأسیس یا اوایل ریاست صدرهاشمی داشت، به دست نیاورد و نام او در بین انبوه دبیرستانهای نوبنیاد، به آرامی فراموش شد» (عسکرانی، 1398، ص 195).
سال شکوفایی جراید مدرسهای
انتشار سالنامه در مدارس در دهه سی یکی از فعالیتهای مرسوم مدارس بوده است. شاید بتوان گفت شخص بافرهنگی مانند آقای «کاظم معصومخانی» که از 1334 ریاست اداره فرهنگ استان را برعهده داشت، در این میان بیتأثیر نباشد؛ چرا که در همین سالنامه دبیرستان میخوانیم: «توجه خاص ایشان به پیشرفت کارهای اجتماعی در مدارس یکی از خدمات ذیقیمت ایشان به بالابردن سطح فرهنگ دانشآموزان میباشد» (سالنامه دبیرستان فرهنگ، 1336، ص6). این حرکت فرهنگی در بسیاری از دبیرستانهای اصفهان نیز به راه افتاده بود؛ بهطوریکه لااقل سه دبیرستان اصفهان (سعدی، ادب و فرهنگ) دارای سالنامههایی برای سال تحصیلی 1336 ـ 1335 هستند. علاوه بر این نوع سالنامهها، هرکدام از دبیرستانها به انتشار روزنامههای دیواری و نشریههای جانبی نیز دست میزدند. مورد خاص برای دبیرستان فرهنگ «نشریه ندای فرهنگ» است که در سالنامه به آن اشاره شده است. در آنجا گفته شده است که نشریه ندای فرهنگ هر بار هزار نسخه چاپ شده و بین دانش آموزان مدرسه توزیع میگردید (سالنامه دبیرستان فرهنگ، 1336، ص103). در مراسمی که در خود دبیرستان فرهنگ برای توزیع جوایز و با حضور رئیس فرهنگ برگزار شد، صدرهاشمی که از اصحاب قلم آن روز اصفهان نیز بود، خاطره کوچکی را یادآوری میکند که نشان میدهد در آن سال در اصفهان بیش از پنجاه نشریه مخصوص مدارس به چاپ میرسیده است. صدرهاشمی با اشاره به نشریههایی که در آن مراسم بر در و دیوار سالن سخنرانی نصب بود، افزود: «این نشریهها قسمت کوچکی از مجموع نشریههایی است که در تمام دبستانها و دبیرستانها منتشر گردیده و چند روز قبل که برای قضاوت درباره نشریهها به اداره فرهنگ دعوت شده بودم، در آنجا متجاوز از پنجاه نشریه به صور و اشکال گوناگون مشاهده نمودم که همه حکایت از فعالیت بینظیر دانشآموزان میکرد»(سالنامه دبیرستان فرهنگ، 1336، ص 97). به طور مسلم یافتن این نشریات و در اختیار پژوهشگران نهادن آنها، میتواند خدمت فرهنگی بزرگی محسوب شود. این سالنامهها در شناخت و ترسیم فضای فکری و آموزشی آن دوران کمک زیادی میکنند. محققان با مراجعه به آنها تصاویر زنده و بیواسطهای از اوضاع آموزشگاههای آن دوران بهدست میآورند.