از کودک که حرف می‌زنم از که حرف می‌زنم؟

بالانویس

پیش از هرچیز باید بگویم که من تمرین روزنامه‌نگاری می‌کنم. روزنامه‌نگار وظیفه اصلی‌اش نقد است و کنکاش و بازتاب آنچه به چشم نیامده است؛ اگرنه آن کارها که انجام شده را همه می‌بینند و برایش هورا می‌کشند. این نکته را برای این منظور گفتم که اگر ادامه این متن قرار نیست برای کسی یا نهادی کف بزند، به این معنا نیست که منِ نگارنده کارهای انجام شده در راستای تبدیل شدن اصفهان به شهر دوستدار کودک را ندیده‌ام. فقط در مقام ناصح مشفق برآمده‌ام تا از کاستی‌هایی بنویسم که به نظر می‌رسد باید بهتر دیده شوند.

 

تاریخ انتشار: 09:06 - سه شنبه 1400/03/4
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه

اصل ماجرا

همواره و در طول دست‌کم تمام سال‌های پس از جنگ تحمیلی، سیاست‌های شهریِ کلان‌شهرها در ایران، در مظانِ این اتهام بوده‌اند که کمی طبقاتی برنامه‌ریزی می‌شوند. شاید این موضوع در درجه اول با شهر دوستدار کودک بی‌ارتباط به نظر برسد، اما واقعیت آنجاست که در تبدیل اصفهان به شهری که خواسته‌های کودکانش در وضعیت اجتماعی، فرهنگی، قانون‌گذاری و حتی معماری شهری در اولویت قرار می‌گیرد، باید نیم‌نگاهی به این ارزیابی داشت. این‌که اصفهان در راستای تبدیل شدن به یکی از شهرهای دوستدار کودک قدم بر می‌دارد به خودی خود ارزشمندترین موضوع در این راستاست و اساسا تبدیل‌شدن این موضوع به یکی از دغدغه‌های اصلی مسئولان شهری، نویددهنده است؛ اما در این میان چند پرسش مطرح می‌شود: پرسش اول این‌که، آیا به موازات پیوستن این شهر به پیمانی که طی آن اصفهان جزو شهرهای دوستدار کودکان محسوب می‌شود، نباید موضوعاتی فورا مورد توجه قرار بگیرد؟ برای مثال، موضوع محیط‌های بازی کودکان، امنیت این محیط‌ها، وضعیت مبلمان شهریِ مناسب کودکان، بهداشت (محیطی و روانی)، آلودگی هوا و جز آن؟ در باره پارک‌ها و محیط‌های بازی مناسب کودکان، باید اذعان داشت که وضعیت به‌شدت طبقاتی است؛ یعنی به‌رغم این‌که اصفهان جزو شهرهایی است که به‌حق پارک‌ها و فضاهای سبز عمومی زیادی دارد، اما از نظر تناسب با مراحل رشد کودکان، باید اذعان داشت که در همه محله‌ها این امکانات کافی نیست و متأسفانه در محلات اصطلاحا پایین شهر این وضعیت نازل‌تر هم می‌شود.

دسترسی‌نداشتن به مکان مناسب بازی که مشخصا با فضای سبز و پارک متفاوت است، برای کودکان و خانواده‌هایشان وضعیت بغرنجی ایجاد می‌کند. بسیاری از متخصصان طراحی مبلمان شهری بر این عقیده‌اند که هیچ‌یک از مبلمان شهری اصفهان برای کودکان متناسب‌سازی نشده است. البته من در مقام این ادعا نیستم؛ اما لااقل در مناطق حاشیه شهر یا پایین شهر به وضوح می‌توان شاهد بود که مبلمان شهری مشخصا برای گروه‌های دیگر هم گاهی متناسب نیست. از طرفی در شهری که بسیاری از روزهای سالش را در آلودگی هوا به سر می‌برد، طرح این درخواست از مسئولان شهری واجب است تا با همکاری با سایر نهادها و سازمان‌ها، وضعیتی بهتر لااقل از نظر هوای سالم برای بازی بچه‌ها فراهم آورند.

اما پرسش اساسی اینجاست: وقتی به‌طور مشخص شاهد نابرابری در دسترسی به امکانات شهری میان محله‌های برخوردار و کمتر برخوردار هستیم، آیا صحبت از شهر دوستدار کودک ادعای درستی است؟ به علاوه، آیا شهر ما به‌سمتی می‌رود که همه کودکان، از هر طبقه، نژاد، وضعیت خانوادگی و البته وضعیت جسمی بتوانند در آن احساس امنیت، شادی و تعلق کنند؟ آیا شهر دوستدار کودک برای کودک کار، کودک مهاجر، کودک معلول، کودک کم‌برخوردار، کودک حاشیه‌نشین و سایر کودکانی که نیازهای ویژه دارند، برنامه‌ریزی کرده است؟

واقعیت اینجاست که این‌ها هم کودک هستند. شاید باید دوباره از خودمان بپرسیم، وقتی مسئولان شهری از کودکان حرف می‌زنند، از کدام کودکان صحبت می‌کنند؟ هر کدام از این کودکان نیازهایی دارند که با کودکان طبقه متوسط و بالای جامعه متفاوت است، نیازهایی که لازم است برای تبدیل شدن اصفهان به شهر دوستدار کودک دیده شوند؛ اگر نه بیم آن می‌رود که شهری داشته باشیم که فقط کودکان طبقه متوسط و بالا را دوست داشته باشد.

چاره چیست؟ پیشنهاد چیست؟

واقعیت آنجاست که برای بسیاری از کودکانی که ذکر شد، نیازهای اولیه هم در دسترس نیست. پس احتمالا چاره فقط و فقط در حیطه معماری و فضای شهری نمی‌گنجد. شاید کودک کاری که نان‌آور خانه محسوب می‌شود، اگر در محل سکونتش بهترین پارک هم احداث شود، هرگز به آن سری نزند. اما شاید بد نباشد که مسئولان شهری در کنار برنامه‌ریزی‌های معمول، کارگروه‌هایی ویژه برای بررسی وضعیت این کودکان هم تشکیل دهند و البته از بدنه جامعه مدنی، سازمان‌های مردم‌نهاد و خیران هم دعوت کنند تا دست در دست هم به خواسته‌های این کودکان هم رسیدگی شود.

بد نیست تا اگر دفعات بعدی قرار است کودکی پشت تریبونی برود، کودک کار، کودک مهاجر یا کودکی از گروه‌های دیگری هم باشد و خواسته‌های آن‌ها هم مطرح شود، خواسته‌هایی که شاید برای ما ساده به نظر برسد؛ مانند داشتن فضای سبز در محله. یا حتی خواسته‌هایی که ممکن است شهرداری را وا دارد تا با سازمان‌های دیگر وارد همکاری شود. واقعیت آنجاست که برای داشتن شهری که واقعا کودکانش را دوست بدارد، لازم است نگاه کنیم و همه کودکان را بیابیم و همه کودکان را یک اندازه دوست داشته باشیم.