میپرسید چطور؟! ادامه متن را بخوانید و اگر فیلم را دیدهاید، شما هم نظرتان را بنویسید و برای روزنامه ارسال کنید؛ مخصوصا اگر نوجوان هستید. در ضمن اگر خبرنگاری شغل شماست یا نوجوانی هستید که دوست دارید خبرنگار شوید، فیلم خبرنگار را نبینید؛ اما اگر به گردشگری و میراث ناملموس علاقهمند هستید، این فیلم را تماشا و سفر مجازی به بوشهر و خلیجفارس را تجربه کنید.
سیوچهارمین جــشــنـواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان با فیلمهای مختلفی که امــسال هم مثل سال گذشته به دو صــورت آنلاین (به صورت رایگان برای همه) و غیرآنلاین پخش شدند، برگزار شد. یکی از فیلمهایی که من به دلیل نامش دوست داشتم حتما تماشایش کنم، فیلم خبرنگار بود که در آخرین روز جشنواره بخت دیدنش را به دست آوردم؛ اما ماجرا آنطور که فکر میکردم، پیش نرفت؛ وَرِ گردشگری شخصیتم با دیدنش ذوقزده شد؛ ولی وَرِ روزنامهنگارانه شخصیتم هر دقیقه از تماشایش حرص خورد و زجر کشید!
سفر مجازی بوشهر با سامو
بوشهر برای من یعنی آبی و طلایی، یعنی گرمای دوستداشتنی و باد که از روی خلیجفارس عزیز در کوچهپسکوچههای شهر میوزد و مـردم یـــادگـــرفــتــــهانــــد خانههایشان را طوری بسازند که راه باد را سد نکند؛ چون معتقدند برکت از خانهشان میرود. بوشهر مساوی است با موسیقی، خندههای از عـمــق جـــان، قلیهماهی، بستنی ساحلی حتی در زمستان، لهجه بوشهری، میگو پفکی، پارک تیوی. حالا فکر کنید فیلمی ساخته شده باشد که لوکیشنش بوشهر است و شما میتوانید 75 دقیقه به تماشای فیلمی بنشینید که در کالبدی چنین درخشان اتفاق میافتد. در فیلم، بندر بوشهر و اسکله صیادی را میبینیم. با بعضی از رسوم ناخداها آشنا میشویم. مهارت سنتی ساخت لنج ایرانی و دریانوردی با آن در خلیجفارس (Traditional skills of building and sailing Iranian Lenj boats in the Persian Gulf) را که نامش در فهرست میراث جهانی بشر به نام ایران ثبت شده مشاهده میکنیم. در کوچهپسکوچههای آشنای محلههای قدیمی بوشهر همراه با سامو و نوجوانان فیلم قدم میزنیم و همهچیز خوب است تا زمانی که موضوع فیلم و روند پیشرفت داستان را در نظر نگیریم!
پزشکشدن اینقدر آسان است؟!
ابراهیم فروزش در جدیدترین فیلمش داستان پسربچهای بوشهری را روایت میکند که یک روز صبح میبینیم قرار است بهجای فردی که به سفر رفته، در جایگاه پزشک در بیمارستان شاغل شود. رئیس بیمارستان به او میگوید خودت برو یک بیمار پیدا کن، بیماریاش را تشخیص بده، درمان کن و بعد بیا برای من تعریف کن! پسرک میگردد و نمییابد. رئیس دعوایش میکند و میگوید تو هیچوقت پزشک نمیشوی. پسرک میرود بالاخره یک بیمار در خانوادهاش پیدا میکند، داروهای مختلفِ مندرآوردی برایش تجویز میکند و قدمبهقدم هم میآید برای رئیس بیمارستان و مردم تعریف میکند. دستِ آخر که بالاخره درمانی نیمبند پیدا میکند، برمیگردد پیش رئیس بیمارستان میگوید مدرسهها باز شده و من میروم سراغ درس و کتاب و مدرسه. این درمان نیمبند و این بیمار برای شما، هر کاری دوست داری انجام بده!
فیلمی که روزنامهنگاری را به فنا داد!
داستانی که تعریف کردم، «مندرآوردی» بود. فیلمنامهنویس فیلمِ خـبـرنــگــار به خودش اجازه نداده چنین چــیــزی را روی کاغذ بیاورد، شاید چون به عقل جوردرنمیآمده و قرار هم نبوده فروزش «پاتال و آرزوهای کوچک» بسازد. اما اگر یکشبه پزشکشدن یک نوجوان عجیب است، به نظر آقایان نویسنده و کارگردان و تهیهکننده و… یکشبه خبرنگار شدن یک نوجوان اصلا عجیب نیست. همین میشود که نقش اول فیلم، یعنی ساموی نوجوان زیر 18 سال، در فیلم خبرنگار به دنبال سوژهای که مناسب سنش نیست میرود و سردبیر نشریه که شخصی است با کاراکتری شبیه خنزرپنزرفروش، سامو را به دنبال تهیه «گزارش تحقیقی» میفرستد؛ نوعی از گزارشنویسی که جزو سختترین شاخههای روزنامهنگاری است و به سابقه و آموزش ویژه نیاز دارد. تازه اسمش را میگذارند تهیه خبر؛ در حالی که مخاطب در اصل، دارد مراحل تهیه یک شبهگزارش تحقیقی را میبیند؛ بنابراین واقعیت این است که فیلم خبرنگار در اصل «خبرنویسی»، «خبرنگاری»، «گزارشنویسی تحقیقی» و «مطبوعات محلی» را با هم و یکجا در نظر نوجوانان به فنا میدهد!
خبرنگار چطور متولد شد؟!
تهیهکننده فیلم خبرنگار درباره شکلگیری و ساخت فیلم در گفتوگو با خبرنگار سینمایی صبا، از ایده زندهیاد اصغر عبداللهی و طرح اولیه فیلم به قلم او خبر داده است. سیدعلیرضا سبطاحمدی گفته است: «در جلسات متعددی که با هم داشتیم طرح را گستردهتر کردیم و درنهایت با همکاری ابراهیم فروزش بهعنوان کارگردان روند شکلگیری و تولید این کار آغاز شد.» نام اصغر عبداللهی که به میان میآید به یاد سفرنامهها، گزارشها و یادداشتهای او در مجله گردشگری همشهری، سرزمین من و داستانهایش در مجله همشهری داستان میافتم. او، کارگردان، فیلمنامهنویس و داستاننویسی بود که در سال 1370 سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم فجر را هم از آن خود کرد. عبداللهی که متولد آبادان بود، کمتر از یک سال پیش از دنیا رفت.
مشاور روزنامهنگاری کودک و نوجوان نداشتیم؟!
نکته جالب دیگر این است که سبطاحمدی در بخشی از مصاحبهاش با خبرگزاری صبا در 18 مهر امسال، از مسئولان برای فراهمنکردن زیرساختهای لازم و سیاستهای غلط که سبب شده الگوهای نامتعارف غربی برای کودکان و نوجوانان شکل بگیرد، هم انتقاد کرده است. البته حرف درستی است؛ اما از او که این دغدغه را داشته هم انتظار میرود که زحمات را در مسیر درست متقبل شود؛ مثلا اینکه با همفکری دستاندرکاران فیلم، در کنار «مشاور انتظامی» که در تیتراژ فیلم نامش را دیدیم، «مشاور کودک و نوجوان» و «مشاور روزنامهنگاری و رسانه» را هم به کار گیرد که فیلم، نقصهای کمتری داشته باشد. مخصوصا وقتی میدانیم در کشور چهرههای معتبری وجود دارند که در حوزه «روزنامهنگاری کودک و نوجوان» کار کردهاند و میتوانند مشاوران امینی در چنین فیلمهایی باشند. این را من در جایگاه روزنامهنگاری که عاشق خبرنگاری است و کارش را از نوجوانی با روزنامههای مخصوص نوجوانان و سپس با روزنامه محلی شروع کرده، میگویم. اگر در حوزه مطبوعات محلی پایمان در گل مانده، اگر در حوزه مطبوعات ملی هزار و یک نقصان داریم، اگر تعداد روزنامهنگاران و خبرنگاران خبره و تخصصیمان بسیار اندک است و «کارآموزان خبرنگاری» همهجا خودشان را «خبرنگار» معرفی میکنند، ریشهاش همینجاست؛ در عدم شناخت جامعه از مطبوعات و شغل خبرنگاری و روزنامهنگاری؛ شغلی که سهل و ممتنع است و همین هم پرداختن به آن را سخت و خطرناک میکند.
پشتپردهها از سریال «سامو بندری» تا فیلم «خبرنگار»
اما یک نکته دیگر را هم نباید نادیده گرفت؛ تبدیل سریال به فیلم! در خبری که 22اسفند1396 در خبرگزاری ایسنا منتشر شده، آمده: «سیدعلیرضا سبطاحمدی از ادامه تصویربرداری اولین سریال ابراهیم فروزش در بندرگاه هلیله بندر بوشهر خبر داد. به گفته او، در حال حاضر ابراهیم فروزش اپیزود “حرفه: خبرنگار” از سریال سامو بندری را کارگردانی میکند. این سریال در ۳۵ قسمت و ۵ اپیزود هفت قسمتی که هر قسمت ۴۵ دقیقه است ساخته خواهد شد.» طبق این روایت، این اولین سریال کارگردان محسوب میشده است؛ کارگردانی که ساخت فیلمهای بچههای نفت، خمره، کلید، هامون و دریا، زمانی برای دوست داشتن، سنگ اول و شیر تو شیر و دریافت دهها جایزه معتبر بینالمللی و ملی از جشنوارهها و فستیوالهای فیلم دنیا را در کارنامه کاریاش دارد و همچنین داوری بسیاری از فستیوالهای معتبر فیلم را هم انجام داده است. وقتی درباره فروزش صحبت میشود از او با عنوان کارگردانی یاد میکنند که محور کارهایش پرداختن به جوانان، نوجوانان، خانواده و ارتباطات فامیلی و قومی و فرهنگ قومیتهای مختلف است. سابقه آشنایی من هم با کارهای او به یک دهه پیش، زمان اکران فیلم «شیر تو شیر» در بیستوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان و گزارشی که برای مجله سینمایی 24 همشهری نوشته بودم، برمیگردد.
سیر آفاق و انفس سامو به دنبال مجهولالهویهای به نام «خبر»
حسن پورشیرازی، مهدی فقیه و مائده طهماسبی از جمله بازیگران نامآشنای فیلم هستند. این فیلم هم در گروه نوجوان مرکز سیمافیلم تهیه شده است.در روایت خبرگزاری فارس به تاریخ 3آذر1396، از داستان فیلم آمده: «ناخدا صبور و خانوادهاش در بندری کوچک در نزدیکی بوشهر زندگی میکنند. ناخدا از معتمدان بندر است و اهالی بندر او و خانوادهاش را به خوبی میشناسند. سامو تنها پسر و فرزند کوچک اوست که ماجراجوییهای زیادی میکند و ناخدا را به دردسر میاندازد. ناخدا با صبوری و به همراه خانوادهاش سعی میکند مشکلات پیشآمده برای سامو را حل کند و آرامش را دوباره به خانواده بازگرداند. اما دوباره سامو ماجراجویی جدیدی میکند. اصغر عبداللهی نیز با انرژی تمام در حال نگارش قصهها میباشد و تاکنون سه فصل از مجموعه 35 قسمتی این سریال را به نگارش درآورده است.»اما امسال در توصیف داستان فیلم در خبرگزاری صبا این متن را میخوانید: «شخصیت اصلی این داستان (سام) نوجوانی بوشهری است که تلاش میکند در تابستان مهارتی را بیاموزد و مشغول به کار شود. از آنجایی که او علاقهمند به فعالیت در حوزه خبرنگاری است با معرفی پدر یکی از دوستان، وارد دفتر روزنامهای محلی میشود
و… .»نکته مهم این است که در فیلم «تلاش برای مهارتآموزی در تابستان» را تقریبا نمیبینیم و شخصیت سردبیر داستان هم از روش «تحقیر» و «آزمونوخطا» برای خبرنگارکردن نوجوانی که آمده مهارت بیاموزد، استفاده میکند. نه جایی از داستان، روزنامهنگاری به سامو میگوید خبرنگاری یعنی چه و نه سامو مطالعهای حداقل اینترنتی، دراینباره انجام میدهد. سامو را همان اول پشت لپتاپ میبینیم و مشغول نوشتن گزارشی که از نظر نگارشی غلطهایی دارد. بعد در بخش دیگری از فیلم، سامو چند ورق کاغذ بهعنوان گزارش تحویل سردبیرش میدهد که با واکنش منفی و تحقیرآمیز روبهرو میشود؛ اما عزم نوجوان با این رفتار تحقیرآمیز جزم میشود و میرود دنبال مجهولالهویهای به نام «خبر» که نه سامو میداند چیست، نه سردبیر درکش کرده و نه مخاطب بعد از پایان فیلم متوجه معنایش میشود.