علاقه کودکان و نوجوانان نسبت به ادبیات وحشت
حمیدرضا شاهآبادی که مهمان اول این برنامه بود، ضمن ابراز خرسندی از مشارکت در این برنامه، اظهار کرد: «امروزه نوجوانان ایرانی مثل بیشتر نوجوانان دنیا، در حال نشان دادن علاقه به ادبیات وحشت هستند و این موضوع باعث شده که ناشران حجم زیادی از کتابها را با این موضوع وارد بازار کنند. طبیعتا وقتی حجم آثار در یک موضوع زیاد میشود قطعاً آثار خوب و بد با هم به بازار میآید و ما با این سوال مواجه می شویم که آیا باید کودکان ما این آثار را بخوانند یا باید جلوی انتشار اینگونه آثار را گرفت؟» شاهآبادی اذعان کرد که نمیتوان منکر این علاقه در کودکان و نوجوانان شد. بنابراین بهجای نفی این موضوع باید به از آن به عنوان یک فرصت نگاه کرد.
این پژوهشگر حوزه ادبیات کودک و نوجوان با اشاره به اینکه در سالهای اخیر این جریان در تمامی کشورهای دنیا و در ایران رشد پیدا کرده اما در عمده آثاری که امروز در این حوزه به دست ما میرسد ترجمه از کتابهای آمریکایی و اروپایی است، گفت: «ما با گونهای مواجه هستیم که احساس میکنیم یک پدیده خارجی است، اما واقعا اینگونه نیست ما در ادبیات فارسی نمونههای بسیاری از ژانر وحشت را داریم؛ کتابهایی مانند «فرج بعد از شدت»، «هزار و یک شب» و یا داستانهایی مانند «مسجد مهمانکش»، داستانهای مثنوی مولوی و یا هفت پیکر نظامی هرکدام رگههایی از داستانهای شگفت و ترسناک را در خودشان دارند. بر این اساس ادبیات فارسی میراثی از ادبیات و داستانهای وحشت را دارد و ما میتوانیم به داشتههای گذشته خودمان مراجعه کنیم.»
ویژگیهای ادبیات وحشت
در ادامه این سمینار، شاهآبادی در مورد ویژگیهای ادبیات اینگونه گفت: «ویژگیهای خاصی در ادبیات وحشت وجود دارد که باعث میشود خواننده از آن بهره بیشتر داشته باشد. این گونه ادبیات حسهای مختلف خواننده را تحت تاثیر قرار میدهد و جلب داستان میکند و ما را در موقعیتی قرار میدهد که میتواند ترس، اضطراب و دلهره دیگران را ببینیم. این در شرایطی است که خودمان احساس امنیت می کنیم. یعنی ما خودمان در یک اتاق آرام و ساکت بدون هیچ مشکلی نشستهایم و در حال خواندن شرح وقایع هولناکی هستیم که بر شخص دیگری میگذرد. این موضوع به ما این امکان را میدهد که در عین داشتن امنیت خاطر، در احساسات آن فرد شریک شویم و حس امنیت خودمان را بیشتر درک کنیم و از آن هم لذت ببریم. بنابراین بخشی از لذتی که ما از ادبیات وحشت میبریم به دلیل این است که ما میتوانیم در تجربه آزار و دلهره دیگران شریک شویم که از نظر فیزیولوژیک مشخص شده که در بدن ما انسانها بخشی وجود دارد که از آن به عنوان “اعصاب آینهای” یاد میشود. در واقع اعصاب آینهای به ما این امکان را میدهد که در تجربههای دیگران سهیم شویم و تاثیر آن تجربه را در خودمان داشته باشیم.»
این نویسنده کودک و نوجوان در ادامه به تاثیر و قابلیت انتقال پیام و مفاهیم از طریق ادبیات وحشت گفت. به این صورت که اگر ما بتوانیم به شکل صحیح از ادبیات وحشت استفاده کنیم، قابلیت این را داریم تا حرفها و دلهرههای نهفته در ذهن کودکان را بیرونی کنیم و از طرف دیگر با هیجان و وحشت کنترل شده احساس لذت را برای آنها فراهم کنیم تا در نهایت این امکان فراهم شود که پیام ها و حرف های مناسبی مورد نظر را به بچهها منتقل کنیم. «بسیاری از موضوعات مهم و اساسی که ممکن است بچهها در شرایط معمول به سراغ آنها نروند را میتوان در قالب ادبیات وحشت برای آنها بیان و منتقل کرد.»
آثار ترجمه شده در ادبیات وحشت
در پایان این نویسنده درباره تفاوت فضای فرهنگی در آثار ترجمه شده در این حوزه گفت: «باید این موضوع را در نظر بگیریم که وقتی به سراغ ترجمه آثار خارجی میرویم، طبیعتا به دنبال چیزی خواهیم رفت که خودمان نداریم و همین برای ما جذاب است. اما باید به این نکته مهم توجه کنیم که نباید به سراغ ادبیاتی برویم که میتواند به ادبیات ما لطمه بزنند. به طور کلی هیچ ملتی خود را از تجربه ملتهای دیگر بینیاز نمیداندو من معتقدم باید به سمت آثار خارجی رفت، اما آگاهانه؛ یعنی آثار خوب و فرهیخته و تاثیرگذار را برای ترجمه انتخاب کنیم.»
ترس مهمترین ابزار حیات
در ادامه صحبتهای حمیدرضا شاهآبادی، محمد قصاع که مترجم و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان است، در این سمینار سخنرانی کرد. او در ابتدا درباره سابقه ادبیات وحشت در جهان و اشتیاق و استقبال جوانان و نوجوانان از ادبیات وحشت گفت: «بنده معتقدم که ادبیات وحشت به آن زمانی که زبان اختراع و ابزاری برای انتقال تجربهها تبدیل شد، بازمیگردد. این تجربهها توسط بزرگترها به کوچکترها منتقل میشد تا به بچهها یاد دهند چگونه با سختیهای طبیعت و زندگی روبهرو شوند. از همان زمان ادبیات وحشت که از زیر مجموعههای ادبیات گمانهزن است شکل گرفت.»
قصاع در ادامه به تفاوت میان مفهوم «وحشت» و «ترس» پرداخت: «ترس یکی از مهمترین ابزارهای ادامه حیات است که انسان به کمک آن میتواند از حیات خود حفاظت کند. موضوعی که حتی میتوان آن را در رفتار یک کودک چند ماهه نیز مشاهده کرد. به عنوان مثال والدین برای محافظت از کودک برای در امان ماندن از حرارت یک اجاق گاز، با ایما و اشاره حس ترس از آتش و حرارت را به کودک منتقل میکنند. در این جا ما از ایجاد ترس در کودک استفاده میکنیم و یک نکته را به او آموزش می دهیم. بر این اساس ترس میتواند ابزار مناسبی برای آموزش برخی مسائل به کودکان باشد. اما وقتی کودک بزرگتر میشود این آموزش ها متفاوت میشود و ترس از مسائل شناخته شده، به مسائل ناشناخته تبدیل میشود. دقیقا چیزی که در ادبیات وحشت و فیلمهای ترسناک وجود دارد که باعث ایجاد حس ترس میشود همین است و حدود۸۰ درصد موارد حس روبرو شدن با ناشناختهها این حس را برمیانگیزد؛ مسائلی مانند ارواح؛ هیولا ها؛ شیاطین؛ جادوگران بد، موجودات ناشناخته، دراکولا ها، گرگینهها و زامبیها.»
او به کتابداران هشدار داد که زمانیکه کودک یا نوجوانی به کتابخانه مراجعه میکند و از آنها کتاب وحشت میخواهد، باید ظرفیت روانی آن کودک را سنجید و سپس کتاب را به او داد.
ادبیات وحشت برای غیرایرانیها
این پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان درباره دلایل آسیبزا بودن برخی آثار ادبیات وحشت گفت: «بیشترین آثار تولید شده در ژانر وحشت برای بزرگسالان است و بیش از ۸۰ درصد افرادی که در اروپا و آمریکا زندگی میکنند دست کم سالی یکبار فیلم ژانر وحشت میبینند و یا کتابهای ژانر وحشت میخوانند و البته برخی دیگر به صورت هفتگی این کار را انجام میدهند. حال این سوال پیش می آید که چرا این موضوع برای آنها آسیبزا نیست؟ این موضوع به این دلیل است که آنها دارای یک پیش زمینه ذهنی نسبت به دراکولا، خون آشامها و زامبیها هستند، اما از آنجا که نوجوان ایرانی ما این پس زمینه ذهنی را ندارند ممکن است این موضوع برای آنها خطرآفرین باشد.»