برای پیروزی در فوتبال تنها تاکتیک کافی نیست. تاکتیک بااینکه بخش بسیار مهمی از فوتبال را تشکیل میدهد و یک تیم بدون آن همچون لشگری بیبرنامه و سردرگم است، اما بهتنهایی ضامن پیروزی نیست. اتحاد تیم، باور آنها به هدفی که برایش میجنگند، عوامل خارج از زمین چمن ازجمله مدیریت و بسیاری از شاخصهای دیگر در کسب پیروزی در فوتبال مؤثر هستند.
منچستریونایتد یکی از بزرگترین تیمهای فوتبال جهان است. تیمی که دو دوره درخشان و رویایی را با مت بازبی کبیر و الکس فرگوسن بزرگ گذرانده و در این زمانها از تاریخ این باشگاه، آنها از کنار هیچ جامی بهسادگی عبور نکردند. در هر دو دوره یادشده یکی از مهمترین شاخصها و دلیل برتری و قدرتمندی شیاطین سرخ، ذهنیت قوی و برتری آنها در این زمینه نسبت به رقبا بوده است.
ذهنیتی که باعث شده بود هیچگاه تسلیم نشوند و تا آخرین ثانیه از زمان مسابقه برای گلزنی و پیروزی تلاش کنند؛ نتیجه چنین ذهنیت و ساختار ذهنی، تیمی متحد و یکپارچه را ایجاد میکند که به پیروزی و فتح جامها عادت کرده و همیشه قهرمان است.
تصویر بالا مدتها است که در نشریات مختلف خارجی و بهخصوص فضای مجازی بازتاب زیادی را داشته است. این تصویر لحظه ورود بازیکنان تیم منچستریونایتد را به درون زمینبازی نشان میدهد. این تصویر را میتوان با چهره بازیکنان منچستر سیتی، لیورپول و یا حتی دوران منچستر در مقطع حضور فرگوسن مقایسه کرد.
این عکس از معدود تصاویری است که پس از حادثه مونیخ باقیمانده است؛ حادثهای که منجر به جان باختن بسیاری از بازیکنان آن تیم رویایی منچستریونایتد شد و در آن میتوان ذهنیت قوی و قدرتمندی را که در باشگاه نهادینهشده، مشاهده کرد. این ذهنیت ربطی به بازیکنان نداشته و حتی بازیکنان آماتور و تازهوارد به باشگاه نیز چنین ساختار ذهنی را به خود میگرفتند.
بااینحال شیاطین سرخ در حال حاضر فاقد چنین ذهنیتی هستند. تیمی که شبیه به لشگری شکستخورده بوده و بیانگیزه و بینشاط تنها به دنبال گذر از مسابقات است. بهراستی چه عواملی در ایجاد این حالت تأثیرگذار هستند و اوضاع در قسمت سرخ شهر منچستر چگونه است؟
از سولسشیر تا رانگنیک
مشکل حال حاضر تیم منچستریونایتد فراتر از بحث تاکتیکی است. از سولسشیر که با ذهنیتی واکنشگر سعی در گذراندن و عبور مسابقات داشت تا فلسفه مدرن و آلمانی رانگنیک، هیچکدام ضامن پیروزی و یا کلید گمشده یونایتد نیستند.
حضور بازیکنان بیکیفیت و حاشیهسازی همچون مگوایرو پوگبا در کنار دیگر بازیکنانی که فقط جسمشان درون زمین بازی وجود دارد، تیم بسیار آشفتهای را شکل داده است. رونالدو نیز علیرغم گل زنیهای دقایق پایانی اما یکی از حاشیهساز ترین افراد تیم بوده و در بعد دوندگی و ارزش پاس آمار بسیار فاجعه باری را ثبت کرده است.
حتی اگر بهترین بازیکن جهان در ترکیب شما حضور داشته باشد ولی باعث عدم تعادل تیم و ایجاد جو مسموم در آن شود؛ باید با قاطعیت برخورد کرده و او را کنار گذاشت. این موضوع از اصول اساسی فرگوسن بوده و او بهدفعات در مصاحبههایش بیان کرده که اگر حتی بهترین بازیکن تیمتان مشکلآفرین بود، باید او را کنار گذاشت.
این مسائل بهمرور باعث شده ذهنیت برنده از تیم کنار رفته و عادت به شکست بهجای آن نهادینه شود. در چنین حالتی توانایی تاکتیک پذیری و تلاش بازیکنان به مراتب کاهشیافته و حتی بزرگترین مربیان نیز کاری از پیش نخواهند برد.
جانشینی برای فرگوسن
یکی دیگر از مشکلات باشگاه منچستریونایتد در دوران پسازاین مربی بزرگ، این بوده که آنها به شکل مداوم به دنبال جانشینی شبیه فرگوسن بودهاند. این طرز تفکر و باقی ماندن در دوران افتخارآفرینی این مربی، باعث شد که آنها مربیان متعددی را اخراج کرده تا شخصی همچون او را برای نیمکتشان پیدا کنند؛ این رویکرد باعث شد تا آنها پروژه مشخصی را برای خود برنامهریزی نکنند و در بلندمدت از رقبای خود عقب بمانند.
باید دانست که باقی ماندن در خاطرات گذشته و تلاش برای یافتن همتایی همچون اسطوره خود نهتنها قدمی روبهجلو نیست بلکه بازگشت به عقب است.
نتیجه دو مورد گفتهشده و هزاران نکته ناگفته، چیزی جز هرجومرج و بیبرنامگی نبوده و باشگاه را بهدوراز اهداف خود و به قول بیل شنکلی فقید در ناکجاآباد قرار میدهد.
منچستریونایتد باشگاهی بزرگ در دنیای فوتبال است و بزرگی و افتخارآفرینی در خون این باشگاه جریان دارد. قطعاً منچستریونایتد همچون هر باشگاهی از این دوران سخت عبور خواهند کرد اما چهبهتر که کمخطرتر و کوتاهتر این زمان سپری شود تا هواداران دوباره شعارهای خود را در تئاتر رؤیاها سر دهند.