خاطره
یک رویاروییِ رؤیایی!
۱۲:۱۴ - یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲
روایت‌هایی از اولین مواجهه مستقیم و بی‌واسطه‌ با «شهر»:

یک رویاروییِ رؤیایی!

بعد از «خانه» با همه جزئیاتی که در خود دارد (اتاق‌ها، نشیمن، سالن پذیرایی، حیاط و…)، «شهر» دومین اقامتگاه ما آدم‌های شهرنشین است.

تابستان شیرین
۱۷:۳۲ - یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲

تابستان شیرین

ما هم پشت کار را گرفتیم و پاشنه کفشمان را کشیدیم. هر هفته با دایی می‌رفتیم کوچه گیوه‌دوزها. آن تابستان انگار ما به کهکشان دیگری سفر کرده بودیم و از دنیا جدا بودیم و در شور زیبایی از نوجوانی سیر می‌کردیم که لطفش را هرگز جایی دیگر از زندگی‌مان تجربه نکردیم.

هیچ‌آب (بخش اول)
۱۷:۰۳ - یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲

هیچ‌آب (بخش اول)

نسیم، گلبرگ‌های ریز شب‌بو را از شاخه می‌کند و در هوا می‌پاشید. هوا پر بود از عطر گل‌های بهاری. جریان آب باعجله از بین پله‌های سنگی می‌گذشت و صدای دل‌انگیز آن به گوش می‌رسید.