این جملات ابتدایی مقاله روزنامه اخگر به تاریخ ششم آبانماه 1308 هجری شمسی، چاپ اصفهان است که در اولین صفحه روزنامه آمده است. نویسنده سرمقاله که البته نامی از او نیست، در این مطلب و چندین متن دیگر که همگی با عنوان «معارف و معلمین» در پاییز همان سال نگاشته است، قصد اطلاعرسانی از شرایط مدارس و آموزش را داشته، اما با شروعی نسبتا طوفانی، مدیر مدرسهای که اتفاقا به روزنامه، نامهای هم نوشته را هدف قرار میدهد.
البته این شروع برای جلب نظر مخاطب است. اگرچه از مفاد نامه برمیآید که احتمالا مشاجرهای هم در کار بوده، اما نگارنده در ادامه به دفاع از وضعیت نابسامان معلمان میپردازد:
«…با وضعیات فعلی، محصلین مرد عمل بار نمیآیند. این معلمین امروزی ما قادر نخواهند بود که نوباوگان خردسال ما را با یک سلسله اوصاف حمیده و فضائل اخلاقی مجهز نمایند و البته این قصور متوجه اولیای معارف است که چرا برای علاج این نقیصه بزرگ چارهای نمیاندیشند و فکری نمیکنند که سر بیسامان ملت فردای مملکت را به سامانی برسانند. معلم بدبختی که با ماهی 15 تا 20 تومان بایستی امورات زندگانی یک عائله پنج شش نفری را اداره کند، صبح با یک قیافه گرفته و جبین پرچین سر کلاس حاضر میشود و از همان وهله اول مصائب خود را به رخ شاگرد میکشد… .»
در این پاراگراف دوم، اگر کمی اعداد را تغییر دهیم، یعنی به رقم دریافتی ماهیانه معلمان، پنج تا صفر اضافه کنیم و البته عائله پنج شش نفری را هم به عائله دو سه نفری تقلیل دهیم، سپس به آن عدد سال 1308 هجری شمسی بالای صفحه، 91 سال بیفزاییم میرسیم به پاییز 1399. در این آخرین پاییز قرن 14 هجری شمسی، میان ما که در تاریخ با عنوان مردمانی که سالهای پایانی قرن 14 و ابتدای قرن 15 شمسی را تجربه کردهاند، شناخته میشویم، با کسانی که در پاییز 1308، یعنی سالهای ابتدایی قرن 14 میزیستهاند، شباهتهای عجیبی وجود دارد. مشکلات معیشتی آموزگاران همانطور که امروزه روز برای ما آشناست، انگار که ریشهای کهن در ایام گذشته دارد. همینطور مسائلی که در پی آن میآید همچون بیانگیزگی معلمان و ترک شغل اصلیشان و… که نویسنده در ادامه مقالهاش به آن اشاره میکند:
«ما منکر نیستیم که معلمینی هستند که دارای معلومات کافیه بوده و به رموز تعلیم و تربیت واقف و آشنا میباشند ولی چون به حد لزوم از آنان تشویق و نگاهداری نمیشود لذا آن طوری که باید و شاید از وجود آنها نمیتوان استفاده کرد.»
در اینجا که به موضوع نگاهداری معلمان با تجربه اشاره شده، نویسنده به ماجرای ابتدای مقاله نقبی می زند و با اشارهای ظریف به مسائل پشت پرده همچون زیرآب زنی و جایگزینی افراد فرصت طلب به جای معلمان کاردان و صاحب سبک، مقالهاش را به پایان میبرد:
«این دسته از فضلا و دانشمندان نیز در اثر مشاهده اوضاع ناهنجار و افتضاحآمیز محیط معارف فعلی و گربهرقصانیهایی که هر روز از طرف یک مشت مردمان بیسواد برای تحصیل مقام و همدوشی با آنها میشود، ناچار با هر وسیلهای که باشد، در اولین فرصت از محیط معارف فرار اختیار و سرود خداحافظ را خوانده و جای خود را به همان عناصر بیاخلاق ارزانی میدارند. اوضاع اخیر معارف اصفهان و کنارهگیری چند نفر از معلمین زبردست، این مدعای ما را اثبات کرده، محتاج به تذکار شواهد و امثال نمیباشیم.»
در واقع حرف اصلی این سرمقاله که نویسندهاش در نود و یک سال پیش، اینچنین با آبوتاب غلطهای املایی و انشایی مدیر و ناظم مدرسه را در شروع صحبتش میآورد، همین چند بند آخر آن است: «کنارهگیری چند نفر از معلمین زبردست به دلیل اوضاع اخیر معارف اصفهان» که منظورش استعفای اجباری افراد شایسته از محل کارشان و نشاندن افراد نالایق به جای آنهاست که نتیجهاش پایین آمدن سطح آموزش و فضای فرهنگی مدارس بوده است. با اینکه نویسنده در لفافه حرف زده و از دلیل اصلی کنار گذاردهشدن افراد لایق سخنی به میان نیاورده، اما جالب است که برای ما که حدود یک قرن پس از او مشغول خواندن متنش هستیم، چالشی که او بیان کرده نه تنها دور از ذهن و تجربه ما نیست، بلکه ملموس و عینی است.
در این سرمقاله نیز، مانند مقالهای که در تحلیل نمایش ملانصرالدین در ستون پیشین بررسی کردیم، نامی از نویسنده مطلب نیامده است. به نظر میرسد که در روزنامه اخگر مقالاتی که توسط دستاندرکاران روزنامه تهیه میشده بدون نام عرضه میشده است و تنها مقالاتی را که از بیرون به دستشان میرسیده با نام نویسنده چاپ میکردهاند. در ستون بعدی به سراغ یکی از این مقالات جنجالی خواهیم رفت.