حالا هرچند صهیونیستها به صورت علنی مسئولیت این حمله را برعهده نگرفتهاند، اما برای کمتر کسی در میان ناظران بینالمللی این تردید وجود دارد که رژیم صهیونیستی منتفع اصلی این ترور خواهد بود و انگیزههای لازم را باتوجه به تهدیدات پیشین برای این امر داشته است.
اتحاد دشمنان
استفاده از ترور دانشمندان برای جلوگیری از پیشبرد برنامه هستهای ایران پیش تر نیز سابقه داشته است. از حدود یک دهه پیش، شماری از دانشمندان وچهرههای وابسته به برنامه هستهای ایران مانند مجید شهریاری، مصطفی احمدی روشن، مسعود علیمحمدی و داریوش رضایینژاد، هدف سوءقصد قرار گرفته و به شهادت رسیدند. آنجا نیز متهم اصلی رژیم صهیونیستی بود که به نظر می رسد بیش از هر بازیگر دیگری در عرصه بین المللی از قدرتیابی ایران بیمناک است و در آشکار و نهان میکوشد بهاین کشور ضربه بزند. با این حال این بار چنین اقدامی با فاصله از رویدادهای گذشته و در شرایط کنونی منطقهای و بینالمللی احتمالا برنامه دیگری را دنبال میکند و آن جلوگیری از برقراری مجدد فرایند دیپلماسی میان تهران و قدرتهای بینالمللی است. وزرای خارجه سه کشور طرف برجام یعنی فرانسه، انگلیس و آلمان هفته گذشته طی نشستی در برلین، زمینهها و ظرفیتهای احیای مجدد این توافقنامه را مورد بررسی قرار دادند. تحولات در سطح ریاستجمهوری آمریکا و احتمال بازگشت این کشور به برجام، صهیونیست را واداشته است تا با چراغ سبز دولت ترامپ میراثی نزدیک به جنگ به جای دیپلماسی برای بایدن برجای گذارد. این در حالی است که اسرائیل پیش از این ترور نیز در هفته های اخیر اقدامات تحریک آمیزی علیه مواضع ایران در جبهههای جنگ سوریه انجام داده بود تا در شرایطی که تقریبا جنگ در این جبههها متوقف و فرسایشی است، ایران را به واکنشی متقابل بکشاند و متعاقب آن آمریکا را در دفاع از خود به رویارویی با ایران در منطقه فراخواند. امری که به نظر میرسد دولت ترامپ نیز در رفتوآمدهای روزهای آخرش به منطقه، تغییر و تحولات در وزارت دفاع، تشدید تحریمها و تهدیدها علیهایران، نسبت به آن بیمیل نباشد. در سوی دیگر این اتحاد، دولتهای عربی هستند که بهتازگی با برقراری رابطه استراتژیک با رژیم صهیونیستی میکوشند خطر ایران را در منطقه برجسته کنند. اگرچه شاید دور از ذهن باشد که کشورهای عربی تمایل داشته باشند اسرائیل را در تحریکاتی اینچنین همراهی کنند اما در هر حال آنان نیز منافع خود را در کنترل بیشتر قدرت ایران جستوجو میکنند. بهاین ترتیب، به نظر میرسد گفتوگوهای منطقهای صورت گرفته میان محور عربی، عبری و دولت مستقر در ایالات متحدهاین توافق ضمنی را پدید آورده است که حداکثر تلاش به منظور تحریک و تضعیف تهران تا 20 ژانویه که قرار است ترامپ کاخ سفید را ترک کند، به عمل آید. بهاین ترتیب ضمن آنکه از این طریق میتوانند احتمال واکنش ایران را تشدید کنند، ممکن است دولت آینده بایدن را نیز بهاین جمعبندی سوق دهند که تصمیمگیری در زمینه بازگشت به برجام با مخالفتهای شدیدی در منطقه مواجه خواهد شد. ظاهرا مخالفان منطقهای ایران قصد دارند به هر صورت خود را به فرایند بعدی مذاکرات میان ایران و قدرتهای بزرگ تحمیل کنند تا از این طریق اطمینان حاصل کنند، ایران حداقل منافع را از این مذاکرات کسب خواهد کرد و فشارها به منظور کنترل قدرت منطقهای این کشور تداوم خواهد یافت. شاید در این میان ترامپ نیز چندان بیمیل نباشد بیرونرفتن از کاخ سفید را با فریادی از جنس جنگ بر سر خاورمیانه خالی کند و دولت بعدی در آمریکا را ناگزیر از ورود بهاین فرایند کند.
آرامش و تنش زدایی
اگرچه شاید این جمله به نظر تکراری باشد اما بار دیگر به نظر میرسد کهایران در میانه یکی از حساسترین نقاط تاریخ خود پس از انقلاب ایستاده است. در فضایی سرشار از بیاعتمادی به آمریکا و غرب که ناشی از چند دهه تنش و منازعه میان این کشور و قدرتهای جهانی بهویژهایالات متحده بوده است. حتی زمانی که به نظر می رسید دیوار بیاعتمادی تاحدودی به گونهای موفق کوتاه شده است، با اقدام ترامپ در خروج از برجام بار دیگر سوءظن ایران نسبت به آمریکا تقویت شد. وضعیتی که با اعمال «فشار حداکثری» و تشدید تحریمها برای ایران چارهای به جز رویایی مجدد با آمریکا باقی نگذاشت و بار دیگر صداهای ناظر بر عدم مذاکره و دیپلماسی در داخل کشور را بلندتر کرد. با این همه، فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم و همهگیری ویروس کرونا در کنار تهدیدات منطقهای موجود باید ایران را مجاب کند که گریزگاهی جز دیپلماسی برای وضع موجود نمیتوان متصور بود. این درحالی است که با ترور شهید فخریزاده دشمنان ایران انتظار دارند این کشور را هرچه بیشتر از مسیر مذاکره عقب رانند و آن را به اقدامی خشونتآمیز دعوت کنند. اگرچه برای ایران طیف مختلفی از واکنشها بهاین رویداد وجود دارد، اما باید در مورد عواقب کاربست هریک از آنها بررسی دقیقی صورت گیرد. چرا که هر اقدامی میتواند آتش جنگی بزرگ در خاورمیانه را شعله ور کند که نظر به چینش کنونی بازیگران منطقهای و بینالمللی و شرایط موجود اقتصادی، نمیتواند به سود ایران باشد. واکنش از طریق شبه نظامیان نزدیک بهایران در منطقه از جمله در عراق، سوریه و لبنان یکی از اقدامات محتمل است که باید درباره کیفیت و شدت آن تصمیمگیری سنجیدهای صورت گیرد. با این همه اگرچهایران نیاز دارد از یک سو به لحاظ بازسازی چهره امنیتی خود و از سوی دیگر به منظور ایجاد آرامش در میان آن بخش از جامعه که تشنه انتقام خون شهید از دست رفته هستند، دست به اقدامی برای تلافی این رویداد بزند اما همزمان باید هزینههای احتمالی کنش فعلی خود را در آینده منطقه و کشور برآورد کند. به منظور حرکت به سمت چنین عقلانیتی در اقدام لازم است نیروهای داخلی محدودیتهای موجود را به تمامی دریابند و دستکم در این سطح کشور به اجماعی درونی دست پیدا کند. در مرحله بعد باتوجه به پیچیدگی شرایط منطقهای به نظر میرسد ایران باید به دورانی از تنشزدایی منطقهای در تضاد با خواست صهیونیستها برای دشمنی این کشور با همسایگانش وارد شود. تضادهای هویتی، اختلافات دیرپا بر سر منافع میان ایران و برخی از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس امری نوظهور نیست و طی دههها ادامه داشته است. اما پیش از آن ایران تلاش داشت با استفاده از دیپلماسی مانع ایجاد اجماع علیه خود در این منطقه شود. امری که طی سالهای اخیر به نظر میرسد از دنبالکردن آن دست کشیده و اجازه داده تا این کشورها مسیر تعارض را بپیمایند. در این میان اصلاح روابط با «عربستان سعودی» به عنوان یکی از تأثیرگذارترین قدرتهای منطقه برای پیشبرد منافع ایران ضروری مینماید. عربستان همواره خود را یک متحد منطقهای ایالات متحده آمریکا معرفی کرده و تلاش داشته نوعی نقش پدرخواندگی برای اعراب منطقهایفا کند. طی سالهای اخیر و با قدرتیابی هرچه بیشتر ایران در منطقه که در نتیجه آن نفوذ ایران در میان شیعیان گسترش پیدا کرد، زنگ خطر برای عربستان بیش از گذشته به صدا درآمد و این کشور را واداشت تا متحدان بیشتری برای خود دست وپا کند. بهویژه قدرتیابی «انصارالله» در یمن به عنوان یک جنبش شیعی در منطقهای که به طور سنتی تحت نفوذ عربستان قرار داشت، این وحشت را مضاعف کرد. شاید اکنون وقت آن رسیده است که اعتمادسازی مجددی میان همسایگان صورت گیرد تا از رهگذار این بیاعتمادی دشمنان ایران نتوانند اتحادی گسترده علیه کشور ایجاد کنند. باید توجه داشت که درهرحال اگرچه رژیم صهیونیستی امروز سوار بر موج ایجاد شده توسط ترامپ علیهایران، اهداف خود را پیش میبرد، اما این کشور در چهار سال آتی لازم است با دولت بایدن همکاری داشته باشد. البته احتمالا دولت آتی ایالات متحده قصد نخواهد داشت به اقدامی علیه منافع رژیم صهیونیستی در منطقه دست بزند، اما رفتار تقابلی نتانیاهو ممکن است روند همکاری دو کشور را با چالشهایی مواجه کند. بهاین ترتیب، دستزدن به چنین تحریکاتی احتمالا کوتاهمدت است و ضروری مینماید که از سوی ایران تا حد امکان مهار و کنترل شود. به علاوه آنکه ناامنی در منطقه قطعا امنیت رژیم صهیونیستی را نیز در همسایگی حزبالله که از متحدان اصلی ایران در منطقه محسوب میشود، با خطراتی مواجه خواهد کرد. در سوی دیگر، عربستان و متحدان منطقهای این کشور نیز اگرچه ترجیح میدهند آمریکا را به رویارویی با ایران بکشانند، اما همزمان باید هزینه های تبدیلشدن شهرها و تأسیسات نفتی خود به اهداف جنگی را نیز در نظر بگیرد. بهاین ترتیب اگرچه ممکن است دشمنان ایران امروز به استقبال جنگ علیهایران بروند، اما میدانند کهاین جنگ تنها دامن ایران را در منطقه نخواهد گرفت. وضعیت خاورمیانه امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند رجوع به دیپلماسی در پرتو عقلانیت است.